اِبْنِ حاجِب، ابوعمرو جمالالدین عثمان بن عمر (570 -26 شوال 646ق/ 1174-11 فوریهٔ 1249م)، نحوی و فقیه مالکی. خاندان وی احتمالاً از کردان ساکن دونه (قریهای در همدان، نک: یاقوت، 2/630؛ قس: ابن فرحون، 2/89) بودند و نسبتهای دوینی (ذهبی، 23/265) و روینی (ابن کثیر، 13/188) که به وی داده شده، ظاهراً تصحیف دونی است. پدرش که مردی سپاهی بود (سیوطی، 2/134) به عنوان حاجب در دستگاه امیر عزالدین موسک صلاحی خدمت میکرد (ابن خلکان، 3/248؛ ادفوی، 356). ابن حاجب در اسنا، شهری در منطقهٔ صعید مصر، دیده به جهان گشود (ابن خلکان، 3/250). او در قاهره به فرا گرفتن قرآن پرداخت و سپس فقه مالکی آموخت. ابن حاجب قرائات هفتگانه را نزد ابوالجود غیاث بن فارس لخمی، التیسیر و الشاطبیهٔ را نزد شاطبی، و نیز قرائات مختلف را به طرق المُبهج سبط خیاط (د 541ق/1146م) نزد شهاب غزنوی خواند (یمانی، 204؛ ذهبی، 23/265؛ ادفوی، 353؛ ابن جزری، 1/508، 2/23). او فقه را از ابومنصور ابیاری و همچنین ابوالحسین بن جبیر و شفا را نزد امام شاذلی آموخت (مخلوف، 167). همچنین نزد شاطبی و ابن البناء و ابوالقاسم بوصیری و اسماعیل بن یاسین و دیگران ادب عربی و حدیث فرا گرفت (سیوطی، 2/134؛ ذهبی، ادفوی، همانجاها). از چگونگی آموزش او در نحو و استادان وی اطلاعی در دست نیست. ابن مالک وی را در نحو شاگرد زمخشری دانسته و متذکر شده که زمخشری خود دراین علم چندان دستی نداشته است (نک: مقری، 2/428). از این روایت و نیز از شرحی که او خود بر المفصل زمخشری نوشته، درمییابیم که وی به این کتاب عنایت خاصی داشته است و دست مایهٔ علم خود را در نحو از آن برگرفته است. ذهبی در میان استادان حدیث وی از بانویی به نام فاطمه بنت سعد الخیر نیز نام میبرد (همانجا) که در منابع دیگر دیده نمیشود. الامالی ابن حاجب سراسر دارای تاریخ است و تاریخ کهنترین مجلس آن 609ق/1212م است (ابن حاجب، 1/43) و از آنجا که وی در این تاریخ حدود 40 سال بیش نداشته، میتوان دریافت که در اواسط عمر به تسلط در نحو، فقه و اصول شهرت بسیار داشته و در مدرسهٔ فاضلیه به تدریس مشغول بوده است (نک: ادفوی، 353). موفق بنابیالعلاء از وی قرائات سبع و رضیالدین قسرطینی ادب عربی آموختند و عبدالعظیم منذری، عبدالمؤمن دمیاطی و دیگران از وی حدیث روایت کردهاند (ذهبی، 23/266؛ ادفوی، همانجا). ذهبی، یاقوت را نیز از جمله راویان ابن حاجب ذکر کرده است (همانجا). ابن خلکان که بارها ابن حاجب را ملاقات کرده، وی را ستوده و چنین نوشته است: او مکرر برای «ادای شهادت» نزد من میآمد و من در باب مسائل پیچیده و مشکل عربی از او سؤال میکردم و او بدون اضطراب و با وقار و آرامش بسیار پاسخ میگفت (3/250). ابن حاجب ظاهراً تا 616ق/1219م در قاهره بود، سپس آنجا را به قصد دمشق ترک گفت. شاید آوازهٔ جامع اموی دمشق این فقیه مالکی را به آنجا کشیده باشد. وی پیش از آنکه به دمشق برسد، ظاهراً چند ماهی در بیتالمقدس ماند، زیرا شماری از مجالس امالی وی در 616ق در بیتالمقدس تشکیل شده است (ابن حاجب، 2/90، 3/59، 4/27). وی سرانجام در 617ق وارد دمشق شد و در زاویهٔ مالکیهٔ جامع اموی عهدهدار تدریس علوم اسلامی گردید (ابن خلکان، 3/249). به گفتهٔ ابوشامه او قبلاً بارها به دمشق آمد و شد داشته است و سرانجام در 617ق بود که در دمشق اقامت گزید (ص 182). در مدت اقامت او در این شهر ظاهراً حادثهٔ مهمی رخ نداده است جز اینکه به گفتهٔ ابن شاکر در 628ق سه تن از فقهای دمشق؛ ابن الصلاح، ابن عبدالسلام و ابن حاجب به دلیل رفتار کفرآمیز شیخ الطائفهٔ، ابوالحسن حریری فتوا به قتل وی دادند و همین امیر سبب شد که الملک الصالح امر به دستگیری حریری و اصحابش دهد (3/9) و تا 638ق/1240م یعنی زمان خروج ابن حاجب از دمشق اطلاعی از وی در دست