مجموعهی حاضر، منتخبی است از 13 داستان کوتاه با برخی از این عناوین: مقبره، ماهی، نازی، ملوک، مقتول کاغذی، پیرمرد این داستان خوابش نمیبرد، آبی و آیینهی قدی. برای مثال، نویسنده در داستان 'آیینهی قدی' مردی را به تصویر میکشد که با مشاهدهی چهرهی خود و همسرش در آیینه به یاد خاطرات گذشته میافتد. در داستان آمده است: 'آنچه را حس میکرد در آیینه میدید. میدید که هرلحظه و در هر چرخی که میزند کوچکتر میشود. در عمق آیینه دختر کوچک همسایه ایستاده بود و با چشمهای سیاهش، گرم میخندید. روی پنجههای پا چرخ دیگری زد و پشت به آیینه و به سمت دخترک. دستهایش را گرفت: 'میآیی برویم پارک سرکوچه بازی کنیم؟' دخترک با تکان سر و لبخندی، رضایتش را نشان داد و دو دست در دست هم لیلیکنان از خانه خارج شدند'.