افراد طايفه زند به محض ورود به کمازان توانستند به رهبرى کريم روستاهاى اطراف و همچنين تويسرگان را به تصرف در آوردند. در منابع، نامه‌اى از مهرعلى‌خان تکلو، حاکم همدان، منقول است که درصدد استفاده از توان نظامى طايفه زند بود و چون آنان را موافق خود نديد ناچار به جنگ برخاست و شکست خورد. کريم پس از کسب نخستين پيروزى بزرگ خود به‌سوى کزاز حرکت کرد و چون زکرياخان از سوى ابراهيم‌شاه، سمت وزارت داشت و حکومت کله و کزاز و جاپلق و بروجرد نيز برعهده او بود، راه را سد کرد، پس از درگيرى مختصرى توافق شد که کريم از حوزه قدرت خان دور شود و زکريا نيز به دشمنان کريم مساعدت نورزد (مجمل‌التواريخ پس از نادر با ...؛ ص ۱۴۹).


مهرعلى‌خان (محمدعلى‌خان) پس از آگاهى از شکست نيروهاى خود، دستور داد سپاه جديدى تجهيز کنند و دگرباره به سروقت زنديان روند. فرماندهى آن را هم خود برعهده گرفت. اما در منازعه‌اى که پيش آمد شکست خورد و پس از به‌جا گذاشتن غنايم جنگى قابل توجهى به قلعه ولاشگرد در نزديکى همدان فرار کرد. متعاقب اين ناکامي، سپاهيان خان همدان وى را ترک کردند و او ناچار شد از حسن‌على‌خان، والى اردلان (سنندج)، کمک بگيرد. حسن‌على‌خان که به تازگى بر سراسر کردستان استيلاء يافته بود، درخواست مهرعلى‌خان را پذيرفت و به همراه گروهى از عناصر سپاهى قزلباش، کرد و افغان به جانب همدان حرکت کرد (مجمل‌التواريخ پس از نادر با ...؛ ص ۱۵۰-۱۵۱).


کريم پس از آگاهى از اتفاق دو سردار، محاصره قلعه ولاشگرد را به کنارى نهاد و به مسقط‌الرأس خويش در پيرى و کمازان بازگشت و چون تاب مبارزه با جمعيتى چنان نيرومند را نداشت ناچار به مبارزه چريکى دست زد. بدين معنى که در طى مدت ۴۵ روز، شب‌ها به دشمن حمله مى‌کرد و روزها در کوهستان‌ها پناه مى‌گرفت. با بلند شدن شايعه لشکرکشى سليم‌پاشا، سردار ترک، به سنندج، حلقه محاصره سست‌تر شد و در حين بازگشت حسن‌على‌خان بود که غنايم قابل توجهى به‌دست کريم‌خان افتاد (مجمل‌التواريخ پس از نادر با ...؛ ص ۱۵۱-۱۶۰).


ديگر شهرت خان زند از محدوده روستاهاى پيرى و کمازان بيرون رفته بود و با جسارت و جربزه‌اى که از خود مى‌نمود، در بحبوحه بحران شديدى که سراسر ايران را فرا گرفته بود، به‌عنوان يکى از مدعيان عمده پا به صحنه نهاده بود. پيوستن شهبازخان قراگوزلو با دو هزار نيروى سوار و پياده به کريم‌خان، قوت قابل اعتنائى به‌وجود آورد و محرک آن شد که به اتفاق، بر خوانسار و گلپايگان حمله آورند.


در شرح حوادث اوليه و بلاتکليفى‌هاى جانشينان نادرى يادآور شديم که به مدلول قصه کهن، ”ايرانشهر کدخدائى بود“ و مدعيان کوچک و بزرگ از سوئى به‌جان هم و از سوئى ديگر به‌جان کشور افتاده بودند. فى‌الجمله على‌مردان خان بختيارى که پس از هلاک نادر قدرت زيادى کسب کرده بود و در کمره (خيمن) به جنگ با کريم‌خان پرداخت که منجر به شکست على‌مردان و از دست دادن اموال ادوات جنگى او گرديد. در نتيجه کريم به آسانى گلپايگان را تصرف کرد و چون شنيد که مهرعلى‌خان (محمدعلى‌خان) از فرصت سود جسته و به حوزه قدرت او رخنه کرده است به مقابله با وى شتافت و پس از شکست دادن او، وارد همدان شد. در اين هنگام خان زند دستور داد سرکردگان و افراد بختيارى که در اسارت به سر مى‌بردند، آزاد شوند و به سپاه وى ملحق گردند. اين وحدت منافع ايلي، در مقياس بزرگت‌تر خود، بعدها با خوانين ديگرى چون على‌مردان‌خان و ابوالفتح‌خان تجربه شد و زمينه‌هاى حضور جدى خان زند را در تاريخ ايران فراهم کرد (مجمل‌التواريخ پس از نادر با ...؛ ص ۱۶۸-۱۶۹).