کتاب حاضر جلد دوم از مجموعه 'حکایتهای شیرین میرزا رجب 'است که در آن, میرزا رجب, که مردی شکمباره و مفت خور است, بر حسب اتفاق, در آشپزخانه وزیر مشغول به کار میشود, اما در اثر یک اشتباه کوچک, جانش در خطر میافتد .هنگام کشیدن سوپ, چند قطره از غذا روی لباس وزیر میریزد و وزیر دستور میدهد سرش را از تن جدا سازند .میرزا با شنیدن دستور وزیر تمام محتوای ظرف سوپ را بر سر وزیر میریزد و میگوید من علاقه به آبروی شما این کار را کردم چون در این صورت نمیگویند وزیر ظالم است و به خاطر چند قطره سوپ, کسی را مجازات کرد بلکه با این عمل گناه من سنگین تر میشود و حکم شما متناسب با گناه خواهد بود .در پی این عمل, وزیر دستور آزادی میرزا را صادر میکند .