در زندگی روزمره حتی در تاریخ، اسامی عجیب و غریب بهتر به یاد میماند. یک اسم عجیب مثل یک قلاب یا تلنگر ذهن را درگیر میکند. شاید دانشآموزی نباشد که در درس مشروطه راهنمایی و دبیرستان …
در زندگی روزمره حتی در تاریخ، اسامی عجیب و غریب بهتر به یاد میماند. یک اسم عجیب مثل یک قلاب یا تلنگر ذهن را درگیر میکند.
شاید دانشآموزی نباشد که در درس مشروطه راهنمایی و دبیرستان با شنیدن و خواندن نام عسگر گاریچی لااقل لحظهای تامل نکند و این نام را به خاطر نسپارد، بخصوص آنکه به یاد بیاوریم برداشتن عسگر گاریچی از راه قم، یکی از خواستههای اصلی مردم در مشروطیت در کنار دغدغهها و مطالباتی چون تاسیس عدالتخانه، برکناری موسیو نوژ بلژیکی و علاءالدوله حاکم تهران و اجرای احکام اسلام بود.
اشتباه نکنید. موضوع عسگر گاریچی با پرونده تاکسیهای تهران بیارتباط نیست. عسگر گاریچی در آستانه مشروطیت کنتراتچی ترابری میان تهران و قم بود.
او یک بنگاه منظم مسافربری داشت و امتیاز حمل مسافر میان تهران و قم را به دست آورده بود. عسگر گاریچی چیزی شبیه خطدارها یا رییس خط تاکسیهای امروز پایتخت بود و حتی میشود گفت او تقریبا رئیسکل تاکسیهای برونشهری تهران بود.
عسگر گاریچی را شاید بتوان با اندکی تسامح، اولین خاطره ناخوشایند در تاریخ تاکسیرانی ایرانی نامید.
عسگر گاریچی ظالم بود و در تاریخ به این ظلم شهره شد، بدون اینکه شاه یا صدراعظم و وزیر باشد، ظلم و ظالم به رعیت کم نبود.
اما تفاوت ظلم عسگر گاریچی این بود که او در یک گلوگاه و یک بزنگاه ظالمی میکرد؛ راه زیارت قم، جایی که مردم و علما برای زیارت یا دیدن اقوام و خویشان مجبور بودند از این راه بگذرند و سبیل عسگر گاریچی را چرب کنند و ظلمش را به جان بخرند. این چیزی بود که خون مردم را به جوش آورده بود.
ظلم عسگر گاریچی در این مقطع زمانی، چنان عینی و ملموس بود که درخواست برداشتن او از راه قم به یک خواست ملی تبدیل شد.
نظر شما چیست؟
لیست نظرات
نظری ثبت نشده است