اِبْنِ حِجّهٔ حَمَوی، تقیالدین ابوبکر بن علی بن عبدالله (767- 15 شعبان 837ق/1366م -27 مارس 1434م)، ادیب، شاعر، موشّح سرا و مؤلف حنفی که علاوه بر مشاغل اجتماعی برخی از وظایف و مناصب دینی را نیز بر عهده داشت (ابن حجر، 8/310؛ ابن تغری بردی، 15/190). وی در حماهٔ شام به دنیا آمد و همانجا پرورش یافت. از دوران جوانی او اطلاع چندانی در دست نیست، جز آنکه گفتهاند به حفظ قرآن اهتمام داشت و از طریق کار حریر و دگمهسازی امرار معاش میکرد. از همین روست که گاه او را «ازراری» نامیدهاند (سخاوی، 11/53). ابن حجّه زندگی ادبی خویش را با شرکت در مجلس علمای حماهٔ از جمله شیخ هیتی و عز موصلی آغاز نمود و از محضر آنان بهرهها برد و نیز ملازم مجلس علاء قضامی شد تا آنکه در سرودن «زجل» و «موالیا» مهارت یافت (همانجا). سپس به سبک کهن روی آورد و در مدح بزرگان حماهٔ قصیدهها پرداخت و چون در این کار شهرتی یافت، به دمشق رفت و برهان بن جماعه قاضی شام را در قصیدهای شیوا مدح کرد. آنگاه شهرت وی فراگیر شد و از آن پس سفرهای متعدد خود را میان قاهره و شام آغاز کرد. در قاهره به وزیر ابن مکانس (د 794ق/1392م) که خود نیز شاعر بود، پیوست و او را مدح گفت. در این سفر به حضور بسیاری از بزرگان نیز از جمله ابن خلدون راه یافت و به مدح آنان پرداخت (ربداوی، 43، 44). پس از چندی به شام بازگشت و زمانی به دمشق رسید که ظاهر برقوق آن را پس از چندی محاصره، به آتش کشیده بود (791ق). ابن حجه مشاهدات خود را از شهرِ در آتش سوخته در نامهای بس شورانگیز تحت عنوان یاقوت الکلام... برای ابن مکانس وصف کرده است که بیگمان یکی از زیباترین آثار او محسوب میگردد (نک: دنبالهٔ مقاله). وی در طول اقامتش در شام به مدح امرای دمشق، حِمْص و حماهٔ پرداخت که از جملهاند: علاءالدین ابن ابی البقا قاضی دمشق و امینالدین حمصی (ابن حجر، 8/311). در فاصلهٔ سالهای 801 تا 815ق بارها بین شام و مصر سفر کرد و شاهد بسیاری از وقایع از جمله حریق مجدد دمشق توسط تیمور لنگ (نک: ربداوی، 46) بود. در 803ق در حلب به خدمت علاّن نایب شهر درآمد. سپس چون علان از بیم سلطان فراری شد، وی مدتی در خفا زیست، لیکن با وساطت صدرالدین ابن آدمی به خدمت نایب دمشق شیخ محمودی درآمد. آنگاه دمرداش را که در طرابلس بر فرنگان پیروز شده بود، مدح گفت و بر اثر آن، به دمشق رفت و کار کتابت دیوان او را به عهده گرفت. در 813ق که الملک الناصر به دمشق وارد میشد، دوباره مدتی پنهان شد و در 814ق به حلب رفت. بیگمان طی همین سالها بود که وی فرصت تألیف و تصنیف یافت (همو، 46- 48). پس از قتل فرج برقوق در 815ق/1412م چون شیخ محمودی، با نام المؤید ابوالنصر زمام امور را در قاهره به دست گرفت، ابن حجه را همراه خویش به آن دیار برد و ندیم و شاعر مخصوص خود ساخت و سپس بر مناصب عالی برگماشت. بدین سان، ابن حجه اعتباری فراوان و ثروتی کلان فراهم آورد (نک: قریشی، 12-13). ابن حجه نمونهای از نامههای خود را که در همین روزگار نوشته و مربوط به 819ق/1416م است، در کتاب ثمرات الاوراق نقل کرده است (ص، 346-347). پس از چندی ابن حجه متصدی دیوان انشا در دربار ملک مؤید شد (ابن حجر، 8/311؛ سخاوی، 11/54؛ ابن ایاس، 2/155). ابن حجه را به حکم وظایفی که داشت، غالباً در التزام رکاب ملک مییابیم. در سفری که ملک به بلاد روم کرد، وی شرح سفر و فتوحات سلطان را در شمال شام و آسیای صغیر به نثری نسبتاً مغلق و مسجع شرح داده که در ثمرات الاوراق (ص 370-380) میتوان یافت. البته در اکثر این موفقیتها که نصیب ابن حجه میشد، نباید تأثیر قاضی ناصرالدین بارزی را فراموش کرد (سخاوی، همانجا). وی که خود منشی مخصوص سلطان بود، ابن حجه را تا مقام شیخوخت ادبای مصر برکشید (ابن ایاس؛ همانجا). ابن حجه در خزانهٔ الادب (ص 2) صریحاً به این مسأله اعتراف میکند و وی را مشوق خویش میشمارد. ابن حجه با همهٔ خوش خلقی و جوانمردی، بسیار مغرور و متکبر بود و در دیگر شعرا به چشم شاگردان خویش مینگریست و سرقتهای ادبی ایشان را آشکار میساخت و بدین سان موجب رنجش و آزار آنان میگردید. از این رو همینکه بزرگترین حامی او یعنی ملک مؤید در 830ق/1427م درگذشت، شاعران که کینهٔ وی را به دل داشتند، فرصت را غنیمت شمرده، به هجو او پرداختند و در هجاهای خویش از هیچ سخن گزندهای فروگذار نکردند و حتی خضاب بستن او را در کهنسالی، به باد ریشخند گرفتند. دگرگونی احوال شاعر موجب شد که حتی دوستان و یاران کهن از او روی برتابند. مثلاً نواجی (صاحب حلیهٔ الکمیت که اشعار بسیاری از او نقل کرده است) همهٔ مراتب مودتی را که با او داشت، فراموش کرده کتاب الحجهٔ فی سرقات ابن حجهٔ را در انتقاد از او تألیف کرد (سخاوی، 11/54 - 55؛ ابن ایاس، 2/156). ابن حجه که عرصهٔ حیات را بر خود تنگ میدید، به ناچار در 830ق قاهره را ترک گفت و به زادگاه خود بازگشت و باقی عمر را در کار علم و ادب سپری کرد (ابن حجر، 8/311). ابن حجه با آنکه در حماهٔ از زندگی آسودهای برخوردار بود، باز در اواخر عمر در روزگاری که کمال الدین ابن بارزی ریاست دیوان انشا را به عهده گرفت، مقدمات بازگشت به قاهره را مهیا ساخت، اما اجل مهلتش نداد و در زادگاه خویش از دنیا رفت (سخاوی، همانجا) و به قول صابونی در تاریخ حماهٔ او را در نزدیکی باب جسر به خاک سپردند (زرکلی، 2/67، حاشیهٔ 2) و بقایای آرامگاهش تا اواخر سدهٔ 13ق/19م هنوز باقی بود (همانجا). ابن حجه در تمامی دوران حیات خود مجالست و مصاحبت علما را ترک نکرد و نیز بسیاری از بزرگان علم از محضر وی بهره بردند. ابن حجر از ملاقتهای مکرر خود با وی در 836ق و محبت و صداقتی که میانشان بود، یاد میکند و متذکر میشود که در حماهٔ کتب و اشعار و شروح بسیاری را از او استماع کرده است. ابن خطیب ناصریه نیز که وی را امام ادبای زمان معرفی میکند به مراتب دوستی و مذاکراتی که در ادب و تاریخ میانشان جریان داشته است، اشاره میکند (ابن حجر، 8/311؛ سخاوی، 11/54) و مقریزی نیز میگوید که نخستین بار ابن حجه را در 812ق/1409م در دمشق دیده است و سپس مقداری از اشعارش را نقل میکند (همو، 11/55). بیتردید ابن حجه را میتوان یکی از بزرگترین شعرا و ادبای دورهٔ ممالیک به شمار آورد. وی از جمله کسانی است که شیوهٔ زجل و موالیا را در شرق رونق بخشید. اشعار او آینهٔ تمام نمای ادبیات این دوره است. عنایت خاص به صنایع لفظی که از ویژگیهای این روزگار است. به نحو بارزی در آثار وی پدیدار است. یکی از فنونی که بسیار مورد توجه او بوده، همانا مخمس کردن قصاید مشهور است، از جمله مشهورترین تخمیسات وی تخمیس «الاسماء الحسنی» - عینیهٔ مشهور سهیلی - است I/312) و دیگر تخمیس «بُردهٔ» بوصیری (بلوشه، شم 6072 ؛ شورا، 7/245) و تخمیس قصیدهٔ عبدالقادر گیلانی با عنوان «رشف المنهلین فی تخمیس ابیات الشیخ عبدالقادر الکیلانی» II/19) .