از دیدگاه من، دانش مهندسی تلاش برای تعریف دنیای پیرامون انسان به زبان ریاضی است. دنیایی که اتفاقا انسان به عنوان شاخصی غیرقطعی در آن نقشی ندارد. مهندسی در پی تعریف مدلهایی …
از دیدگاه من، دانش مهندسی تلاش برای تعریف دنیای پیرامون انسان به زبان ریاضی است. دنیایی که اتفاقا انسان به عنوان شاخصی غیرقطعی در آن نقشی ندارد. مهندسی در پی تعریف مدلهایی ساده از مسائل پیچیده و تلاش برای منظم کردن تجربیات بشر در قالبی است که در شرایط مشابه قابل تکرار باشند.
همین ویژگی تکرارپذیری است که باعث میشود مهندسان بیشتر به دنبال مدلهایی باشند که یا در آن عوامل غیرقطعی وجود نداشته باشد یا حداقل این عوامل غیرقطعی، از رفتاری شناخته شده پیروی کنند. اینجا است که دانش آمار و احتمالات به یاری دانش مهندسی میآید و سعی میکند تا رفتار غیرقطعی عوامل مختلف را در قالب الگوهایی شناخته شده و قابل پیشبینی تعریف کند. هرچند با افزایش درک بشر از دنیای اطراف و همچنین بالاتر رفتن توان پردازش دادهها، میتوان مدلهای پیچیدهتر و به تبع آن نزدیکتر به واقعیت را طراحی کرد که در آن متغیرهای احتمالی بیشتری وجود دارند، همچنان قرار دادن انسان به عنوان عنصری کاملا تصادفی در مدل بسیار دشوار و مشروط به ساده کردن بیش از پیش مدلها است.
به محض اضافه کردن انسان به مدل، دانش مهندسی تبدیل به دانش مدیریت میشود؛ چراکه اگرچه بسیاری از جزئیات رفتار انسان قابل پیشبینی است، خودمختاری وی به عنوان عاملی تقریبا مستقل، ریسک بزرگی را در مدل وارد میکند.
شناخت مهندسان از عوامل غیرقطعی به جز انسان، تخصص رشتههای مختلفی است که در آن تبحر دارند. به عنوان مثال یک مهندس الکترونیک، عمر یک قطعه خاص الکترونیکی را بر اساس ویژگیهای مربوط به جنس قطعه و ارتباط آن با دیگر اجزای سیستم پیشبینی میکند. هر چقدر که دانش وی نسبت به این موارد بیشتر باشد و امکانات محاسباتی بیشتری در اختیار داشته باشد، پیشبینی وی به واقعیت نزدیکتر خواهد بود.
مهمترین تفاوت انسان با دیگر اجزای یک مدل که ممکن است رفتار غیرقطعی داشته باشند، خودمختاری انسان است. برای مثال، بهرغم احتمالی بودن طول عمر یک قطعه الکترونیک، با مشاهده مکرر و کسب دانش کافی از طبیعت آن و ارتباطش با بقیه اجزای مدل، میتوان الگویی احتمالی با ضریب قطعیت بالا برای طول عمر آن به دست آورد و مطمئن بود که با در نظر گرفتن شرایط کافی و شناخت مناسب از قطعه، رفتاری غیرمحتمل در آن مشاهده نمیشود. در مقابل، انسان نه تنها جزئی غیرقطعی است، بلکه این توانایی را دارد که به تشخیص خود و چه بسا در شرایط بحرانی، بر اساس احساس خود، رفتاری کاملا خارج از الگوی رفتاری معمول از خود نشان دهد. به همین دلیل، داشتن شناخت هرچهبیشتر از طبیعت انسان و نحوه برخورد آن با دیگر عوامل مدل، اهمیتی دوچندان پیدا میکند.
علوم انسانی، از جمله روانشناسی و جامعهشناسی، در این راستا کمک شایانی به ما میکند. طراحی مدلهای اجتماعی و به تبع آن مدیریتی، بدون شناخت کافی از زوایای مختلف انسان، به عنوان مهمترین و در عین حال غیرقطعیترین فاکتور تاثیرگذار در مدل، میتواند به پیشبینیهایی کاملا خلاف با واقعیت منجر شود.
نیام یراقی
دانشجوی دکترای مدیریت، دانشگاه ایالتی نیویورک
نظر شما چیست؟
لیست نظرات
نظری ثبت نشده است