اِبْنِ دِرْهَم، عنوان افراد خاندانی از عالمان و قضات مالکی که در سدههای 2 تا 4ق/8 تا 10م در عراق میزیستهاند. نیای بزرگ آنان درهم از اسیران سیستانی بود که در ردیف موالی خانوادهٔ جریر بن حازم جَهْضَمی ازْدی درآمد (ابن حبّان، الثقات، 6/217- 218). این خاندان ابتدا در بصره میزیستند و سپس به بغداد منتقل شدند، اما علاوه بر این دو شهر در مدینهٔ منوّره، فارس و یزد نیز صاحب منصب قضا بودهاند. در برخی از منابع از اینان با عنوان آل حمّاد یا بنو حمّاد نیز یاد شده است (قاضی عیاض، 3/166، 167). مهمترین افراد خاندان ابن درهم اینانند: 1. ابواسماعیل حمّاد بن زید بن درهم، معروف به ازرق (98- 179ق/716- 795م)، محدّث بصری. او نخست شغل بزازی داشت، اما پس از چندی به فراگیری علم روی آورد (قاضی عیاض، 2/559). در مورد منزلت علمی حماد گفته شده که مالک بن انس در حجاز، حماد بن زید در بصره، سفیان ثوری در کوفه و اوزاعی در شام پیشوایان حدیث و فقه زمان خود بودهاند (ابن ابی حاتم، تقدمهٔ، 176-177؛ مزی، 7/245). حتی بعضی حماد را برتر دانستهاند (نک: ذهبی، 7/460). علمای رجال او را از ثقات شمرده و نوشتهاند که 4 هزار حدیث در حافظه داشته است (ابن سعد، 7/286؛ عجلی، 130-131؛ ابن معین، معرفهٔالرجال، 1/94، 108). او چون نابینا بود، از حفظ حدیث میگفت (ابن حبّان، مشاهیر، 157). از مشایخ وی کسانی چون ایوب سختیانی، هشام بن عروه و عمرو بن دینار قابل ذکرند (ابن معین، تاریخ، 4/214؛ ابن منجوبه، 1/156). طوسی (ص 173) او را از اصحاب امام صادق(ع) شمرده است. وی با اینکه از اقران مالک بن انس بود، از او روایت کرده است (قاضی عیاض، 1/257). نامهای مشایخ وی را ابن منجویه (همانجا)، مزی (7/240-242) و ذهبی (7/457) به تفصیل آوردهاند، و از راویان وی میتوان عبدالله بن مبارک، عبدالرحمان بن مهدی، سفیان بن عیینه، وکیع، خلف بن هشام بزّاز و یحیی بن سعید قطان را یاد کرد (نک: ابن سعد، 7/342- 348؛ ابن ابی حاتم، الجرح و التعدیل، 1(2)/137؛ مزی، 7/242- 245؛ ذهبی، 7/457- 458). از نظر عقیده، ابن سعد (7/286) او را عثمانی خوانده و در روایتی از وی آمده که هر کس قائل به فضل علی(ع) بر عثمان باشد، در حقیقت قائل به خیانت اصحاب پیامبر(ص) است (ابونعیم، 6/259). حماد بن زید با معتقدان به خلق قرآن و قَدَر مخالف بود و با ابوحنیفه و قیاس تا آنجا مخالفت داشت که وقتی خبر وفات او را شنید، خدای را سپاس گفت (ابن معین، تاریخ، 4/188، 327؛ ابونعیم، 6/258- 259). احادیث و روایات حماد در صحاح اهل سنت مانند صحیح بخاری (1/109، 7/19، 238)، صحیح مسلم (1/21، 23، 27)، سنن ترمذی (4/481) و دیگر کتب حدیث چون مسند احمد (5/4)، سنن دارمی (ص 558) و سنن دار قطنی (1/221) نقل شده است. همچنین ابن ابی حاتم ( تقدمهٔ، 178-181)، قاضی عیاض (1/87، 130)، ابن صلاح (ص 102، 148) و ذهبی (7/69، 70، 206، 208، 219، 222) اقوال و نظریات وی را در جرح و تعدیل راویان آوردهاند. 2. ابواسماعیل حمادّبن اسحاق بن اسماعیل بن حماد بن زید ابن درهم (199-267ق/814 -881م)، محدث، فقیه و قاضی مالکی تاریخ تولد او را 198ق نیز نوشتهاند (خطیب، 8/159). وی در بصره زاده شد و در همانجا رشد یافت و نزد عالمانی چون ابومصعب زهری، ابومحمد حکمی، عبدالله بن مسلمهٔ قعنبی و دیگران حدیث شنید و فقه را نزد احمد بن معذل بن غیلان بصری فرا گرفت (همانجا؛ قاضی عیاض، 3/181). کسان زیادی از وی حدیث شنیده و روایت کردهاند که از آن جمله، ابراهیم بن حماد فرزند وی، محمد بن جعفر خرائطی، حسین بن اسماعیل محاملی و محمد بن خلف بن حیّان را میتوان نام برد (وکیع، 1/268؛ خطیب، همانجا). حماد بن اسحاق با خلفا مصاحبت داشت (ذهبی، 13/16) و از خواص الموفق ابو احمد بن متوکل شمرده میشد (قاضی عیاض، 3/182). او در جنگ بین الموفق و محمد بن عبدالله بن طاهر میانجیِ صلح و حامل نامههای دو طرف جنگ بود (طبری، 9/335-336). مدتی نیز عهدهدار منصب قضا در بغداد بود (خطیب، همانجا). پس