اِبْنِ صَصْری، نام افراد خاندانی دمشقی از محدثان، فقیهان، قاضیان و مدرسان شافعی در سدههای 5 - 8ق/11-14م. این نام در منابع به صورت صَرْصَری، صَصُرّی، صَصَری نیز ضبط شده است (ابن جوزی، عبدالرحمان، 8/279؛ ابن عساکر، 12/24؛ نعیمی، 2/254، ابن تغری بردی، النجوم، 6/316؛ زبیدی، ذیل «شذا») این خاندان در اصل از بینالنهرین برخاستهاند و از مردم «بلد» یا «بلط» (ناحیهای در بالای دجله در نزدیکی موصل) بودند (سمعانی، 2/306-307؛ یاقوت 1/715؛ ابن تغری بردی، النجوم، 5/100). صرصر (صصری) نام یکی از انشعابات رود فرات است که ناحیهٔ صرصر را در دو فرسخی بغداد آبیاری میکرده است (سمعانی، 8/297؛ ابوالفدا، تقویم، 52 -53). جدّ اعلای این خاندان احمد دو فرزند به نامهای حسن و حسین داشت که اولاد حسن شهرت و اهمیت بیشتری یافتهاند. بارزترین فرد از اولاد حسین، ابوالحسن علی بن حسین تغلبی (د محرم 467/سپتامبر 1074) است که تنها آگاهی ما از وی این است که میدانیم او از تَمّام بن محمد رازی و عبدالرحمان بن عثمان استماع حدیث کرده است (ابن عساکر، 12/24). نوهٔ دختری ابوالحسن علی، ابومحمد هبهٔالله بن احمد بن محمد انصاری معروف به ابن اکفانی، از او حدیث شنیده است (ابن جوزی، یوسف، 8(1)/132). فرزندان حسن از ابوالبرکات محفوظ بن حسن بن محمد بن حسن (د 3 ذیحجهٔ 545ق/23 مارس 1151م) به بعد اهمیت مییابند. از آنجا که محفوظ به گفتهٔ ابن قلانسی (ص 312) به هنگام مرگ 80 سال داشته است، تولد او میبایست در حدود 465ق/1073م روی داده باشد (نک: ابن عساکر، 16/285). او در رمضان 486 جزئی در حدیث را نزد نصر ابن احمد همدانی فراگرفت (همانجا؛ ذهبی، سیر، 21/267). از زندگی وی اطلاع بیشتری در دست نیست، ولی جمعی از فرزندان و نوادگان او از سرشناسان زمان خود بودند. بجز کسانی که ذکر آنان به تفصیل خواهد آمد، ابومحمد حسن بن علی بن محفوظ (د 617ق/ 1220م؛ نک: ذهبی، تاریخ، طبقهٔ 62، 299) و احمد بن محمد بن حسن بن علی بن محفوظ (625 - شوال 713ق/1228-1314م) که نزد علیبن محمدبنعبدالصمد سخاوی و عبدالعزیز بن دجاجیه و مخلص بن هلال و جمع دیگری حدیث شنید و سمت نظارت داشت (ابن حجر، 1/310)، قابل ذکرند. ابوالبرکات محفوظ بر اثر بیماری درگذشت و در باب توما در قاسیون دمشق به خاک سپرده شد (ابن عساکر، ابن قلانسی، همانجاها). مهمترین افراد شاخهٔ محفوظ از خاندان ابن صصری از این قرارند: 1. ابوالغنائم هبهٔالله بن محفوظ (511 -3 جمادی الا¸خر 563ق/ 1117- 15 مارس 1168م)، محدث و قاضی شافعی. وی در بغداد از ابوالفتح عبیدالله بن عبدالله بن شاتیل و در دمشق از ابومحمد عبدالرزاق بن نصر نجار و ابوالفرج یحیی بن محمود ثقفی حدیث آموخت (منذری، 3/533). وی از دیگر شیوخ شام مانند