ـ "اندی پرسل" (بیری)، که زمانی قهرمان بوکس بوده و اکنون به نوشخواری معتاد است، از راه قمار پولی بهدست میآورد و یک اسب مسابقه بهنام "قهرمان کوچولو" را به پسرش، "دینک" (کوپر)، هدیه میدهد. در روز مسابقه اسبدوانی، "اندی" اتفاقی همسر سابقش (ریچ) را میبیند و قول میدهد "دینک" را به دیدنش ببرد. در روز ملاقات، "دینک" احساساتی میشود و مادرش که حالا به همسری مردی ثروتمند درآمده، درخواست میکند "اندی" اجازه دهد "دینک" برای همیشه نزدش بماند، اما او مخالفت میکند. "اندی" سپس "قهرمان کوچولو" را در قمار میبازد و ناچار میشود به درخواست همسرش گردن نهاد. "دینک" نزد مادرش دوام نمیآورد و فرار میکند تا به پدرش ملحق شود. در اینجا "اندی" آماده میشود تا برای آخرین بار به رینگ بوکس برود. با این همه پس از پایان مسابقهای سنگین و خونین و پیروزی بر حریف، "اندی" در رختکن سکته میکند و میمیرد. مادر نیز پسر را با خود میبرد...
ـ رابطه تراژیک ـ کمیک بین پدر و پسر، محور اصلی فیلمنامه است و در فیلم بر این رابطه بسیار تأکید میشود، اما ویدور تلاش میکند جنبهای اجتماعی روایت را نیز برجسته کند و از همینرو منظر کلاسیک سوم شخص را برای نمایش آن برمیگزیند. در نتیجه حاصل کار رآلیسمی ساده و روان است، که تقریباً در تمامی صحنهها با نوعی سانتیمانتالیسم همراه میشود، در عین حال که یکی از آثار پیچیده و پرهیجان ویدور بهشمار میآید. در سال ۱۹۷۹، به کارگردانی فرانکو زفیرلی، بازسازی میشود.