تشکر کنید تا محبوب و محترم باشید

سپاسگزاری «شکر» است، پس تشکر کنید تا محبوب و محترم باشید. شکر را اگر با کسره بخوانید، می‌شود چیزی که فنجان چایتان را شیرین می‌کند، نه فقط چای، که قهوه تلخ‌تان را هم شیرین خواهد …

سپاسگزاری «شکر» است، پس تشکر کنید تا محبوب و محترم باشید.
شکر را اگر با کسره بخوانید، می‌شود چیزی که فنجان چایتان را شیرین می‌کند، نه فقط چای، که قهوه تلخ‌تان را هم شیرین خواهد کرد و خدا را چه دیدید، شاید همان قهوه، خاطره انگیز‌ترین قهوه‌ای شد که می‌ نوشید! امّا این شکر را باید با ضمه بخوانید تا معادل این متن بشود. با همه این حرفها، چه این شکر چه آن شکر، هر دو در یک چیز مشترکند، شیرینی! واقعیت این است که شکر با ضمه هم خیلی چیزها را شیرین می ‌کند. چیزهایی بسیار بزرگتر و دلچسب‌تر از فنجانی چای یا قهوه.
در نوشیدن قهوه، شاید نوعی آسودگی و آرامش را تجربه ‌کنید؛ در عادت به شاکر بودن هم، زندگی آرام و محبتی را خواهید چشید که کم شیرین نیست و خیلی ‌ها در به در دنبالش هستند!
چرا تشکر می‌کنم؟ چرا تشکر می‌کنی؟ چرا شکر می‌کند؟ تا دنیا دنیا بوده، نیروی جاذبه زمین بوده؛ البته مثل خیلی‌ها که علت نیروی جاذبه زمین را نمی‌دانند، کم نیستند کسانی هم که دلیل شکر کردن را نمی‌دانند. شاید خود شما یکی از آنها باشید. اگر عادت تشکر کردن ندارید، خیلی زود باید به آن عادت کنید. تشکر کنید تا نعمت‌هایتان زیادتر شود؛ رابطه شکر و نعمت مثل رابطه نور و دیدن است. نور اگر نباشد، دیدن تعطیل است. شکر نعمت‌های قبلی اگر نباشد، نعمت‌های بعدی هم تعطیل‌اند. این یکی از قانون‌های جهان است و برو برگرد ندارد. پس آنها که می‌خواهند نعمت‌های بیشتری به سمت‌شان سرازیر شود، تشکر از نعمت‌هایی را که دارند، پشت گوش نیندازند. در لغتنامه دهخدا مقابل « نعمت » نوشته شده: « احسان، نیکی، آنچه از نیکویی که در حق کسی کرده شود. » این را نوشتیم تا « نعمت ‌» را یک لغت خاص یا لغتی که برای چیزهای خاصی به کار می‌ رود، ندانیم هر کاری که دیگران به لطف در حق ما کنند، نعمت است.
به عنوان مثال خدا نعمت سلامتی داده؛ یا مردم دور و اطراف و کوچه و خیابان وقتی وسط پیاده رو کیسه پرتقال‌ها پاره می ‌شود، خم می‌ شوند و پرتقال‌هایی را که هر کدام دارد به سمتی قل می ‌خورند برایمان جمع می ‌کنند. (اگرچه اینها دو تا نیستند! مردم دور و اطراف و کوچه و خیابان هم اگر لطفی به ما کنند و چیزی از آنها به ما برسد، از خدا بوده و فقط مستقیم و غیرمستثنی است که فرق می ‌کند). اگر کسی کاری برایمان کرد یا کمکی به ما کرد، باید از او تشکر کنیم. این، یکی از واضح‌ترین علامتها برای تشخیص انسان بودن است. واقعا چطور باید توضیح داد کسی که مدام دلش می ‌خواهد مورد لطف قرار بگیرد ولی حس تشکر کردن از آنهائی را که به او لطف می ‌کنند ندارد، آدم متمدن و انسانی نیست؟
تشکر کنید تا محبوب و محترم باشید؛ چه کسی از دیدن آدم طلبکاری که هر چه با او صحبت کنید، برنمی‌گردد و یک « خیلی ممنون » خفیف بگوید لذت می ‌برد؟ چه کسی از بودن با آدم پُررویی که حتی به اندازه گفتن یک متشکرم، خشک و خالی هم با ادب و سخاوتمند نیست، خوشحال می‌شود؟ شکر کنید تا بهترین عبادت را کرده باشید؛ شکر بهترین عبادت خداست ظاهرا ما آدمها، طایفه فراموشکاری هستیم، حواسمان به آنچه داریم، اصلا نیست و خیلی وقتها یادمان می ‌رود از سوی کسی و توسط چه کسانی به این دارایی‌ها رسیده‌ایم.