امروز با سعدی ـ چهارشنبه ۷ دی

تا کی روم از عشق تو شوریده به هر سوی؟ تا کی دوم از شور تو دیوانه به هر کوی صد نعره همی آیدم از هربن مویی خود در دل سنگین تو نگرفت سر موی بر یاد بناگوش تو بر باد دهم جان تا باد مگر پیش …

تا کی روم از عشق تو شوریده به هر سوی؟
تا کی دوم از شور تو دیوانه به هر کوی
صد نعره همی آیدم از هربن مویی
خود در دل سنگین تو نگرفت سر موی
بر یاد بناگوش تو بر باد دهم جان
تا باد مگر پیش تو بر خاک نهد روی
سرگشته چو چوگانم و در پای سمندت
می‌افتم و می‌گردم چون گوی به پهلوی
خود کشتهٔ ابروی توام من به حقیقت
گر کشتنیم، باز بفرمای به ابروی
آنان که به گیسو دل عشّاق ربودند
از دست تو در پای فتادند چو گیسوی
تا عشق سرآشوب تو هم زانوی ما شد
سر بر نگرفتم به وفای تو ز زانوی
بیرون نشود عشق توام تا ابد از دل
که اندر ازلم حرز تو بستند به بازوی
عشق از دل سعدی به ملامت بتوان برد
گر رنگ توان برد به آب از رخ هندوی