امروز با حافظ ـ پنجشنبه ۱۲ مرداد ۹۱

دیدی که یار جز سر جور و ستم نداشت؟ بشکست عهد وز غم ما هیچ غم نداشت؟ یا رب مگیرش ار چه دل چون کبوترم افکند و کشت و عزّت صید حرم نداشت بر من جفا ز بخت من آمد وگرنه یار حاشا که رسم لطف …

دیدی که یار جز سر جور و ستم نداشت؟
بشکست عهد وز غم ما هیچ غم نداشت؟
یا رب مگیرش ار چه دل چون کبوترم
افکند و کشت و عزّت صید حرم نداشت
بر من جفا ز بخت من آمد وگرنه یار
حاشا که رسم لطف و طریق کرم نداشت
با این همه هر آن که نه خواری کشید از او
هر جا که رفت هیچ کسش محترم نداشت
ساقی بیار باده و با محتسب بگو
انکار ما مکن که چنین جام جم نداشت
هر راهرو که ره به حریم درش نبرد
مسکین برید وادی و ره در حرم نداشت
حافظ ببر تو گوی فصاحت که مدّعی
هیچش هنر نبود و خبر نیز هم نداشت‏