ابن طاووس و هم ردیفان او حدیث آموخت و روایت کرد و فقه را نزد ابوالحسن سلمی فراگرفت (ابنجوزی، یوسف، 8(1)/274؛ ابن شاکر، عیون التواریخ، نسخهٔ چاپی، 17/241). پسران ابوالغنائم از راویان وی بودند. او در دمشق درگذشت و در باب توما کنار دیگر افراد خاندانش به خاک سپرده شد. 2. ابوالمواهب حسن بن هبهٔالله بن محفوظ (537 -586ق/ 1142-1190م)، محدث شافعی. او که نخست نصرالله نامیده میشد (ذهبی، المختصر، 169؛ همو، سیر، 21/264)، یکی از معروفترین افراد خاندان ابن صصری است. وی در دمشق نزد ابوالفتح نصرالله بن محمد لادقی و ابن قلانسی حدیث شنید و از حافظ ابوالقاسم ابن عساکر نیز حدیث روایت کرد (منذری، 1/147؛ ذهبی، سیر، 21/265).حسن بن هبهٔالله درپی فراگیری حدیث سفرهای متعددی به شام، عراق و ایران کرد و در این سفرها نزد استادان مشهور آن روز به آموختن حدیث و علوم اسلامی پرداخت. وی در حماهٔ از محمد بن ظفر، در حلب از ابوطالب بن عجمی و ابن یاسر جیّانی، در موصل از حسن بن علی کعبی و ابوعلی حسن بن علی بن نصر موصلی (ذهبی، همانجا؛ صفدی، 12/294؛ منذری، 1/148) حدیث شنید. ابوالمواهب دوبار به بغداد رفت که سفر اول او در 568ق بود (ذهبی، تذکرهٔ الحفاظ، 4/1359). وی در این سفرها از ابن شاتیل و هبهٔالله دقاق و ابن بطی حدیث فراگرفت و در ادامهٔ سفر خود به ایران آمد. در همدان از حافظ ابوالعلاء همدانی و اسعد بن عبدالکریم بن احمد همدانی، در تبریز از محمد بن اسعد حَفَدهٔ عطاری و در اصفهان از ابوالحسن علیبن محمد ابن احمد بن مردویه، ابورشید دانیال، محمد بن احمد بن ماشاذه و دیگران حدیث آموخت (ذهبی، المختصر، سیر، تذکره، همانجاها؛ منذری، 1/147- 148). گفته شده که حسن بن هبهٔالله به بیتالمقدس نیز سفر کرد و در حضور صلاحالدین ایوبی حدیث شنید (زبیدی، همانجا؛ موسوعهٔ الفلسطینیهٔ، 2/239). ابوالمواهب حاصل سالها سفر و پژوهش را در 5 اثر ذیل به ودیعه نهاده بود: معجم الشیوخ در 16 جزء (سخاوی، 237)؛ رباعیات التابعین (بغدادی، 1/547)؛ عوالی ابن عیینه؛ فضائل الصحابهٔ؛ فضائل بیت المقدس یا فضائل القدس، که تمامی این آثار در زمان حیات وی در آتش سوزی محلهٔ کلاسهٔ دمشق از بین رفت (ذهبی، سیر، همانجا؛ صفدی، 12/293-294؛ بغدادی 2/130، 196). وی در دمشق وفات یافت و در رکنیه در دامنهٔ قاسیون به خاک سپرده شد (صفدی، همانجا؛ نعیمی، 2/254). 