اِبْنِ سِراج، ابوالحسین سِراج بن عبدالملک بن سِراج بن عبدالله (439- جمادیالا¸خر 508/1047- نوامبر 1114). ادیب، شاعر، نحوی، لغوی و فقیه مالکی عصر ملوکالطوایف در اندلس. وی در خانوادهای اهل دانش و فضل چشم به جهان گشود (ابن بشکوال، 1/227). نیای بزرگ او سِراج بن قرّهٔ کِلابی، شاعری معروف و از موالی عبدالرحمان بن معاویه شمرده میشد (قاضی عیاض، 4/815 -816) و برخی نیز او را از اصحاب پیامبر(ص) پنداشتهاند (ابن بسام، 1(2)/809). ابن سراج ابتدا نزد جد (مخلوف، 123) و سپس پدر خود که پیشوای نحویان و از علمای بزرگ اندلس به شمار میرفت به تحصیل علوم و مخصوصاً نحو پرداخت و به روایتی 40 سال در ملازمت او به سر برد و الکتاب سیبویه را 3 بار نزد وی خواند (ابن ابار، المعجم، 306). فقه و حدیث را نیز نزد او و محمدبن عتّاب و دیگران فرا گرفت (ابن بشکوال، همانجا) و پس از مرگ پدر در 489ق/1096م در سراسر اندلس به نحودانی شهرت یافت (قاضی عیاض، 4/816 -817) و به تدریس آن علم و نیز علم حدیث و فقه مالکی پرداخت (ابن ابار، المعجم، 306، 307؛ ابن قفطی، 2/66). تسلط او بر لغت، ادب و شعر و احاطهاش به دقایق صرف و نحو، باعث شد که بسیاری از نحویان معروف، از جمله ابن ابرش و ابن باذِش در مجالس درس او حاضر شوند (یاقوت، 11/181؛ ابن ابار، المعجم، 306). سیوطی (1/576) شمار این نحویان را 40 تا 50 نفر نوشته است. ابن خاقان (مقری، 9/264) و قاضی عیاض (4/815، 817) و ابن خیَره (سیوطی، همانجا) و ابن ابی الخصال (ابن ابار، همانجا) نیز از جمله شاگردان وی بودهاند. ابن سراج شعر نیز میسروده است و ابن خاقان (ص 201-202)، عمادالدین (3/484-486)، ابن ابار ( الحلهٔالسیراء،2/173- 174) و دیگران قطعات پراکندهای از اشعار وی را که عمدتاً تغزلی و حکمتآمیزند، نقل کردهاند. فروخ (5/44) او را مبتکر رسایل سخریهای میداند که به زَرْزوریّات معروف بوده است، با اینهمه منابع قدیم موجود هیچ اشارهای به این موضوع نکردهاند. از آن گذشته، آثاری چون رسالهٔ التوابع و الزوابع ابن شهید اندلسی (د 426ق) و الرسالهٔ الهزلیّهٔ ابن زیدون (د 463ق) که همه در قالب طنز است قبل از رسایل ابن سِراج نوشته شدهاند و آنها نیز خود شاید از برخی آثار جاحظ چون التربیع و التدویر تأثیر پذیرفته باشند. ابن سراج به دربار معتمد بن عبّاد (حک 461-484ق/1069-1091م) نیز راه یافته و در زمرهٔ بزرگان و صاحب منصبان وی درآمده بوده است (ابن بشکوال، 1/227؛ ابن ابار، الحلهٔ السیراء، 2/173؛ همو، المعجم، 306) و ظاهراً مدتی نیز مقام وزارت داشته، اگرچه زمان آن بهدرستی معلوم نیست (ابنخاقان، 200؛ سلفی، 1320؛ ابن بشکوال، همانجا؛ قس: فروخ، 5/95). پس از فوت ابن سراج مرثیههای بسیاری در وصف منزلت علمی و ادبی او سروده شده است (ابن بسام، 1(2)/808 -826).