نگاهی به زندگی و آثار کاستوریادیس

کورنِلیوس کاستوریادیس در سال ۱۹۲۲ در قسطنطنیه به دنیا آمد و همراه با خانواده خود تا پایان جنگ جهانی دوم در آتن پایتخت یونان اقامت گزید. وی با کشیده شدن به سوی سیاست چپ رادیکال، …

کورنِلیوس کاستوریادیس در سال ۱۹۲۲ در قسطنطنیه به دنیا آمد و همراه با خانواده خود تا پایان جنگ جهانی دوم در آتن پایتخت یونان اقامت گزید. وی با کشیده شدن به سوی سیاست چپ رادیکال، به حزب کمونیست یونان پیوست ولی با این وجود نسبت به توان آن برای رهایی بخشی به طبقه کارگر تردیدهایی را در دل داشت. کاستوریادیس جوان، تعهد پرشوری نسبت به رهایی داشت و در عین حال با اتحاد شوروی و تلاش شماری از رادیکال ها برای معرفی شوروی به عنوان یک رژیم مترقی، مخالفت می ورزید.
گروه "سوسیالیسم یا بربریت" که در سال ۱۹۴۸ از بین الملل چهارم فاصله گرفته بود و کاستوریادیس نیز یکی از اعضای تاثیرگذار آن بود، به واسطه همین نوع مخالفت با حکومت های کمونیستی متمایز می گردید. سوسیالیسم یا بربریت که افرادی چون کلود لوفور و ژان فرانسوا لیوتار از جمله اعضای برجسته آن به شمار می آمدند در طی دهه های ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ همچون خاری در چشم احزاب کمونیستی در سرتاسر جهان صنعتی قلمداد می شد. کاستوریادیس با نگارش مقالاتی متعدد در این دوره، در برابر اقدامات اتحاد شوروی برای تحمیل قرائت ملال آور خود از سوسیالیسم به ایستادگی پرداخته بود. ‏
کاستوریادیس در سال ۱۹۷۰ از سمت خود به عنوان تحلیلگر "سازمان همکاری اقتصادی و توسعه" کناره گیری کرد و خود را وقفِ نظریه پردازی روانکاوانه و بویژه تلاش برای مقابله با نفوذ محنت بار [ژاک] لاکان ساخت. نقطه اوج این نقدها تدوین کتاب "نهاد خیالینِ جامعه" بود. وی تا زمان مرگ خود در سال ۱۹۹۷ در کنفرانس ها و مباحثات روشنفکری در سرتاسر جهان مشارکت می کرد و در این اثنا ایده خودمدیریتی و جامعه خودسامان وی به عنوان چالشی بزرگ برای انتزاعات عجیب دیگر نگرش ها و اندیشمندان به شمار می آمد. از وی مقالات بسیاری نیز برجای مانده که بخش اعظم آنها در آثاری همانند "تقاطع ها در لابیرنت"، "جهان تکه تکه"، و "سیاست، فلسفه و خودسامانی" و همچنین "راهنمای کاستوریادیس" گردآوری شده اند. مجموعه دیگری از مقالات دوران پایانی عمر وی تحت عنوان "موج فزاینده [بی] معنا [یی]" انتشار یافته اند که دربردارنده همان روح مبارزه جویانه و سرسخت آثار دهه ۱۹۴۰ وی می باشند.
کاستوریادیس از اینکه با هر نوع تعریفی از کلمه یک "پسامارکسیست" نامیده شود هراس داشت. همان طور که خود وی در مقالات پایانی عمر خود اذعان داشت، نظریه "پسا" به معنای کناره گیری، ناامیدی، و ناتوانی است. وی یک مبارز نظریه پرداز، تندخو و سیاسی به سبک خود بود. ‏
باید اذعان داشت کاستوریادیس در عین اینکه مارکسیسم را یکی از پروژه های مهم نظری، فکری و سیاسی دوران خود می دانست ولی همچنین آن را یکی از موانع عمده بسط اشکال نقد و مشارکت سیاسی قلمداد می کرد که
می توانند به ارتقای پروژه جامعه خودسامان یاری برسانند. ‏
در واقع کاستوریادیس نمی توانست مارکسیسم را پشت سر گذاش ته و از آن خلاصی یابد؛ شاید مگر در دوران پایانی عمر خود که وی به دیگر سنت ارتدوکسی آن دوره یعنی لاکانیسم حمله می بُرد. رادیکالیسم کاستوریادیس "دَر و علیه مارکسیسم" شکل یافته بود و شاید از همین رو بتوان وی را یک پسامارکسیست نامید.
به هر صورت کاستورسادیس، هرگز مارکسیسم را رها نکرده و به لیبرالیسم یا لیبرال دموکراسی چنگ نزد.
فاصله گیری کاستوریادیس از مارکسیسم بدین خاطر نبود که از منظر وی مارکسیسم بیش از حد رادیکال است بلکه از این ایده نشات می گرفت که مارکسیسم دیگر به اندازه کافی رادیکال نیست.

مترجم: یعقوب نعمتی وروجنی