3. ابوالقاسم حسین بن هبهٔالله بن محفوظ (پیش از 540 -23 محرم 626ق/1145-22 دسامبر 1228م)، محدث و قاضی شافعی. او آموختن حدیث را نزد پدر و پدربزرگ مادریش ابوالمکارم عبدالواحد ابن هلال آغاز کرد (ذهبی، سیر، 22/282) و در پی آن نزد دانشمندان دمشق به یادگیری علوم اسلامی پرداخت و حدیث را از عَبْدان بن زرین و ابیالقاسم ابن البُن و دیگران فراگرفت (همانجا؛ منذری، 3/240). سپس به مکه و حلب رفت و در مکه ازابوحنیفه محمدبن عبدالله خطیب اصفهانی و در حلب از ابوطالب بن عجمی حدیث آموخت (ذهبی، همان، 22/283؛ همو، تاریخ، طبقهٔ 63، 229). وی از علی بن صباغ و ابوعبدالله سلاّل و ابومحمد سبط خیاط و هم طرازان آنان اجازه دریافت داشت (ذهبی، تاریخ، همانجا؛ همو، العبر، 3/197) و فقه را نزد ابن ابی عصرون آموخت (صفدی، 13/80). مشایخ بزرگی چون منذری، جمالالدین ابن صابونی، قوصی و دیگران از او حدیث روایت کردند (ذهبی، تاریخ، همانجا). حسین بن هبهٔالله علاوه بر تصدی قضای شام، حدیث نیز میآموخت. برزالی مشیخهای در 17 جزء برای وی به رشتهٔ تحریر در آورد و ابن حاجب دربارهٔ او گفته که کارش روش خاصی داشته است. حسین بن هبهٔالله اموال و املاک زیادی داشت که چندبار نیز دچار نقصان شد. وی در دمشق وفات یافت و در مقبرهای در دامنهٔ کوه قاسیون به خاک سپرده شد (ذهبی، سیر، 22/283-284؛ صفدی، همانجا). 4. ابوالغنائم امینالدین سالم بن حسن بن هبهٔالله بن محفوظ (577 -3 جمادی الا¸خر 637ق/1181-31 دسامبر 1239م)، محدث، فقه شافعی و ادیب. وی در دمشق زاده شد، هنوز بیش از 5 سال نداشت که همراه پدر به سفرهای مختلف رفت و از استادانی همچون نصرالله قَزّاز، ابوالعلاء محمدبن جعفربن عقیل و عبدالرحیمبن اسماعیل حدیث شنید (منذری، 3/533؛ ذهبی، تاریخ، طبقهٔ 64، 306). در دمشق از فضل بن بانیاسی و اسامهٔ بن منقذ و عبدالرزاق بن نجار و خضر بن طاووس و در بغداد از ابن شاتیل حدیث آموخت (همانجاها؛ ذهبی، سیر، 23/61). ابوالغنائم در حدیث به چنان درجهای رسید که افرادی مانند برزالی، قوصی، ابوالفضل ابن عساکر و عدهای دیگر از او حدیث روایت کردند. وی حافظ قرآن بود و از ادب و فقه نیز بهره داشت (ذهبی، همانجاها؛ صفدی، 15/80). ابوالغنائم 20 سال بیشتر نداشت که به شهادت در محاکم قضایی پذیرفته شد. وی مدتی نیز رسیدگی به امور بیمارستانها و ورّاث را برعهده داشت و در این امر حسن شهرت یافت (همانجاها). پسران ابوالغنائم نیز همانند پدر نامآور بودند: پسر بزرگتر، شرفالدین عبدالرحمان بن سالم (ح 591 -11 شعبان 664ق/1195-19 مهٔ 1266م) از عمر بن طبرزد و ابوالیمن کندی و دیگران استماع کرد و مدتی عهدهدار نظارت بر دیوان بود (یونینی، 2/355؛ ابن شاکر، عیون التواریخ، نسخهٔ چاپی، 20/340-341). پسر دیگر، بهاءالدین حسن (594 -4 صفر 664ق/1198-16 نوامبر 1265م) نیز مانند برادر بزرگ خود از عمر بن طبرزد و ابوالیمن کندی و دیگران استماع کرد (یونینی، 2/354- 355). محمد (598 -20 ذیقعدهٔ 670ق/1220-20 ژوئیهٔ 1272م) پسر دیگر به مقام صدر کبیر دست یافت و مانند برادران خود به فراگیری حدیث علاقه داشت و نزد پدر و نیز تاجالدین کندی، هبهٔالله بن طاووس، ابن ابی لقمه و ابوالمجد قزوینی حدیث فراگرفت و به مصر سفر کرد و از اصحاب سلفی حدیث شنید و فرزندش، قاضی القضاهٔ نجمالدین و ابن عطار و دمیاطی از او روایت کردند (همو، 2/486-487؛ صفدی 3/84؛ ابن تغری بردی، النجوم، 7/237). 