(GAL, از جمله معارضات وی بدیعیهٔ معروف اوست که در معارضه با بدیعیان صفیالدین حلی و عزالدین موصلی سروده است. برخی از نویسندگان متأخر و معاصر در عین ستایش شعر او، بر خلاف گذشتگان، آن را خالی از تکلف و تصنع نمیدانند (نک: شوکانی، 1/165؛ فروخ، 3/840)، اما نثر او را به شیوایی و استواری ستوده و برتر از شعرش شمردهاند (همانجاها؛ شکر، 1/123). کثرت نسخ خطی و عناوین متعدد مؤلفات ابن حجه دلیل روشنی بر اقبال مردمان به آثار اوست. تبحر او در علوم و فنون مختلف ادب قابل توجه و تعمق است. با اینهمه هیچ ابایی از «سرقت ادبی» نداشت چنانکه پیش از این به الحجهٔ فی سرقات ابن حجهٔ اشاره شد. قریشی مصحح کتاب بلوغ الامل او در مقدمه (ص 29-33) اشاراتی به سرقتهای وی در زمینهٔ از جالِ دیگر شاعران کرده است. آثار متعدد او برخی به چاپ رسیده و بسیاری از آنها هنوز به صورت نسخ خطی در کتابخانههای مختلف دنیا پراکنده است. وی علاوه بر تألیف، به جمعآوری اشعار دیگر شعرا، تلخیص کتب و شرح قصاید معروف نیز پرداخته است (نک: I/33 .(GAL, آثار چاپی: 1. بدیعیه، قصیدهای است شامل 143 بیت که با وزن و قافیهٔ قصیدهٔ مشهور «بردهٔ» بوصیری و چنانکه اشاره شد، در معارضه با بدیعیههای معاصرانش صفیالدین حلی و عزالدین موصلی سروده شده است. اگر چه ابن حجه از جهت صدق نیت در مدح پیامبر و قدرت بیان و قوت ترکیبها و استعمال فنون بلاغی، به پایهٔ بوصیری نمیرسد (فروخ، 3/840)، اما از جهت روانی و سلاست، با وجود برخی تکلفها، بر دو قصیده سابق الذکر تقدم دارد (ضیف، 362-363). وی این قصیده را که به درخواست ناصرالدین بارزی (ابن حجه، خزانهٔ الادب، 2) سروده و حاوی 136 نوع از انواع صنایع بدیعی است. «تقدم ابن بکر» نامیده است (قریشی، 25). ابن حجه خود دو شرح بر این قصیده نوشته است که: یکی شرح مختصر قصیده با نام ثبوت الحجهٔ که برخی «تقدم ابیبکر» را نام همین شرح مختصر دانستهاند (فروخ، همانجا) و دیگری شرح مفصل قصیده با نام خزانهٔ الادب و غایهٔ الارب در 3 جلد (نک: دنبالهٔ مقاله). بدیعیه بارها به چاپ رسیده است. در باب این اثر کتب بسیاری تألیف شده که از جمله میتوان به کتابهای زیر اشاره کرد: کتاب اقامهٔ الحجهٔ علی التقی ابن حجهٔ تألیف ابوبکر بن شهاب حصری که در آن به تکلفهای بدیعیه و رکاکت آن میپردازد؛ کتاب الحجهٔ علی من زاد علی ابن حجهٔ تألیف عثمان بک حیانی جلیلی (د 1245ق/1829م). عثمان بک با آنکه اعتراف میکند ابن حجه دیگر مسألهای در علوم بدیع باقی نگذاشته (نک: قریشی، 21)، باز سعی میکند بر شمار صنایع بدیعی بیفزاید. این کتاب به کوشش محمد صدیق جلیلی در موصل (1351ق/ 1932م) به چاپ رسیده است؛ العقد البدیع فی فن البدیع تألیف خوری بولس عواد که