حفظ محیط‌زیست به چه قیمت؟

سال گذشته که به هندوستان رفته بودم، توی یکی از جاده‌ها از یک کیوسک شامپو خریدم. خرید ناچیزی بود، اما درست مثل همه خریدهای دیگری که در جاده‌ها انجام می‌دهید نوعی هیجان به همراه …

سال گذشته که به هندوستان رفته بودم، توی یکی از جاده‌ها از یک کیوسک شامپو خریدم. خرید ناچیزی بود، اما درست مثل همه خریدهای دیگری که در جاده‌ها انجام می‌دهید نوعی هیجان به همراه داشت.
متوجه شدم داخل پاکتی که برای دو پاکت سیگار جا داشت، تنها یک ظرف کوچک شامپو بود که اگر جوان و پر مو باشید تنها کفاف یک بار شست و شو را خواهد داد و اگر مثل این ستون نویس بیچاره کچل باشید، تا چهار بار هم می‌توانید از آن استفاده کنید. خود پاکت از نصف یک صفحه روزنامه درست شده بود که با چندتا نخ و کمی چسب بسته‌بندی‌اش کرده بودند. بسته‌بندی در نوع خودش، یک استفاده شدیدا کارآ از منابع طبیعی در دسترس بود. این بسته کوچک روزنامه‌ای مرا به یاد سفری که مدتی پیشتر به هند کرده بودم انداخت، آن زمان جیب الیسون هم همراهم بود که مشاور امور زیست محیطی است. الیسون در کنفرانس TED سخنرانی کوتاهی داشت، درباره اینکه چطور دخترش در یکی از بازارهای نامبیا بسته‌ای را کشف کرده که به زیبایی از قوطی‌های خالی کوکاکولا درست شده بود. الیسون از این استفاده مبتکرانه از این مواد دورانداختنی خیلی به وجد آمده بود. من کاملا با او موافق نیستم. البته استفاده از مواد دورانداختنی بی‌شک چیز خوبی است، اما مگر یکی از کمیاب‌ترین منابع موجود در جهان وقت انسان نیست؟ در لندن، جایی که من زندگی می‌کنم، وقت انسان‌ها گران و مواد خام نسبتا ارزان است. بنابراین طبیعی است که ما از صفحات روزنامه پاکت درست نمی‌کنیم یا حتی ماهی و گوشت هم مثل گذشته در آن نمی‌پیچیم.
نیروی کار در نامبیا ارزان است و من هنوز هم که به آن پاکت روزنامه‌ای نگاه می‌کنم دست‌های کودکی به یادم می‌آید که احتمالا آن را پیچیده است. ما نباید فراموش کنیم که صرفه‌جویی در مصرف منابع طبیعی که در قالب همین پاکت روزنامه‌ای یا آن بسته که با کوکاکولا درست شده بود قابل مشاهده است، در عین حال هدر دادن پتانسیل‌های انسانی نیز به شمار می‌آید.
جولیان سیمون که از مخالفان پیروان تندرو محیط‌زیست بود، اغلب به این نکته اشاره می‌کرد که قیمت کالا طی دهه‌های اخیر مرتب رو به کاهش بوده است، در حالی که قیمت کار انسان پیوسته رو به افزایش بوده. در ۱۹۸۰ سیمون طی اقدامی که اکنون مشهور شده است با پل ارلیچ ‌هزار‌دلار شرط بست که هر پنج کالای فلزی که او به دلخواه خود انتخاب کند، طی یک بازه میان مدت شاهد افت قیمت خواهد بود. الریچ این پنج کالا را برگزید، بازه‌ای ۱۰ ساله نیز انتخاب کرد و شرط را باخت. (الریچ معتقد بود که اگر این شرط را اندکی بعد می‌بستند او پیروز می‌شد و سیمون می‌گوید الریچ حتی معتقد بود که قیمت این کالاها بالا هم خواهد رفت و به نقل قول‌هایی از او در روزنامه‌ها اشاره می‌کرد که گفته بود انگلستان تا سال ۲۰۰۰ از بین خواهد رفت. شاید بهتر بود که آلمان شرقی را مثال می‌زد.) سیمون خیلی منطقی استدلال می‌کرد که هیچ ادله‌ای در تاریخ وجود ندارد که بگوید منابع دارند کم یاب‌تر می‌شوند، اما خب، همان‌طور که همیشه به ما یادآوری می‌شود، عملکرد گذشته هیچ وقت نمی‌تواند ضامن آینده باشد. رشد اقتصادی قوی باعث شد که طی دهه گذشته قیمت کالاها بالا برود. شاید اکنون ما در آستانه یک کمبود منابع واقعی باشیم و شاید هم دومرتبه شاهد گسترش عرضه، کاهش تقاضا و در نهایت نزول مجدد قیمت‌ها باشیم.
وقتی به الیسون و بسته ساخته شده از کوکاکولا فکر می‌کنم، دلم می‌خواهد لحظه‌ای تصور کنم که اگر از ترس کمبود منابع مالیات کالاها و آلاینده‌های کربنی را بالا می‌بردیم و مالیات نیروی کار را پایین می‌آوردیم چه بر سر اقتصادمان می‌آمد. فکر می‌کنم شاید یاد می‌گرفتیم برخی کارها را با هزینه کمتر انجام دهیم، بی‌آنکه مجبور شویم کودکان را به چسباندن روزنامه‌ها وادار کنیم.

تیم‌هارفورد
مترجم: ندا ناجی