مشهدی آنام، نوكر و رعیت سالخورده حسین خان شفیعی، با نهضت جنگل از توطئهای كه از طرف كنسولگری روسیه بر ضد انقلابیان جنگل طراحی شده مطلع میشود و خبر را به قوای جنگل میرساند. حسین خان كه عامل اجراء نقشه بوده قبل از فرار به دختر مشهدی آنام تجاوز میكند و دستور میدهد زبان مشهدی را ببرند.
آنام همراه دخترش به خانه یكی از اقوامش به نام مراد میرود. مراد به جنگلیها میپیوندد. در جریان مبارزه حسین خان شفیعی به چنگ اعضاء جنگل افتاده و اعدام میشود. مراد خبر را به آنام میرساند. نهضت جنگل پس از هفت سال شكست میخورد و آنام در پی میرزا كوچك خان به منطقه پر برف گلیوا میرود. جسد منجمد شده میرزا را مییابد و قران بازوی او را برای رساندن به نسلهای بعدی بر میدارد.