در واقع شرحی است بر آن قصیده. این کتاب در 1881م در بیروت به چاپ رسیده است. 2. بلوغ الامل فی فن الزجل، یکی از معدود کتابهایی است که به شعر عامیانهٔ عرب پرداخته است. این اثر با آنکه از 100 صفحه تجاوز نمیکند، یکی از مهمترین منابع پژوهش در «زجل»، «قوما»، «کان ماکان» و احیاناً «موالیا» است. وی در این کتاب به روش صفیالدین حلی در العاطل الحالی و المرخص الغالب که زجل سرایان شام را معرفی کرده، به ذکر زجل گویان مصر میپردازد. او بارها به کتاب حلی استناد کرده و گاه مطالب او - و حتی زجل دیگران - را به خود نسبت میدهد (همو، 29-33). وی ابن قزمان را مخترع زجل دانسته (ابن حجه، بلوغ، 52) و بارها به او و شعرش استناد کرده است. این کتاب در دمشق به کوشش رضا محسن قریشی در 1974م به چاپ رسیده است. 3. تأهیل الغریب، ذیلی است بر کتاب ثمرات الاوراق که در ترتیب موضوعات با این کتاب هماهنگ است. واندک (ص 486) اشتباهاً تأهیل را منسوب به ابراهیم احدب - مؤلف دیگر ذیل کتاب - میداند. این ذیل یک بار در 1292ق در حاشیهٔ المستطرف و بار دیگر در 1300ق در حاشیهٔ ثمرات الاوراق به چاپ رسیده است.4. ثمرات الاوراق. ابن حجه در ضمن این کتاب حکایات و نوادری را که معمولاً در مجالس و محافل نقل میکنند، جمعآوری کرده، از این رو مطالب کتاب او را منتخباتی از اخبار، گلچینی از اشعار، گزیدهای از رسایل و سفرنامهها که از کتابهای ادب و تاریخ برگرفته شده تشکیل میدهد. در مطاوی این کتاب نکات بسیار مفیدی در زمینههای تاریخی فراهم آمده است. از میان سفرنامههایی که در این اثر آمده است، دو سفرنامه را او خود نوشته است: یکی سفرنامهٔ روم در ملازمت ملک مؤید است و دیگری به صورت نامهای است خطاب به ابن مکانس در وصف شهر دمشق (نک: ذیل رسالهٔ یاقوت الکلام در همین مقاله). ظاهراً همین نامه سبب شده است که بروکلمان به خطا موضوع این نامه را بر کل کتاب تعمیم دهد و آن را شرح سفر ابن حجه از قاهره به دمشق و وصف این دو دیار بداند (نک: 2 EI). این کتاب دارای دو ذیل است که یکی توسط ابراهیم احدب و دیگری توسط خود ابن حجه و با عنوان تأهیل الغریب - که پیش از این بدان اشاره شده - تألیف شده است. این کتاب بارها در قاهره به چاپ رسیده که از آن جمله است چاپ 1971م، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم؛ در 1972م نیز گزیدهای از این کتاب توسط یعقوب عبدالنبی و به کوشش حامد عبدالقادر در قاهره به چاپ رسید. 5. خزانهٔ الادب و غایهٔ الارب، شرح مفصل ابن حجه بر بدیعیهٔ خود اوست. شاید بتوان این شرح و نیز قصیدهٔ بدیعیه را مهمترین اثر ابن حجه و موجب شهرت او به شمار آورد. خزانهٔ الادب بیگمان در نوع خود کاملترین و مشروحترین کتب در زمینهٔ علوم بلاغی است (شوکانی، 1/165) و علاوه بر شرح ابیات قصیده، حاوی شواهد شعری بسیاری نیز هست. ابن حجه که در 826ق/1423م تألیف این شرح را به پایان برده، تنها به نقل شواهد بسنده نمیکند، بلکه بسیاری از آنها را در ترازوی انتقاد نهاده و نقاط قوت و ضعف هر یک را باز مینماید. وی علاوه بر این شواهد، انبوهی از آثار منظور یا منثور خود را در لابهلای کتاب گنجانده است و از آنجا که کتاب شامل بسیاری از آثار شاعران گمنام آن عصر و اواخر دورهٔ ایوبی است، از این جهت نیز خالی از فایده نیست (ضیف، 363). این کتاب همراه با بدیعیه بارها به چاپ رسیده که از آن جمله است چاپ بولاق (1857م و 1304ق/1887م) همراه با رسائل بدیعالزمان. 