نگاهی به علل و عوامل تحمیل جنگ به ایران اسلامی

هم اینک با نگاهی ژرف اندیشانه به تاریخ انقلاب اسلامی، تهاجم ارتش کاملا تجهیز شده بعثی عراق در ۳۱ شهریور ۱۳۵۹ به ایران اسلامی، پدیده ای چندان عجیب و دور از ذهن به نظر نمی رسد. …

هم اینک با نگاهی ژرف اندیشانه به تاریخ انقلاب اسلامی، تهاجم ارتش کاملا تجهیز شده بعثی عراق در ۳۱ شهریور ۱۳۵۹ به ایران اسلامی، پدیده ای چندان عجیب و دور از ذهن به نظر نمی رسد. در این تاریخ ارتش بعثی که به پیشرفته ترین تسلیحات متعارف روز مجهز شده بود، تهاجم گسترده ای را به مرزهای ایران اسلامی آغاز نموده و با همدستی هر دو ابرقدرت وقت یعنی اتحاد جماهیر شوروی و ایالات متحده آمریکا (به انضمام اروپای غربی) و از سوی دیگر کمک مادی و معنوی چشمگیر رژیم های مرتجع عربی، طولانی ترین جنگ دوران مدرن را به نظام تازه تاسیس جمهوری اسلامی ایران تحمیل نمود.
همانطور که اکثریت صاحب نظران بی طرف و منصف اذعان دارند ایران اسلامی در این جنگ نابرابر به تنهایی در مقابل بخش اعظم امپراتوری های قدرت، ثروت، و همچنین تبلیغاتی آن روز ایستادگی کرد؛ بنا به آمار کارشناسان امور نظامی قریب به ۴۰ کشور در دوران جنگ تحمیلی به انحای مختلف از ارتش متجاوز بعثی پشتیبانی به عمل آوردند؛ و یکی از بارزترین مصادیق این حمایت عبارت بود از فروش مدرن ترین تسلیحات متعارف روز به عراق و تحت تحریم تسلیحاتی قرار دادن رزمندگان اسلام. علاوه بر این دولت های مذکور به اشکال دیگر نیز تا جایی که می توانستند به طور علنی یا مخفیانه رژیم بعثی را مورد حمایت قرار دادند که از آن جمله می توان حمایت های سیاسی، دیپلماتیک، مالی، تبلیغاتی، و حتی در مواردی اعزام نیروی نظامی در راستای تقویت قوای ارتش بعثی را ذکر کرد.
شاید ریشه های جنگ تحمیلی را بتوان در گذشته و جنگ های ایران و عثمانی بر سر مناطقی که هم اینک در محدوده جغرافیایی عراق تلقی می شوند، و سپس تداوم این اختلافات در دوران قاجاریه و درگیریهای محدود مرزی در زمان پهلوی ردیابی نمود؛ ولی مهم تر از این ریشه ها عواملی بودند که موجبات تهاجم گسترده و به بیان بهتر جرات یافتن رژیم بعثی را فراهم ساختند؛ حدود یک و نیم سال قبل از حمله عراق، در ایران یعنی این کشور عمدتا شیعی مذهب انقلابی به رهبری روحانیت و با شعارهای استقلال، آزادی، نه شرقی، نه غربی و با رنگ و بویی اسلامی و استکبار ستیزانه به پیروزی رسیده بود؛ فارغ از تمامی مسائلی که پس از انقلاب در داخل ایران پیش آمد و برخوردها و منازعات طبیعی بین نیروهای داخلی و حتی مظاهر استکبار ستیزانه ای همچون تعطیلی سفارت رژیم غاصب صهیونیستی و تسخیر لانه جاسوسی آمریکا و ...، نفس پیروزی چنین انقلابی با این نوع شعارها و رهبریت قاطع و تداوم روحیه انقلابی گری در بین اکثریت مردم مسلمان ایران، خود زنگ خطری بود برای بسیاری از نظام های سیاسی وقت؛ حال امپراتوری سوسیالیستی شرق، یا ابرقدرت کاپیتالیستی جهان غرب و اقمار آنان و از سوی دیگر رژیم های مرتجع عربی خاورمیانه.
تمامی این نظام های سیاسی شاهد پیدایی یک نظام مردمی بودند که پدیده ای شگرف در آن عصر محسوب می شد؛ چون حتی از لحاظ فکری نیز در آن دوره تصور شکل گیری یک جنبش مردمی با ایدئولوژی مستقل آن هم منبعث از یک مکتب الهی و دینی دشوار به نظر می رسید؛ تفکر سرمایه داری خود را منتهای آمال بشریت قلمداد می کرد و از سوی دیگر مارکسیسم –لنینیسم حاکم بر شوروی نیز ایدئولوژی خود را تنها منبع تحول فکری و عملی و به نوعی انقلاب و رهایی در آن عصر می پنداشت و به بیان روشن تر مذهب افیون توده ها و مانع از هر نوع پویایی و تحول سازنده به شمار می آمد. ولی انقلاب مردمی ایران به رهبری مرجعیت شیعه و با آرمان هایی دینی و حتی از طریق شبکه های اجتماعی سنتی دینی (روحانیون، وعاظ، و با محوریت مساجد) پدیده ای نوین و منحصر به فرد را علی الخصوص برای قاطبه مسلمان خاورمیانه (شاهرگ حیاتی جهان صنعتی) نمایان می ساخت. این مسئله نه تنها موجب رنگ باختن ایدئولوژی های مسلط روز می شد، بلکه همچنین موجبات بیداری و آگاهی تمامی ملل تحت ستم و به استضعاف کشیده شده را فراهم ساخته و از این رهگذر نوید گسسته شدن زنجیرهای پوشالی استعمار و استکبار را به جهانیان می داد. از این رهگذر نظام سلطه جهانی با حمایت های آشکار و پنهان خود موجبات گستاخی دیکتاتور عراق در تهاجم به خاک مقدس ایران شد و سپس در راستای سرنگونی و حتی تضعیف روحیه انقلابی مردم ایران هشت سال به هر نحو ممکن به پشتیبانی از ارتش متجاوز عراق ادامه داد و شاید به نوعی بتوان گفت تحمیل جنگ از سوی عراق (به نیابت از تمامی مستکبرین جهانی) به ایران، انتقام خصمانه نظام سلطه از انقلابی گری، استکبارستیزی، آزادی خواهی و استقلال طلبی و اسلام خواهی مردم ایران بود.

یعقوب نعمتی وروجنی