از خلع المعتز در 255ق/869م و روی کار آمدن المهتدی با اینکه وی نیز چون دیگران سند خلع را امضا و گواهی کرده بود (طبری، 9/392)، ولی از آنجا که المهتدی اطلاع یافته بود که حماد با الموفق در مکه مکاتبه داشته است، بر وی خشم گرفت و المتهدی دستور داد او را تازیانه زنند و سپس به اهواز تبعید کنند (وکیع، 3/280؛ قاضی عیاض، 3/182). وی در شوش درگذشت (خطیب، قاضی عیاض، همانجاها). به گفته ابن ندیم (ص 252) وی دارای آثار متعددی بوده، اما اکنون تنها اثری که از وی باقی مانده، کتاب: ترکهٔ النبی(ص) و السبل التّی وجهها فیها است که فرزند وی ابراهیم آن را روایت کرده است. در این کتاب مؤلف کوشش کرده، ثابت کند که پیامبر اسلام(ص) ارثی به جای نگذاشته و آنچه از او باقی مانده صدقه است. نسخهای از این کتاب ضمن مجموعهای در کتابخانهٔ ظاهریه موجود است (ظاهریه، تاریخ، 76، مجامیع، 272). 3. ابواسحاق اسماعیل بن اسحاق بن اسماعیل بن حماد بن زید ابن درهم (199 یا 200-282ق/815 یا 816 - 895م)، محدث، فقیه و قاضی مالکی. او در بصره زاده شد (ابن جوزی، 5(2)/151) و از همان دوران کودکی در آنجا به تحصیل و استماع حدیث پرداخت (ذهبی، 13/339). نزد احمد بن معذّل بن غیلان بصری فقه آموخت و از علی بن مدینی حدیث شنید (ابواسحاق شیرازی، 164) و قرائت را از عیسی بن مینا قالون فراگرفت (قاضی عیاض، 3/171؛ در مورد دیگر مشایخ نک: خطیب، 6/284؛ قاضی عیاض، 3/168)، مبرّد دربارهٔ او گفته که اگر اسماعیل خود را به امور حکومتی مشغول نکرده بود، در نحو و ادب ریاست را از ما میگرفت (ابواسحاق شیرازی، 165). جمعی از او فقه، حدیث و علوم قرآنی آموختهاند که از آن میان نسایی، ابن مجاهد، ابو بشر دولابی و ابراهیم بن حماد پسر برادرش قابل ذکرند (خطیب، همانجا؛ قاضی عیاض، 3/168- 169). او را اولین کسی دانستهاند که مذهب مالک را در عراق بسط و رونق داد (نک: ابن ندیم، 252؛ خطیب، 6/284-286؛ قاضی عیاض، 3/170). نیز او را از نخستین فقیهان مالکی شمردهاند که در رد شافعی تألیف داشته است (همو، 1/27). اشتغال وی به مناصب حکومتی نخستین بار در زمان خلیفه المتوکل در 246ق پس از مرگ سوار بن عبدالله بود که به قضای ناحیهٔ شرقی بغداد منصوب گردید و گویا بعد از مدتی به عنوان قاضی عسکر المهتدی نیز انتخاب شد و تا 455ق در این مقام بود، بعد از دستگیری برادرش حماد ابن اسحاق و تبعید وی، اسماعیل نیز برکنار و مخفی شد. در 256ق پس از مرگ المهتدی و روی کار آمدن المعتمد وی بار دیگر به قضای ناحیهٔ شرقی بغداد منصوب شد و تا 258ق در این مقام بود، سپس با درخواست خود او از المعتمد به ناحیهٔ غربی بغداد منتقل و قضای این ناحیه به او واگذار شد. سرانجام در 262ق قضای هر دو ناحیهٔ بغداد به او سپرده شد. بعضی نوشتهاند که پس از مرگ ابن ابی الشوارب قاضی القضاهٔ او را به جانشینی وی منصوب کردند و قضای شهرهای مدائن و نهر و انات را نیز به او دادند (خطیب، 6/287- 288؛ قاضی عیاض، 3/177- 178). طبری (9/476، 516) نوشته است که وی به هنگام جنگ میان معتمد عباسی و یعقوب لیث واسطه و حامل نامهای از جانب معتمد به سوی یعقوب بود. همچنین برای کمک و رفع احتیاجات مردم بارها با عبیدالله بن سلیمان وزیر مکاتبه کرد. ابو اسحاق در هنگام دستگیری اسماعیل بن بلبل وزیر به وسیلهٔ معتضد، از او دفاع کرد (تنوخی، 1/82). آثار: ابن ندیم (ص 252)، قاضی عیاض (3/179-180) و دیگران آثار متعددی از وی نام بردهاند که بیشتر در علوم قرآنی، حدیث و فقه بوده است: چاپی: فضل الصلاهٔ علی النبی(ص) که به کوشش محمد، ناصرالدین البانی در 1383ق/1963م در دمشق به چاپ رسیده است. خطی: احادیث ایوب السختیانی که ضمن مجموعهای در کتابخانهٔ ظاهریه نگهداری میشود (ظاهریه، مجامیع، 26)؛ احادیث مالک بن انس که به گفتهٔ سزگین نسخهای از آن ضمن مجموعهای در ظاهریه وجود دارد (قس: ظاهریه، مجامیع، 489)؛ احکام القرآن که نسخهای از آن در کتابخانهٔ جامع قیروان (تونس) یافت میشود ، GAS) همانجا).