5. ابواسحاق جمالالدین ابراهیم بن شرفالدین عبدالرحمان ابن سالم (د شوال 693ق/1294م)، ناظر دواوین در دورهٔ حکومت منصوریه و معاصر امیر شمسالدین سنقر. زندگی او تؤم با حوادث گوناگون بود، زیرا وی در روزگار امیر شمسالدین سنقر در 679ق تولیت و نظارت دواوین را به عهده گرفت و این سمت را در طول صدارت وزیر مجدالدین ابن کسیرات در اختیار داشت (صقاعی، 35). جمالالدین پس از سقوط ابن کسیرات در 687ق به همراه عدهای از سران دمشق گرفتار آمد و در این میان ناصرالدین ابن مقدسی بر او مدعی شد (ابن فرات، 8/62؛ مقریزی، 1(3)/739). این گرفتاری چندان طول نکشید، زیرا در محرم همین سال جمالالدین با پرداخت 300 هزار درهم جریمه آزاد شد و پس از رهایی در ربیع الا¸خر به سمت خود بازگشت و تا آخر عمر در همین سمت باقی ماند (ابن فرات، همانجا؛ مقریزی، 1(3)/739-741). 6. ابوالغنائم سالم بن محمد بن سالم (644 - 28 ذیحجهٔ 698ق 1246-26 سپتامبر 1299م)، محدث، قاضی، ناظر دیوان اشراف، دیوان کبیر و خزانه. دوران زندگی وی همانند سایر افراد این خاندان در فراگیری علوم اسلامی و تصدی مناصب دولتی سپری شد. وی از برادر خود قاضی القضاهٔ نجمالدین و مکی بن علاّن، خطیب مردا و رشیدالدین عطار، رضی الدین ابن برهان و جماعتی دیگر حدیث شنید (صفدی، 15/90). وی علاوه بر منصب قضا، نظارت بر دیوان اشراف و خزانهٔ دمشق را نیز بر عهده داشت (صقاعی، 83؛ ابن شاکر، عیون التواریخ، نسخهٔ عکسی، 320). در 693ق بعد از وفات پسر عمویش جمالالدین ابراهیم به نظارت دواوین شام نیز منصوب شد (ابن فرات، 8/185) و تا 696ق بر این سمت باقی ماند. در این سال به قاهره احضار شد و به زندان افتاد و بعد از پرداخت 60 هزار درهم رهایی یافت و دوباره بر منصب قضا نشست (برینر، «بنوصصرا1»، .(189 سالم بعد از مدتی سمتهای خود را ترک گفت و به حج رفت و در مکه اقامت گزید. سپس به دمشق بازگشت و به امور خود پرداخت، اما سالی سپری نشد که درگذشت (ابن کثیر، 14/6؛ ابن شاکر، همانجا). 7. محمد بن ابراهیم بن عبدالرحمان بن سالم (672 -17 ذیحجهٔ 717ق/1273-21 فوریهٔ 1318م)، وی در طول عمر کوتاه خود مناصب مهمی مانند نظارت بر دیوان اشراف و اوقاف و نظارت بر جامع اموی را بر عهده گرفت و برای مدتی ناظر حماهٔ شد (صقاعی، 181-182؛ ابن شاکر، عیون التواریخ، نسخهٔ عکسی، 241). در 713ق نظارت دیوان دمشق را بر عهده گرفت و پس از آن به حجاز رفت و در آنجا بیمار شد و درگذشت و در مقبرهٔ حجون (باب مُعلی) در مکه به خاک سپرده شد (همانجاها؛ ابن کثیر 14/69؛ابن دقماق، 13/371). 