سینما به مثابه یک سند

سینما با تجارت و اقتصاد گره خورده است و همچنین به عنوان نزدیک ترین هنر به توده ها، شاخص ترین و حساس ترین پدیده فرهنگی به حساب می آید، از این رو سیاست نه تنها نمی تواند نسبت به این …

سینما با تجارت و اقتصاد گره خورده است و همچنین به عنوان نزدیک ترین هنر به توده ها، شاخص ترین و حساس ترین پدیده فرهنگی به حساب می آید، از این رو سیاست نه تنها نمی تواند نسبت به این پدیده بی تفاوت باشد بلکه همیشه علاقمند است که تعیین کننده گفتمان غالب این پدیده، کنترل کننده فردیت در این هنر و همچنین سود برنده از فواید فرهنگی آن از جمله نوع تاثیرش بر توده ها باشد. لذا سینما برای قدرتمندان عرصه مهمی است و از این می توان نتیجه گرفت که سینما مانند بسیاری از حوزه های دیگر از آن دسته عرصه هایی است که سیاست به طور پررنگی در آن نقش دارد.
سینما پدیده ای است سیاسی. اما این سیاسی بودن در ماهیت و جایگاه امروزین آن ملحوظ است یعنی دیگر سینما از آن جهت که سینماست، سیاست را همراه خود دارد. تمام هنرها دارای گردهمایی ها و جشنواره های مهم هستند اما هیچ کدام به اندازه جشنواره ها و گردهمایی های سینمایی به لحاظ سیاسی مهم نیستند و زیر نظر و توجه قرار ندارند. اما این سیاسی بودن به معنای عام ماجرا است و نباید با دولتی بودن یا نوعی از سیاسی بودن که در جوامعی که فرهنگی دولتی بر آن حاکم است و سیاستگذاران و مدیرانش غیرفرهنگی هستند اشتباه گرفته شود.
حل کردن مشکلات فرهنگی و گره های نهادی چون سینما به وسیله دخالت ها و تصمیمات مستقیم سیاستمداران دولتمرد، سینما را که ماهیتا پدیده ای سیاسی - اجتماعی است تبدیل به پدیده ای می کند که باید خود را در ساختار قدرت تعریف کند. چرا که دولت ها بیشتر از آنکه سیاست را نمایندگی کنند نهاد منادی قدرت هستند و آرایش قدرت را تعیین می کنند و از سینما توقع همسویی با خود و شکل پذیری از ارگان قدرت (دولت) را دارند. در چنین حالتی دولت بیشتر از آنکه از سینما توقع سیاسی داشته باشد خواهان تهی کردن آن از این مقوله ماهوی است و سکوت را بر صدا و همسانی را بر تکثر و هر چیزی را بر چالش سیاسی - اجتماعی ترجیح می دهد. حال غافل از آنکه اصولا چنین دخالتی کمک به سیاسی تر شدن سینما به معنای اخص آن خواهد کرد یعنی نه تنها در شکل ماهوی و ذاتی بلکه سینما به معنای خاص و زمانمند دچار نگاه و فضای سیاسی می کند. این سیاسی شدن هم در محدوده فیلم ها خواهد بود و هم در محدوده فضای اجتماعی و صنفی سینما.
رفتارها، سخن ها و عملکردها همه سیاسی خواهد بود و فیلم ها همه چون پدیده هایی سیاسی تفسیر خواهد شد. دیگر تولید کمدی های سخیف و سطحی (که این روزها در ایران در اوج شکوفایی و کثرت تولید و البته شکست در گیشه به سر می برند) چون یک تصمیم و رویکرد از سوی سیاستمداران دولتمرد تفسیر خواهد شد همانطور که ساخت فیلم های سفارشی و مشخصا دستوری با این نگاه قضاوت می شوند.
در چنین حالتی جشنواره ای که در هر صورت مهمترین اتفاق سینمایی کشور است و درست یا غلط آیینه یا بهتر بگویم ویترین سینمای ایران به حساب می آید بیشتر از یک پدیده فرهنگی پویا (که خود این ترکیب اشاره به همان سیاسی بودن ذاتی است و یک اصول همراه بافضیلت) تبدیل به یک پایگاه ملتهب و مینیاتوری از بازی قدرت (یعنی سیاست به معنای اخص آن) می شود.
تمام کشمکش ها، توقیف و رفع توقیف ها، دعوت ها و نپذیرفتن ها که در جشنواره فیلم فجر امسال به وفور دیده شد جز تفسیری سیاسی چیز دیگری نمی طلبد و نمی توان آنها را چون رویکردی در مدیریت فرهنگی و سیاستگذاری جدیدی در جهت تولید سینمایی فهمید و تحلیل کرد.
سینما به دلیل گره خوردن عمیقش با زندگی روزمره و فرهنگ توده ها کارکردی چون سند پیدا می کند و در طول تاریخ قابل تحلیل مانده و قضاوت های تقریبا روشنی از سیاست های کلان و خرد فرهنگی به دست می دهد، خصوصا در کشور ما که اساسا فرهنگ نه چون مقوله ای مستقل و خودجوش، بلکه با اتصال به منابع سیاسی (دولت) اداره و حدودش تعیین می شود لذا سینما نه فقط آیینه سیاست های فرهنگی بلکه تصویرگر فضای حاکم بر سیاست و قدرت خواهد بود. از این رو سینما با تمام متن و هنر و حاشیه اش به مثابه یک سند است.

نویسنده : علیرضا نراقی