عبرت؛ مایه رشد و هدایت

بی‌تردید سرگذشت پیشینیان و مردمان گذشته، چراغ راه آیندگان است و آنچه این مهم را میسور می‌سازد آن است که پیام تاریخ دریافت شود و دل، عبرت پذیرد. حضرت علی (ع) در بخشی از وصیت خویش …

بی‌تردید سرگذشت پیشینیان و مردمان گذشته، چراغ راه آیندگان است و آنچه این مهم را میسور می‌سازد آن است که پیام تاریخ دریافت شود و دل، عبرت پذیرد. حضرت علی (ع) در بخشی از وصیت خویش به امام مجتبی (ع)، می‌فرمایند: "و اعرض علیه اخبار الماضین و ذکره بما اصاب من کان قبلک من الاولین و سر فی دیارهم و اعتبر آثارهم و انظر ما فعلوا و این حلّوا و نزلوا و عمّن انتقلوا فانک تجدهم قد انتقلوا عن الاحبه و حلّوا دار الغربه و کانک عن قلیل قد صرت کاحدهم فاصلح مثواک و لا تبع آخرتک بدنیاک"(نهج‌البلاغه: نامه ۳۱)
سرگذشت پیشینیان را به دل خود عرضه بدار که چه افرادی در این دنیا زندگی انسانی و شرافتمندانه‌ای داشتند، اما در ذلت و خواری فرو غلتیدند و به سرانجام بدی دچار شدند و چه افرادی با رعایت آداب زندگی انسانی عالی‌ترین مدارج کمال را طی نمودند و سرفراز به بارگاه حق شتافتند و در مقام قرب الهی سکنی گزیدند. از این رو باید انسان آثار و اعمال گذشتگان را بررسی و مطالعه کند و ببیند چه چیزهایی موجب می‌گردد که یک قوم و مردمی، با عزت زندگی کنند و چه اموری باعث می‌شود که مردمی به ذلت و خواری بیفتند. آن گاه آنچه را موجب سعادت می‌شود کسب و از آنچه موجب بدبختی می‌گردد، اجتناب نماید و در یک کلام از گذشته‌ گذشتگان عبرت آموزد، همان گونه که قرآن کریم بارها ما را به این نکته مهم سفارش می‌فرماید: "قل سیروا فی الارض فانظروا کیف کان عاقبه الذین من قبل"(روم/۴۲).
امیرالمؤمنین علی (ع) عبرت گرفتن از احوال گذشتگان را مایه رشد و هدایت انسان به راه راست دانسته: "الاعتبار یقود الی الرشد"(غررالحکم ۱: ۷۱) و انسان بصیر را این‌گونه معرفی نموده است: "انما البصیر من سمع ففکّر و نظر فابصر و انتفع بالعبر؛ جز این نیست که بینا کسی است که بشنود و اندیشه و تفکر کند و بنگرد و بینا گردد و از عبرتها سود برد"(همان: ۷۲). اینکه چرا پند گرفتن از احوال دیگران مایه بصیرت و موجب رشد و هدایت انسان است، از وصیت حضرت به امام مجتبی (ع) معلوم می‌شود چه اینکه انسان بعد از اینکه با مطالعه در احوال و آثار گذشتگان، به بی‌وفایی دنیا واقف گشت و نسبت به آینده و سرنوشت محتوم خود آگاهی یافت، بی‌تردید در پی چاره‌ای برمی‌آید تا برای آینده‌ خود به وجه نیکو و مناسب چاره‌اندیشی کند. آدمی بعد از مطالعه‌ احوال گذشتگان باید به این نتیجه رسیده باشد که زندگی این دنیا جاده‌ای است که گریزی جز گذر از آن نمی‌باشد و هرگز منزل و مسکن نیست که در آن اقامت کند. ‏
جریان کلی حاکم بر عالم و آدم از روز نخست که این عالم پدیدار شده، پیوسته در یک مسیر بوده و هست و هرگز لحظه‌ای توقف نداشته و ندارد. پس برای او نیز جای درنگ نیست تا چه رسد به اقامت نمودن. گردش ایام در اختیار انسان نیست و چه بخواهد و چه نخواهد لحظه‌ها همچنان درگذرند و انسان دائماً در حال سیر و حرکت است. انسان باید به دیده عبرت بنگرد که کجا می‌رود؟ و آنجایی که اقامت خواهد کرد کجاست؟ و در آنجا سرانجام او چه خواهد بود؟ آیا عاقلانه است در بین راه، سرمایه را از دست دهد و در حال غفلت خوش بگذراند و وقتی به منزل می‌رسد دیگر آه در بساط نداشته باشد؟ و این در حالی است که هرگز در این راه به هیچ کس خوش نگذشته است و زندگی هرگز از سختی جدا نبوده، نشده و نمی‌شود و اگر کسانی هم خوشی‌هایی داشته‌اند موقت و محدود بوده و با هزاران نوع رنج و غم و غصه توام بوده است. حال وقتی که سرنوشت بشر این گونه است و حکم حتمی و کلی عالم و آدم چنین است، پس
"و‌لا تبع آخرتک بدنیاک فاصلح مثواک؛ هرگز آخرت خود را به دنیا مفروش و جایگاه و منزلگاه خود را درست کن و آباد ساز". ببین کجا می‌روی آنجا را اصلاح و آباد کن.

مصطفی یاسینی