اِبْنِ حاجِبِ نُعمان، ابوالحسن علی بن عبدالعزیز بن ابراهیم بن بنّا (340-421ق/951-1030م)، کاتب، ادیب و شاعر. وی در خاندانی اهل کتابت و مورد عنایت آل بویه زاده شد. پدرش در دستگاه ابومحمد مُهَلبی، وزیر معزالدوله، دبیر و صاحب «دیوان سواد» بود (ابن ندیم، 134؛ ابن جوزی، 8/51؛ یاقوت، 14/36). جد او نیز بنا به قول ابن ندیم دبیر بوده است (همانجا). از نیمهٔ اول زندگی ابن حاجب چیزی نمیدانیم. وی در دههٔ چهارم حیات خود با منصب دبیری به خدمت الطائع لله خلیفهٔ عباسی (363-381ق/974-991م) درآمد. چون الطائع خلع شد، وی نیز کار خود را از دست داد، اما پس از 5 سال دوباره به دبیری منصوب شد و نزد القادر بالله (381-422ق/991-1031م) به خدمت پرداخت (شوال 386ق/996م) و با لقب «رئیس الرؤسا» که هنگام تصدی امر کتابت از جانب خلیفهٔ جدید به او اعطا شد، به کار مشغول شد. وی بالغ بر 40 سال در دستگاه دو خلیفه به کار کتابت اشتغال داشت (ابن جوزی، 7/187؛ یاقوت، 14/36؛ ابن اثیر، 9/410) و چندان حشمت و قدرتی یافت که ابن اثیر (همانجا) از او به عنوان مرد توانای دوران خلافت القادر یاد کرده و برخی نیز از او با عنوان «وزیر» نام بردهاند (مثلاً نک: ابن جوزی، 8/2؛ یاقوت، 14/37؛ ابن حجر، 4/241). با اینهمه پیداست که نفوذ و توانایی او به دربار کوچک خلافت محدود میگردید و او خود ناچار بود وزیران آل بویه را که بر عراق حکم میراندند ارج نهد و مثلاً ابن سهلان، وزیر سلطان الدوله، را «الحضرهٔ العالیهٔ الوزیریهٔ» خطاب کند (صابی، وزراء، 171). ابن حاجب در دستگاه خلیفه از مکنت و ثروت و تنعم مادی فراوان برخوردار بود. تنها در یک پیشکش که سلطان الدوله از ناحیهٔ فارس به مناسبت ملقب شدن خود برای او فرستاد و گزارش آن از طریق صابی ( رسوم، 103) به ما رسیده از 10 هزار دینار بَدْری و هزار درهم خماسی و دو صندوق پر از لباس و عطریات و 30 هزار درهم سخن رفته است. ابن حاجب چنانکه رسم آن روزگاران بود از مجالس عیش و طرب نیز پرهیز نداشت (یاقوت، همانجا). ذهبی ( میزان، 3/143) ابن حاجب را علامه و بلیغ میخواند. اگر این نکته را اغراقآمیز هم بدانیم باز نشانهای است از آنکه ابن حاجب با دانشهای زمان خود آشنایی وسیعی داشته و تصدی طولانی او در مقام دبیری نیز بدون این آشنایی ممکن نبوده است. با اینهمه، از حوزهٔ دانش او اطلاعی در دست نیست گر چه به یقین بهرهٔ وافری از علوم ادب داشته است. همچنین برخی منابع اشاره دارند که او استماع حدیث نیز کرده است (خطیب بغدادی، 12/31). میتوان محتمل دانست که او از کتابخانهٔ مشهور پدرش، که ابن ندیم (ص 134) آن را خزانهای بینظیر میداند، نیز به خوبی استفاده کرده باشد. پس از ابن حاجب کتابت و دبیری در خاندان وی ادامه نیافت، زیرا پسرش ابوالفضل، که بعد از مرگ پدر مدتی به کتابت منصوب شده بود، نتوانست توفیق چندانی کسب کند و چند ماهی بعد عزل شد (همانجا). ابن حاجب بر خلاف نظر واده1 III/782) , 2 EI) مؤلف منتخبات اشعار دبیران ( اشعار الکتاب ) که ابن ندیم به آن اشاره کرده (ص 134، 166)، نیست. این منتخب اثر پدر ابن حاجب است، زیرا ابن ندیم از ابوالحسین عبدالعزیز بن ابراهیم فرزند حاجب نعمان نام برده که پدر ابن حاجب معروف است. به علاوه وی در ذکر احوال ابن حاجب به وفات او اشاره میکند و با توجه به اینکه ابن ندیم در 385ق/995م درگذشته است ( 2 EI)، منظور او نمیتواند ابن حاجبِ پسر باشد که در 421ق وفات یافته است. بر این اساس نسبت دادن دیگر کتابهای ذکر شده در فهرست ابن ندیم به ابنحاجبِ پسر نادرست است (مثلاًنک: بستانیف ). در میان آثار ابن حاجب به دیوان شعری اشاره رفته است (یاقوت، همانجا) که گویا تا قرن 7ق/13م در یکی از کتابخانههای حلب موجود بوده است II/598) .(GAS, نام این دیوان را بغدادی در ایضاح المکنون (1/485) و هدیهٔ العارفین (1/687) نیز یاد کرده است. ابن حاجب یکی از منابع صابی است و گفتارهای کوتاه و بلندی به نقل از او در رسوم دارالخلافه (ص 30، 75، 80، 96، 100) مذکور افتاده است. ذهبی ( تاریخ الاسلام، ج 11) ابن حاجب را صاحب نظم و نثر میشمارد. صفدی نیز با آنکه شرح حال وی را دقیقاً از یاقوت اخذ کرده، تصنیف کتابهایی را به او نسبت میدهد (ج 12)، حال آنکه یاقوت به این امر اشاره نکرده است. به هر حال، از آثار او به نثر در منابع دیگر ذکری دیده نمیشود و میتوان احتمال داد منظور از آثار منثور، مکتوبات و رسائل ابن حاجب در مقام دبیری باشد. سخاوی (ص 266) کتابی با عنوان الصعید (مصر علیا) در تاریخ محلی آن ناحیه به علی بن عبدالعزیز کاتب نسبت میدهد، اما معلوم نیست که مراد از این شخص همان ابن حاجب باشد، زیرا در هیچ یک از منابع متقدم و متأخر از چنین کتابی و نسبت آن به ابن حاجب ذکری در میان نیست و کسی فن تاریخ نگاری را به ابن حاجب نسبت نداده است.