8. نجمالدین ابوالعباس احمد بن محمد (655 -16 ربیعالاول 723ق/ 1257- 25 مارس 1323م)، قاضی القضاهٔ دمشق، قاضی عسکر، فقیه، محدث و ادیب. وی در دمشق زاده شد و در کودکی از پدر و جد مادریش مسلم بن علان حدیث شنید (ابن شاکر، فوات، 1/125). در 659ق در درس رشیدالدین عطار حاضر شد و حدیث فراگرفت (ابن تغری بردی، المنهل الصافی، 2/97). وی نزد دیگر استادان بزرگ آن روز دمشق نیز به فراگیری حدیث و نحو و فقه پرداخت. نحو را نزد شرفالدین فزاری (ابن قاضی شهبه، 2/326) و فقه را از تاجالدین فزاری آموخت (ابن شاکر، همانجا). همچنین در مصر نزد شمسالدین اصفهانی به فراگیری فقه پرداخت (صفدی، 8/17؛ ابن حجر، 1/312) و از نجیبالدین عبداللطیف و ابن عبدالدائم و ابن ابی میسر حدیث آموخت (سبکی، 5/175؛ ابن شاکر، همانجا). نجم الدین ابوالعباس از 180 نفر اجازه دریافت داشت و در روایت به درجهای رسید که افراد برجستهٔ آن روز مانند سبکی، برزالی، ذهبی، علائی از او روایت کردند و علائی مشیخهای برای او تخریج کرد (ابن قاضی شهبه، 2/326-327). نجمالدین از جوانی به امور دیوانی و قضا آشنا شد و از 679ق مدتی در دیوان درج (انشاء) دمشق به کار پرداخت (صقاعی، 190؛ صفدی، 18/16). از 628ق در مدارس بزرگ آن روز دمشق شروع به تدریس کرد. ابتدا در مدرسهٔ عادلیهٔ صغیره و از 690ق در مدرسهٔ امینیه و از 694ق در مدرسهٔ غزالیه (ابن شاکر، عیون التواریخ، نسخهٔ عکسی، 313؛ همو، فوات، 1/126؛ ابن کثیر، 14/106) و از 715ق در مدرسهٔ اتابکیه به تدریس پرداخت (ذهبی، العبر، 4/40). وی علاوه بر تدریس سمتهای دیگر نیز داشت. در رمضان 694 در ایام دولت عادل کتبغا به سمت قاضی عسکر دمشق برگزیده شد و از 702ق به قاضی القضاتی شام منصوب شد (ابن شاکر، ابن کثیر، همانجاها؛ مقریزی، 1(3)/809؛ ابن فرات، 8/197). در712ق نظارت اوقاف شام (ابن شاکر، عیون التواریخ، نسخهٔ عکسی، 157، ذیل وقایع سال 712) و از 716ق سمت مشیخهٔالشیوخ دمشق را بعد از شهابالدین محمد بن عبدالرحمان کاشغری به عهده گرفت (مقریزی، 2(1)/161). در 720ق بعد از وفات ابن جماعه منصب قضای دمشق یافت و این سمت را تا آخر عمر خود داشت (ابن حجر، همانجا). نجمالدین حافظهای قوی داشت و خطوط هفت گانه را خوش مینوشت (ابن قاضی شهبه، 2/328) و در نوشتن سریع بود (نک: ابن حجر، همانجا). گفته شده نجمالدین در سالهای تصدی قضا با بصیرت داوری میکرد و در صدور احکام دقیق بود و از کسی رشوه دریافت نمیکرد (ابن تغری بردی، المنهل الصافی، 2/98). او در 705ق برای محاکمهٔ ابن تیمیه از دمشق به مصر آورده شد و یکی از چند قاضی محکمه بود. بعد از زندان رفتن ابن تیمیه وی دوباره به دمشق بازگشت (دواداری، 9/137؛ ابن حبیب، 1/269). قاضی القضات در 68 سالگی بر اثر بیماری وفات یافت و پیکر وی در نزدیکی رکنیه به خاک سپرده شد و بر مرگ وی شهابالدین محمود مرثیهای سرود (ابن شاکر، فوات، 1/126). 