نشان شوالیه، هدیه الهی بود

الان آرمان‌گرایی خیلی سخت‌تر است. در آن دوره جامعه اکثراً آرمان‌گرا بودند. بگذارید مصاحبه را با یادآوری یک اتفاق خجسته در زمینه موسیقی تمام کنیم. یکی از برآیند‌های مهم تلاش‌ها …

الان آرمان‌گرایی خیلی سخت‌تر است. در آن دوره جامعه اکثراً آرمان‌گرا بودند. بگذارید مصاحبه را با یادآوری یک اتفاق خجسته در زمینه موسیقی تمام کنیم. یکی از برآیند‌های مهم تلاش‌ها و زحمات خوب و مثبتی که در زمینه موسیقی کشیده شد، نشان شوالیه حضرت عالی بود که باعث معرفی بیشتر شعر و موسیقی ایران شد و همین‌طور جهانگیرتر شدن اشعار مولانا. در این مورد قبلا مصاحبه‌ای کردیم. بعد از اینکه شما به این افتخار مهم دست پیدا کردید، چه اتفاقات دیگری در این زمینه افتاد و حالا حس خودتان در مورد این موضوع چیست؟
مولانا می‌فرماید: «این جهان، کوه است و فعل ما ندا/ باز می‌گردد صداها سوی ما» هر کس از هر دستی بدهد، از همان دست می‌گیرد. گاهی وقت‌ها هدیه‌هایی به بعضی از هنرمندان داده می‌شود که باید از مجموعه‌ای با دیدگاهی کلی‌تر به آن نگاه کرد.این گونه نیست که مثلا بگوییم فلانی چون خوب آواز می‌خواند، این اتفاق‌برایش افتاد. یا چون خیلی خوب شعر را می‌شناسد، به این مقام دست پیدا کرده یا چون آثارش ماندگار بوده، فلان جایزه را به او دادند. کل عملکرد و حرکت یک انسان در این جهان باعث می‌شود تا برایش اتفاقاتی شبیه این اتفاق بیفتد. ما موسیقیدانانی داشتیم که شاید قبلاً روزی یک آهنگ می‌ساختند و چه مضراب‌هایی روی ساز می‌آوردند، اما در میانه راه زمین خوردند. باید ببینیم که چرا اینها زمین خوردند و یا اینکه عده‌ای از همان اول، از گردونه خارج شدند. چرا یک آدم عاقبت به خیر می‌شود و نفر دیگر نه؟ علت تمام این‌ها، پیوندهایی است که کائنات با روح انسان برقرار می‌کند. هیچ چیزی بی‌دلیل به وجود نمی‌آید. من فکر می‌کنم آن کسانی که خیلی خوب با جهان، با هستی و با اجتماع رفتار نکردند و تقلب کردند، کسانی بودند که وسط راه با مغز زمین خوردند. گاندی در این باره، عبارت‌های زیبایی دارد:«هر کس نتیجه اعمال و رفتار خودش را می‌بیند» من خودم این نشان شوالیه را به عنوان یک هدیه آسمانی می‌دانم و فکر می‌کنم این نتیجه کل عملکرد من در زندگی است؛ رفتاری که با افراد داشتم وآن گونه‌ای که حرکت و کار کردم، همه جمع شدند تا هدیه‌ای آسمانی به من داده شود.
در واقع همان عبارت مولانا که می‌فرمایند «فعل ما ندا»؟
بله واقعا، نمی‌خواهم در حاشیه این قضیه زیاد حرف بزنم. خیلی از استادان بودند که هر روز نزد فلان هنرمند بودند اما به محض اینکه پیر و از کار افتاده شد، دیگر اصلا سراغش نرفته‌اند. اما من از همان دوران جوانی این مشخصات را نداشتم و هنوز هم ندارم. این البته خارج از بحث کار روی اشعار مولاناست که باعث شده غربی‌ها به کار من دقیق‌تر شوند و یا خارج از ماندگاری بعضی از کارهای من یا خارج از جذبه‌ای‌است که در صدای من بوده که توانسته با غربی‌ها رابطه برقرار کند. مسائل دیگری هم وجود داشت. بدون اینکه من خودم بدانم بسیاری از روسای بزرگ آنجا دوست داشتند در برنامه‌های من حاضر باشند. خود مشاور رئیس‌جمهور، والری ترانوا که این نشان را به من اعطاء کردند، در سخنان خودشان گفتند که من چند سال بود که به این موسیقی و صدا علاقه‌مند بودم و با اینکه نمی‌دانستم معنی شعرهایش چیست ولی به همکاران و آشنایانم سفارش کرده بودم، ناظری هر جای اروپا کنسرت دارد، مرا خبر کنند تا در کنسرتش حاضر شوم. لابد جذبه و عنصر ویژه‌ای در صدای من بوده که توانسته با مردم فرانسه ارتباط برقرار کند. خارج از همه مسائل هنری و فرهنگی، من این را به عنوان یک هدیه تلقی می‌کنم.
اینکه یک هنرمند به یک رضایت باطنی برسد که فکر کند هدیه‌ای که به او دادند یک هدیه از کائنات است، خیلی لذت بخش است و شاید لذت‌بخش‌ترین چیز است.
بله، واقعاً همین‌طور است.