ـ "بودو" (سیمون) ولگرد بیسروپائی است که بورژوای محترمی (گرانول) او را از غرق شدن نجات میدهد و به خانه خود میبرد، اما "بودو" قید و بند محیط و لزوم همسانی و سازش با دیگران را تاب نمیآورد و خودخواسته به بستر رودخانه بازمیگردد تا اینبار از دست "مردم" نجات یابد...
ـ ستایش بیدریغ رنوار از آزادی، او مصراً بر این باور است که هیچ چیز زندگی مرفه و بورژوائی ارزش و منزلت "تعلق" آفریدن را ندارد. "بودو" با بازی سیمون بینظیر، ولگرد تمامعیاری است که فاصلهای با یک فیلسوف خاموش ندارد و غنا و آسایش را در رهائی محض میبیند. رنوار از او الگوئی میسازد که دیگران، حتی اگر مجذوبش هم شوند، مدت زیادی نمیتوانند تحملش کنند و به دامان امنیت بورژوائی برمیگردند. غریبه آشفتگی بر انگیزه پررمز و راز و فریبنده او سلف بسیاری همتایان گوناگون در تاریخ سینما بوده است. هر چیزی را که با طبیعت منافات داشته باشد و به هیچ میگیرد و به لطف بازی خیرهکننده سیمون ـ که تمام رفتار و ولنگاریهای یک ولگرد را بیپروا بازمیآفریند بدون اینکه به چهرهای صرفاً کمیک بدل شود ـ بازیگوشیاش تبلور بیواسطه غرایز او است ـ معلق میزند، کفشهایش را با ملحفه پاک میکند، داخل کتابها تف میاندازد و... آزادی سبک رنوار در عملکرد فعال دوربینش بازتاب مییابد و تمسخر فرهنگ طبقاتی هم از یاد نمیرود، مثل وقتیکه بورژوای انساندوست مورد تجلیل همقطارانش قرار میگیرد، در حالیکه در طبقه بالا "بودو" با همسر او تفریح میکند. سالها بعد در آمریکا بهنام آسوپاس در بورلی هیلز (بل مازورسکی، ۱۹۸۶) بازسازی میشود.