اِبْنِ اَبی الْعاص ثقفی، یا ابی العاصی ثقفی، ابوعبدلله عثمان (د 50 یا 51ق/670 یا 671م)، از یاران پیامبر و از جمله امیران و فاتحان عرب آغاز اسلام. وی در 9ق/630م در زمرهٔ نمایندگان طائف به نزد پیامبر (ص) آمد (ابن سعد، 7/40). در میان مذاکرات هیأت طائفی، نسبت به اسلام و آموختن قرآن علاقه بسیار نشان داد (طبری، 1(4)/1691) و به روایتی، پنهان از یارانش و پیش از آنان اسلام آورد (مقریزی، 1/429). پیامبر نیز به هنگام بازگشت نمایندگان، او را با وجود جوانیش بر طایفیان سروری داد و به امامت نماز - در واقع امارت طائف - منصوب ساخت (ابن حنبل، 4/21). امارت او بر طائف از سوی پیامبر (شباب، 1/72؛ ابن قتیبه، 268) از همین زمان آغاز شد. پس از وفات پیامبر (ص)، گروههایی از اَزْدیان و بنی خثعم و بجیله و گروهی از طائفیان مرتد شدند و عثمان بن ابی العاص آنان را سرکوب کرد (طبری، 1(4)/1985). نیز وقتی ثقفیان خواستند به مرتدان بپیوندند، عثمان آنان را از این کار بازداشت و گفت شما آخرین کسانی بودند که به اسلام گردن نهادید، پس نخستین کسانی نباشید که مرتد میشوند (ابن حجر، الاصابهٔ، 2/460؛ جاخط، 2/67). عثمان تا 15ق/636م در طائف ماند. در این سال از خلیفه عمر اجازهٔ شرکت در غزا خواست، خلیفه به او پاسخ داد که «ترا از امارت عزل نمیکنم، ولی هر که را خواهی به جای خود برگمار»؛ آنگاه وی یعلی بن عبدالله را به جای خویش گماشت و عمر او را به امارت بحرین و عمان منصوب کرد (ابن حبیب، 127). به روایتی عمر در جست و جوی کسی بود که او را به حکومت بصره که در همان ایام بنای آن آغاز شده بود و جمعی از مسلمانان در آنجا سکنی گزیده بودند برگمارد و چون عثمان را پیشنهاد کردند، خلیفه از این پیشنهاد به این سبب که نمیخواست کسی را که پیامبر به حکومت گمارده است برکنار سازد استقبال نکرد، اما او را گفت که کسی را به نیابت از خود در آنجا بگمارد و به نزد وی رود و آنگاه او را به بصره فرستاد (ابن سعد، 7/40). به گفتهٔ ابن قتیبه (269) که مؤید روایت ابن حبیب است، عثمان مدتی در ایام خلافت عمر، امارت طائف داشت تا خلیفه وی را به حکومت عمان و بحرین منصوب کرد. عثمان به سرعت بر بحرین چیره شد و آن سامان را به زیر پرچم اسلام درآورد. سپس برای مقابله با ایرانیان وارد فارس شد و طی جنگهایی که به تناوب حدود یک دهه به درازا کشید، بخشهایی از فارس را فتح کرد. نخست شهر توّج را گشود و پس از بنای مسجد جامعی در آن شهر، آنجا را پایگاه خود قرار داد و تا 27ق/648م ری شهر، اصطخر، اَرَّجان، اردشیر [خرّه]، شهر شاپور، شیراز و جهرم را گشود (شباب، 1/134- 135، 145؛ ابن قتیبه، 269؛ دینوری، 133؛ طبری، 1/(8)2696، 2819؛ ابن اثیر، 3/40). چنین مینماید که او در همین سالها به حکومت فارس منصوب شده، زیرا گفتهاند که خلیفه عثمان بن عفان در 29ق/ 650م ابن ابی العاص را از حکومت فارس عزل کرد (ابن حبان، 2/249؛ ذهبی، العبر، 1/22) و او به بصره رفت و در آنجا ساکن شد. عثمان خلیفه زمین شورهزاری را در بصره به جای خانهٔ ابن ابی العاص در مدینه که به مسجد پیامبر افزوده بود (بلاذری، 346)، به او داد و ابن ابی العاص آن زمین را که سپس به شط عثمان معروف شد، آباد ساخت (همانجا؛ یاقوت، 3/344) و فرزندان او لااقل تا اواسط سدهٔ 3ق/9م در همانجا میزیستهاند (ابن سعد، 7/40). باب عثمان در بصره نیز منسوب به عثمان بن ابی العاص است (بلاذری، 346). از آن پس خبری از حکومت عثمان در جایی نیست. چنین مینماید که بقیهٔ عمر را صرف حدیث و روایت آن کرد (بخاری، 3(2)/212؛ ابن حنبل، 4/21، 22 و بعد). راویانی چون مطرف بن عبدالله بن شخیر و برادرش ابوالعلاء، حسن بصری، موسی بن طلحه، سعید بن مسیّب، نافع بن جبیر (ابن ابی حاتم، 3/163؛ ذهبی، سیر، 2/375)، ابن سیرین، محمد بن عیاض (ابن حجر، تهذیب التهذیب، 7/128) و بسیاری از تابعین از او روایت کردهاند. عثمان بن ابی العاص سرانجام در بصره درگذشت (همانجا؛ ابن عبدالبّر، 3/1035-1036) و به گفتهٔ ابن قتیبه (ص 555) وی نخستین کسی بود که به دنبال جنازهاش راه پیمودند، حال آنکه پیش از او در تشییع جنازه هروله میکردند.