دكتر پور مهر بهجای رفتن به بیمارستان به خواست همسرش در خانه میماند تا در میهمانی ناخواستهای شركت كند. مردی كه همسرش بیمار است به مطب او مراجعه میكند. دكتر را نمییابد و پرس جو كنان خانه دكتر را مییابد. اما دكتر ـ به خواست همسرش ـ از مداوای بیمار سر میزند. مرد راهی بیمارستان میشود و با زحمت همسرش را به بیمارستان میرساند اما پزشك مسئول بیمارستان، دكتر حكیمی، در محل حضور ندارد. زن میمیرد و مرد به انتقام مرگ او تصمیم میگیرد دكتر را به قتل برساند. او را تا دم مرگ تعقیب میكند. دكتر، كه به اصرار همسرش تصمیم دارد به پایتخت منتقل شود به خود میآید و تصمیم میگیرد برای مداوای بیماران در شهرستان زادگاه خود بماند.