اِبْنِ سَمَیفَع، ابوعبدالله محمد بن عبدالرحمان، قاری یمن در سدهٔ 2ق/8م. در مورد سمیفع، جد وی چیزی دانسته نیست، ولی این نام که ضبط دیگر آن «سُمَیفِع» است (نک: فیروزآبادی، 3/41)، یکی از نامهای متداول در یمن قدیم بوده است، مثلاً سمیفع اشوع از ملوک یمن پیش از اسلام و سمیفع بن ناکور از صحابهٔ پیامبر(ص) (همو، 3/41- 42؛ ابن اثیر، 2/357؛ عبدالقادر بافقیه، 157 به بعد). از زندگی او اطلاعات پراکندهای در دست است. ابن ندیم (ص 34) اصل او را از یمن شمرده و متذکر شده که وی در اواخر عمر در بصره سکنی گزیده است. طاووس بن کیسان یمانی شاگرد ابن عباس (د 106ق) شیخ وی در قرائت شمرده میشود (ابن جزری، غایهٔ، 2/162، به نقل از ابوالعلاء همدانی). تنها راوی شناختهٔ وی نیز اسماعیل بن مسلم مکی (د ح 160ق) است که در عین حال از ابن کثیر (د 120ق) قاری مکه روایت کرده است (نک: ذهبی، 3/575؛ ابن حجر، 5/193؛ ابن جزری، همان، 1/169، 2/162). عبدالرحمان اعرج (د 117ق) نیز زمانی ابن سمیفع را دیده که به عنوان یک قاری مطرح بوده است. نظر به اطلاعات داده شده و با توجه به این سخن ابوالعلاء همدانی که ابن سمیفع برنافع (د 169ق) قاری مدینه تقدم زمانی داشته (ابن جزری، همان، 2/162)، میتوان تصور کرد که ابن سمیفع در نیمهٔ اول سدهٔ 2ق/8م درگذشته است. گزارش سبط خیاط که وفات وی را در 90ق در زمان خلافت ولید بن عبدالملک دانسته (ذهبی، همانجا) با اطلاعات پیشین سازگاری ندارد. اندک بودن اطلاعات در مورد زندگی او موجب شده تا در مورد مشایخ وی اقوال غریبی پیدا شود. چنانکه نه تنها در برخی منابع، نافع از مشایخ او شمرده شده (نک: ابن جزری، همانجا)، بلکه حتی بعضی ابوحَیوَهٔ شُرَیح بن یزید (د 203ق) را نیز شیخ او دانستهاند (نک: ذهبی، همانجا). ابن سمیفع صاحب قرائتی مستقل بود که مقبولیت نیافت و در ردیف قرائات شاذ قرار گرفت (نک: ابن ندیم، 34؛ ابن جزری، همانجا). در مورد اینکه آیا قرائت وی در زمان حیاتش در یمن مورد توجه بوده یا خیر، چیزی نمیدانیم، ولی شاگرد او اسماعیل بن مسلم، یمنی نبود و گزارش مقدسی (ص 97) در اواخر سدهٔ 4ق/10م درباره قرائات رایج در یمن هیچ اثری از قرائت ابن سمیفع را نشان نمیدهد. با اینهمه مقریانی چون ابن خالویه، ابوعمرو دانی، سبط خیاط، ابومعشر طبری و معدّل قرائت او را میشناخته و روایت میکردهاند (نک: ابن جزری، همان، 2/161-162؛ ابن حجر، ذهبی، همانجاها؛ ابن خالویه، جم؛ پرتسل، و ابوالعلاء همدانی تألیفی مستقل در ضبط قرائت او و توجیه آن با آوردن شواهد و نظائر داشته است (ابن جزری، همان، 2/162). مهمترین منبعی که میتوان قرائت ابن سمیفع را در آن یافت کتاب روضهٔ الحفّاظ معدّل است که نسخ خطی آن در کتابخانهٔ نور عثمانیهٔ استانبول و در اسکندریه وجود دارد (پرتسل، .(43-44 همچنین موارد پراکندهای از آن در مختصر ابن خالویه (ص 64، جم)، البحر المحیط ابوحیان اندلسی (120، جم)، الجامع لاحکام القرآن قرطبی (15/321، جم) و روح المعانی آلوسی (1/82، جم) دیده میشود. برجستهترین عامل شذوذ قرائت ابن سمیفع که مورد تأکید مقریان مختلف قرار گرفته، ضعف سند آن است (نک: ابن جزری، همانجا؛ همو، النشر، 1/16). از ظاهر عبارت منقول از ابوعمرودانی همچنین برمیآید که قرائت ابن سمیفع موقوف بوده و اتصال آن به پیامبر(ص) روشن نشده است (نک: ابن حجر، 5/193؛ قس: ذهبی، 3/575)، ولی چنانکه ذکر شد ابوالعلاء قرائت او را طبق برخی اقوال مأخوذ از طاووس و قرائت این یک را مأخوذ از ابن عباس میداند (نک: ابن جزری، غایهٔ، همانجا). بجز مشکل سند، قرائت ابن سمیفع عامل دیگر شذوذ، یعنی مخالفت با عربیت، را نیز در مواردی داراست. قرائت «کأسوتهم» به جای «کِسوتهم» (مائده /5/89)، «الا´َمّی» به جای «الاُمّی» (اعراف /7/157) و «فَعَلَّهُ» به جای «فَعَلَه» (انبیاء /21/63) از موارد ناسازگاری قرائت وی با نحو و لغت مشهور عربی است (برای این سه مورد و موارد متعدد دیگر، نک: ابن خالویه، 34، 46، 92، جم). مواردی نیز در قرائت او یافت میشود که با لهجهٔ یمنی موافقت دارد، از جمله ابن سمیفع در آیهٔ الانبیاء (21/98) «حَصَبُ» را «حَضَب» قرائت کرده (نک: ابن خالویه، 93) که لغویین آن را لغت اهل یمن دانستهاند (جوهری، 1/113؛ طبری، 17/74)، ولی باید توجه داشت که این قرائت در برخی روایات به ابن عباس نیز نسبت داده شده است (نک: طبری، ابن خالویه، همانجاها). با توجه به آنچه که ذکر شد، مشکل بتوان درک کرد چرا عبدالرحمان اعرج، ابن سمیفع را از فصیحترین مردم عرب شمرده است (ابن جزری، همانجا). مخالفت با رسمالخط مصحف، عامل دیگری که میتواند موجب شذوذ یک قرائت باشد، به طور بارز در قرائت او دیده نمیشود. علاوه بر آنچه ذکر شد، گاه عدول ابن سمیفع از قرائت مشهور باعث شده تا ترکیب نحوی جمله و در نتیجه مفهوم آن تغییر اساسی کند، به عنوان مثال او در سورهٔ رعد (13/43) عبارت «... و مَن عِندَه عِلمُ الکتابِ» را به صورت «... و مِن عندِه عُلِمَ الکتابُ» خوانده است (ابن خالویه، 67). شاید وجود همین قبیل نکات در قرائت او، ابن جزری را بر آن داشته است که بگوید حتی اگر ضعف سندی قرائت او نادیده گرفته شود، عدول وی از قرائات مشهور را نمیتوان نادیده گرفت (ابن جزری، همانجا).