آقای گلپایگانی همیشه در ذهن من هستند. ایشان و امثال اینها آدمهایی بودند که همیشه حرفی برای گفتن داشتند. یکی گلپایگانی یکی آقای ایرج. چشم من همیشه برای دیدن گلهای زیبای این …
آقای گلپایگانی همیشه در ذهن من هستند. ایشان و امثال اینها آدمهایی بودند که همیشه حرفی برای گفتن داشتند. یکی گلپایگانی یکی آقای ایرج. چشم من همیشه برای دیدن گلهای زیبای این سرزمین باز هست و امثال اینها آقای ناصر مسعودی آقای پوررضا اینها حرف زدند کار کردند و دلها را خوش کردهاند. اینها به افراد زندگی دادند و تمام زیر و بم زندگیشان برای من پیداست. اگر این زیبایی را نبینم مشکل است. آن شب آقای گلپایگانی لطف کردند به من و بنده را پذیرفتند. بسیار از آن شب به بعد خوشحالم. باور کنید دریچهای دیگر از زندگی برای من باز شده. آقای ایرج هم خیلی به بنده لطف دارند هر وقت بنده را میبینند با یک گرمی خاصی مرا در آغوش میگیرند. اینها بزرگانی هستند که اتفاق افتادن این آدمها خیلی نادر است.
گلپایگانی یک اتفاقی بود در آواز این سرزمین. اینطور بگویم که گلپایگانی و ایرج آواز را آوردند در میان مردم. یعنی آواز را این دو نفر به مردم معرفی کردند. تا این زمان آواز معنی نداشت. ترانه بود و تصنیف بود. این دو نفر مخصوصا گلپایگانی که تحریرهای ساده و زیبایی دارد. فکر کن یک راننده تاکسی وقتی آوازی از ایشان پخش میشد ماشین را نگه میداشت گوش میکرد و بعد حرکت میکرد. این خیلی مسئله هست. من همیشه برای مخاطبان یک حرف دارم و آن اینکه هر کسی که ارزشمند هست و کار ارزشمندی ارائه میدهد با چشم بیغبار او را نگاه کنند. برایش ارزش قائل شوند.برای اینکه انجام کار ارزشمند به این سادگیها نیست. قدر بدانند. حالا هر صنفی میخواهد باشد شاعر و پزشک و کشاورز. چون موضوع هنر است من عرض میکنم به هنرمندانی که اثر گذار بودند و سالها زحمت کشیدند و آثار با ارزشی دارند و دلها را شاد کردهاند. اینها را با چشم بیغل و غش نگاه کنند و واقعا احترام بگذارند.
مگر گلپایگانی و ایرج شدن همینطوری هست. کسی که این حرف را میزند برود کنسرت بگذارد و صد نفر هم دورش باشند یک ضبط صوت ببرد وسط آن کنسرت و آواز مست مستم ساقیا را بگذارد داخل ضبط صوت ببیند چه میشود. گلپایگانی این است یا یک خلوت گزیده آقای ایرج را بگذار یا مثنوی آقای شجریان را بگذار. آواز مرا عاشقی شیدای بنان را بگذار یا شلمان لاکوی ناصر مسعودی را بگذار. اینها اثر گذار بودند. یعنی اگر کسی وجدان داشته باشد و با وجدان حرف بزند مگر میشود گلپایگانی یا ایرج شد. همین آقادزده را اگر میتواند برود و بخواند زمان آنطور بوده وگرنه این همه آواز خوانده که هیچ مردی از عهده آن برنمیآید. استاد کسائی میگفتند که مرحوم تاج گفتند: اگر من تاج اصفهانی نبودم حاضر بودند ایرج بشوم. این است که نمیشود همین طوری به جایگاه این بزرگان دست یافت.
اکبر گلپایگانی وقتی درآمد میخواند متعلق به خودش است چون اکثر آوازخوانان در زمان اجرای درآمد فرازها و فرودهایشان بیشتر نمایان میشود. آقای گلپایگانی وقتی فرود میکنند مثل خلبانی میمانند که هواپیما را خوب مینشانند. اکثر خوانندگان با تحریر فرود میآیند ولی ایشان با شعر فرود میآیند و این خیلی زیباست.
اگر می بینید این روزها کمتر جوانی به آواز علاقه دارد طبیعی است. شما وقتی الماس را گذاشتهای پشت پرده چطور انتظار داری مردم به زیبایی آن پی ببرند!
علی جهاندار
خواننده موسیقی سنتی ایرانی
نظر شما چیست؟
لیست نظرات
نظری ثبت نشده است