̎پونت̎، (تیویزول) چهارساله مادرش (ترنتینیان) را در یک سانحهٔ اتومبیل از دست میٔهد. پدرش (بوووآ) سعی میکند موقعیت را برای او توضیح دهد، اما از دیدگاه بچه، این غیبت ناگهانی، توجیهناپذیر است. با این اعتقاد که زندگی به این سادگیها از حرکت باز نمیایستد و در عینحال، با غیرقابل تحمل یافتن زندگی بدون مادر، ̎پونت̎ به ̎زندگی̎ با مادرش ادامه میدهد. با او حرف میزند، منتظرش میماند و با یکدندگی و لجاجتی روزافزون به دنبالش می̎ردد. هیچکس نمیتواند مجابش کند که او موفق به یافتن مادرش نخواهد شد. ̎پونت̎ که آرام ارام میخواهد با واقعیت وحشتناک کنار بیاید، تصمیم میگیرد بهواسطهٔ دنیای خودش این مسئله را حل کند و به دنیای پدر، سایر بزرگسالها یا بچهها کاری نداشته باشد...
● دوئیون با سادگی محض و حذف جسورانهٔ هرگونه پیرایهٔ نمایشی و بدون توسط به صحنههای رویا و تلاش برای تصویرسازیهای خاص جلوههای متافیزیکیدر سینما، فیلم خیلی خوبی دربارهٔ ایمان و معجزه میسازد. رابطهٔ معصومانهٔ دخترکی چهارساله با خدا و مادر از دسترفتهاش در چشماندازهای تماشائی پونت (حاصل کار خوب فیلمبرداش، شامپتیر) به ثمر نشسته است و قراردادن جای دوربین در افق نگاه کودک باعث میشود تا دنیای دور و بر را از دریچهٔ چشم او نگاه کنیم و معصومیت و خلوص این دنیا با همین تمهید تکنیکی بهبار مینشیند. صحنههای حضور مادر مردهٔ ̎پونت̎ آنقدر ساده و بیجلوههای کلیشهای این قبیل صحنهها اجرا شده که پونت را به یکی از منحصر بهفردترین دستاوردهای سینمای این روزها در نمایش دنیای مردگان تبدیل کرده است؛ پیام شادمانهٔ دعوت به زندگی و خوشبختی بهدلیل همین پرداخت سهل و آسان، اینچنین دلپذیر و ماندگار میشود. چهرهٔ دلنشین و معصومیت خاص بازیگر نقش ̎پونت̎ در این ماندگاری نقش مهمی ایفا میکند.