6. دیوان، مجموعهٔ قصاید ابن حجه که بیشتر شامل مدح است و به صنایع بدیعی به خصوص توریه آکنده است. آن را گاه الدیوان الحموی و گاه جَنَی الجنّتین و گاهی نیز الثمرات الشهیهٔ فی الفواکه الحمویهٔ خواندهاند. سخاوی (8/54) این عناوین گوناگون را - علاوه بر دیوان - دو کتاب مستقل پنداشته است، اما چاپها و نسخههای موجود دلالت بر کتاب واحدی دارد. ابن حجه علاوه بر بزرگان دولت، قصایدی نیز در مدح حضرت پیامبر (ص) سروده است. این دیوان علاوه بر جنبهٔ ادبی از جهت وقایع تاریخی نیز دارای ارزش ویژهای است. در دیوان علاوه بر قصاید او دو قصیده از ابن نباته و احمد بن یهودا و همچنین مطالبی از ابن نباته، قیراطی، حلی و صفدی به چشم میخورد که ابن حجه به جهت معارضه و بیان تسلط خویش به ذکر آنها پرداخته، همین مسالهٔ حاجی خلیفه (1/607) و به تبع وی برخی از معاصران را بر آن داشته که جنی الجنتین را جُنگ گونهای از مدایح او و دیگران بپندارند. اشعار پراکندهٔ او توسط نواجی و با عنوان «الزوائد المصریهٔ» به دیوان افزوده شده است. این کتاب در دمشق (1929م) چاپ شده است (نک: نقشبندی، 137؛ ربداوی، 59 -63). 7. کشف اللثام عن وجه التوریهٔ و الاستخدام. در این کتاب از فن توریه و انواع آن بحث شده و مؤلف برخی از اشعار خود را نیز که متضمن توریه است در کتاب وارد کرده است. این کتاب در بیروت (1312ق/1894م) به چاپ رسیده است. 8. یاقوت الکلام فیما ناب الشام، عنوان نامهای است که برای ابن مکانس نوشته و با اسلوب پر تکلف و پرتصنع خویش مشاهداتش را از شهر ماتم گرفته و ویران شده وصف کرده است (نک: ثمرات الاوراق در همین مقاله). بروکلمان از این نامه با عنوان رسالهٔ لابن مکانس یاد کرده است. این اثر در 1956م به طور مستقل در مجلهٔ المجمع العلمی العربی (شم 31) در دمشق به چاپ رسیده است. از ابن حجه چند رساله به صورت چاپی نیز در دست است که در کتابهای مختلف او مندرج است (نک: قهوهٔ الانشاء در همین مقاله). آثار خطی: قهوهٔ الانشاء، مجموعهٔ نامهها و مکاتبات رسمی (دیوانیات) و غیر رسمی (اخوانیات) معاصران اوست که حاصل دوران اشتغال او در دولت سلطان سیفالدین مؤید است. این مجموعه علاوه بر نامههای ملک مؤید و ملک ظاهر، نامههای بسیاری از اشراف و بزرگان و قضات و رؤسای مصر را نیز در بردارد و به همین جهت میتواند نمونهٔ جالبی از انشا و ادب آن دوره باشد. این کتاب که علاوه بر جنبهٔ ادبی، حاوی فواید تاریخی بسیاری نیز هست، تا آنجا که اطلاع داریم، هنوز به چاپ نرسیده، اما محقق کتاب اسماء الکتب در حاشیهٔ کتاب اظهار میدارد که مشغول تحقیق کتاب است (تونجی، 234؛ دربارهٔ نسخ خطی کتاب، نک: II/19 .