9. محمد بن محمد بن محمد بن احمد (د ح 800ق/1398م). او احتمالاً از نوادگان قاضی القضاهٔ نجمالدین بود. از زندگی وی اطلاعی در دست نیست. تنها تألیفی که از وی با عنوان الدرهٔ المضیئهٔ فی الدولهٔ الظاهریهٔ باقی مانده اثر پرفایدهای در تاریخ دمشق در دورهٔ سلطنت ظاهر برقوق است و حوادث سالهای 791- 798ق را شامل میشود. الدرهٔ المضیئهٔ علاوه بر ذکر جزئیات حوادث، حکایات و اشعاری را نیز دربردارد که خود نشانهٔ سبک ادبی قرن 8ق/14م است. با توجه به مندرجات کتاب و سال شمار حوادث میتوان تخمین زد که مؤلف آن تا حوالی 800ق زنده بودهاست (قس: برینر، «تاریخ سال شمار دمشق1» مقدمه، .(12-16 این اثر به همراه ترجمهٔ انگلیسی توسط برینر در 1963م در دو مجلد در کالیفرنیا به چاپ رسیده است. محمد بن محمد در الدرهٔ المضیئهٔ از اثر دیگر خود با عنوان دُرَر الافکار فی غرائب الاخبار نام برده که احتمالاً در دو جلد بوده است (ص 61، 73، 93، 179). در منابع از 3 تن از زنان خاندان ابن صصری به نامهای ست الغز، اسماء، و ملکه نیز نام برده شده که هر یک در علوم اسلامی به نحوی نامی یافتهاند: ست العز دختر هبهٔالله بن محفوظ معروف به ام منعم (در رمضان 632ق/1235م) بود که از عبدالجلیل بن ابی سعد هروی و محمد ابن اسعد حفدهٔ عطاری اجازه دریافت داشت و جمعی از او حدیث شنیدند (نک: ذهبی، تاریخ، طبقهٔ 64، 85)؛ اسماء دختر محمد بن سالم ابن حسن بن هبهٔالله (638 -11 ذیحجهٔ 733ق/1240-23 اوت 1333م) و همسر ابراهیم بن عبدالرحمان بن سالم بن حسن است که از جد مادریش مکی بن علاّن، بخشی از بغیهٔ المستفید و چند اثر حدیثی دیگر را فراگرفت (ابوالفدا، المختصر، 4/110؛ ابن حجر، 1/429) و افرادی چون احمد بن عبدالله بعلبکی (سبکی، 9/18) و شیخ برهانالدین و ابوبکر بن عز فرضی از او روایت کردهاند (نک: ابن حجر، همانجا؛ ابن شاکر، عیون التواریخ، نسخهٔ عکسی، ذیل حوادث سال 733ق؛ ذهبی، العبر، 4/97). ابوالفدا در رثای او ابیاتی سروده است (همانجا)؛ ملکه معروف به اُمّطالوت دختر ابراهیم بن عبدالرحمان و دختر اسماء (د 18 رجب 749ق/13 اکتبر 1348م) نیز مانند مادر خود در حدیث نامی داشت و از جد مادریش محمد بن سالم حدیث شنید. برزالی و عزالدین ابن جماعه نزد وی استماع حدیث کردند و جزئی در حدیث را از او روایت کردند و ابوجعفر نام او را در مشیخهٔ عزالدین آورده است (ابن حجر، 6/122-123؛ ابن رافع، 2/89؛ کحاله، 5/102).