(GAL, از جمله رسایل اخوانی وی میتوان به این رسالهها اشاره کرد: الرسالهٔ البحریهٔ که هنگام فرار از طرابلس به مصر برای بدرالدین دمامینی انشا نمود؛ رسالهٔ السکین که در بیان قدرت وی در کتابت و در وصف چاقو (سکّین) است؛ رسالهٔ وفاء النیل، تألیف در 819ق در معارضه با قاضی فاضل و ابن نباته. این رسایل در ذیل کتب مختلف ابن حجه چون ثمرات الاوراق، تأهیل الغریب و ... به چاپ رسیده است. از تألیفات دیگر وی منتخباتی است که از آثار منظوم دیگران ترتیب داده است، بدین شرح: 1. تحریر القیواطی، گزیدههایی از دیوان قیراطی؛ 2. تغرید الصادح، مختاراتی است از ارجوزهٔ بلند ابن هباریه با عنوان «الصادح و الباغم»؛ 3. زاویهٔ شیخ الشیوخ، گلچینی از زیباترین توریههای شیخ الشیوخ حماهٔ عبدالعزیز انصاری است که ابن حجه آن را در «زاویهای» از کشف اللثام تحت همین عنوان گردآورده است. همچنین بسیاری از نسخ خطی دیگر کتابهای او در کتابخانههای جهان پراکندهاند که عبارتند از: 1. ازهار الانوار، مجموعهای از ظرائف و نوادر؛ 2. بلوغ المراد من الحیوان و النبات و الجماد، مزیت این کتاب بر کتب مشایه چون الحیوان جاحظ و حیاهٔ الحیوان الکبری نوشتهٔ دمیری، شمول کتاب بر نباتات و جمادات است که قبل از آن سابقه نداشته است؛ 3. بلوغ المرام من سیرهٔ ابن هشام و الروض الا´نف و الاعلام (طلس، شم 511) که تلخیصی از سیرهٔ ابن هشام به طور خاص و الروض الا´نف سهیلی و الاعلام قرطبی است؛ 4. مجری السوابق، جنگی است از اشعار متقدمین و معاصرین وی در وصف اسب؛ 5. ملتقطات، کتابی است در وصف خلقت و مخلوقات. نسخهای از آن در کتابخانهٔ برلین (شم 1393) موجود است (نک: آلوارت، ؛ II/186 ربداوی، 58)؛ 6. بیوت العشرهٔ، مجموعهای است شامل 10 قصیده، 5 قصیده از ابن نباته و 5 قصیده دیگر از ابن حجه، که در معارضه با 5 قصیدهٔ نخست سروده شده است (نک: دوسلان، شم .(3387 خطبهٔ کتاب در نسخهٔ خطی قهوهٔ الانشاء موجود است (ربداوی، 68) و امکان دارد همان کتابی باشد که سخاوی (11/54) با عنوان ثبوت العشرهٔ از آن یاد کرده است؛ 7. قبول البینات، شامل 3 قصیده است که به ترتیب هر یک در معارضه با دیگری سروده شده است و شاملقصیدهای از جمالالدین ابن نباته، برهان الدین قیراطی و ابن حجه است. مجموعهای از ازجال وی نیز در کتابخانهٔ ظاهریهٔ دمشق موجود است (قریشی، 26) و برخی از اشعار او نیز در مجموعههای شعری به صورت نسخ خطی نگهداری میشود (نک: نقشبندی، 540 -541، 542). همچنین در بین تألیفات او از اثری به نام امان الخائفین من امّهٔ سید المرسلین نام برده شده است (حاجی خلیفه، 1/166؛ بغدادی، 1/124) که به نظر میرسد، همان قصیدهٔ میمیهٔ «امان الخائف» در مدح حضرت رسول (ص) موجود در دیوان باشد (نک: ربداوی، 61) و نیز بروق الغیث الذی انسجم فی شرح لامیهٔ العجم؛ بیاض النبات؛ السیرهٔ الشیخیهٔ (سیرهٔ شیخ مؤید بن عبدالله حموی)؛ لطائف التلطیف که گزیدهای است از آنچه ابن نباته از دیوان ابن حجاج برگرفته بوده و نوادر الادباء که جنگ گونهای از اشعار متقدمین است (شنطی، 1/344)، (برای نسخ خطی کتب ابن حجه نک: II/9 GAL,S, II/18-19; .(GAL, چند کتاب نیز به وی منسوب است که عبارتند از: 1. لزفهٔ البیطار فی عقر ابن العطار؛ 2. حدیقهٔ زهیر؛ 3. قطر النباتین؛ 4. ناضج قلاقس (نک: سخاوی، 11/54؛ ربداوی، 85 -87). همچنین تقریظی نیز بر کتاب حلبهٔ الکمیت نواجی نوشته است (سپهسالار، 2/500 -501).