نیست. میدانیم که ایوبیان (حک 564 - 648ق/1169-1250م) در آن روزگار مصر و شامات و فلسطین را زیر نگین خود داشتند، اما حملات مکرر صلیبیان و نیز نزاع بر سر قدرت، سبب شد که در 638ق میان الملک الصالح اسماعیل، حاکم دمشق و پسر برادرش الملک الصالح نجمالدین ایوب، اختلاف افتد، اسماعیل از بیم حملهٔ ایوب، پنهانی با صلیبیان پیمان بست که قلعهٔ بزرگ شقیف را تسلیم کند و در برابر، آنان از وی حمایت کنند و به او ساز و برگ رسانند. این امر بر دمشقیان و از جمله فقیه شافعی، عزالدین بن عبدالسلام (د 660ق/1262م) خطیب جامع اموی گران آمد. عزالدین، نام الملک الصاح اسماعیل را از خطبه انداخت (یافعی، 4/156) و در همهٔ این احوال ابن حاجب که با عزالدین دوستی نزدیکی داشت، او را همراهی میکرد. این کشمکشها عاقبت به آنجا رسید که عزالدین معزول و به بند کشیده شد و ابن حاجب نیز که با وی همراهی کرده بود، به زندان افتاد، اما پس از چندی هر دو از دمشق رانده شدند (ذهبی،23/266؛ابنتغریبردی،6/338؛رانسیمان، 3/259-260؛ قس: ابن جزری، 1/509). به این نحو ابن حاجب در 638ق (ابوشامه، 182: 628ق) بار دیگر به قاهره بازگشت و این بار بر کرسی استادیی که چندی پیش شاطبی (د 590ق/1194م) بر آن تکیه زده بود، نشست و مدرس مدرسهٔ فاضلیه شد. سپس طالبان علم از هر سو برای آموختن صرف و نحو و قرائات نزد وی شتافتند (نک: ابن جزری، همانجا). اما دانسته نیست چرا در اواخر عمر از قاهره رخت بربست و روی سوی اسکندریه نهاد تا در آنجا اقامت گزیند. اقامت او در اسکندریه دیری نپایید و همانجا درگذشت و در بیرون باب البحر نزدیک مقبرهٔ ابن ابی شامه به خاک سپرده شد (ابن خلکان، همانجا). احمد بن منیّر فقیه وی را به ابیاتی رثا گفت (ادفوی، 356).ابوشامه ابن حاجب را یکی از ارکان دین و بر پا دارندهٔ مذهب مالکی دانسته، گوید: وی باهوش، متواضع، ثقه، عفیف و بسیار صبور بود (ص 182). ابن تغری بردی پای فراتر نهاده شهرت او را چنان گسترده میداند که دیگر خود را ملزم به تفصیل در شرح حال او نمیبیند (6/360). اگرچه ابن حاجب شاعر نبود، اما به سبک دانشمندان، اشعاری پرتکلف سروده است (ابن خلکان، 3/249؛ ابن شاکر، 3/44). از جملهٔ آثار منظوم او کتابی است که حاجی خلیفه (2/1374) به نقل از ابن شحنه به آن اشاره کرده گوید هنگامی که ابن حاجب از دمشق به کرک رفت، الکافیهٔ خود را برای الملک الناصر که همچون پدر به علم نحو علاقهمند بود (سالم مکرم، 61)، به نظم درآورد و آن را الوافیهٔ نامید، سپس - شاید از آنجا که نظم خود را چندان مفهوم همگان نمییافت - آن را دوباره شرح کرد.هر چند ابن حاجب به نحودانی مشهور است، اما ارجمندی مقام او را در فقه و اصول نیز نباید از یاد برد. ابن خلدون نقش بسیار ارزشمند او را در فقه، به نیکی باز نموده است. وی گوید مردم مغرب به دو اثر از ابن ابی زید و ابن یونس استناد میکردند تا آنکه کتاب ابوعمرو ابن حاجب فرا رسید. وی در این کتاب همهٔ طرق مذهب مالکی و اختلاف عقاید آنها را در چندین باب و مسأله، به اختصار تمام آورده است، چنانکه کتاب او راهنما گونهای (برنامج) برای مذهب مالکی شده است (ص 450). ابن خلدون بار دیگر دربارهٔ این کتاب گوید: در پایان سدهٔ 7ق/13م ابوعلی ناصرالدین زواوی که خود آن را در مصر نزد استادان خوانده بود، مختصر آن را به مغرب آورد. مردم نظر به مقام ارجمندی که حامل آن داشت به آن کتاب اقبال تمام کردند و کتاب در سراسر مغرب منتشر شد (ص 451؛ نک: مقری، 9/328). در ستایش این کتاب ابن فرحون نیز روایتی دارد که بر اساس آن عدهای از این تأسف خوردهاند که چرا شافعیان را کتابی همانند مختصر ابن حاجب در فقه مالکی نیست (2/88). با اینهمه ابن حاجب شهرت فراگیر خویش را - خاصه در مشرق - مدیون آثار نحوی خود، به ویژه الکافیهٔ است. این کتاب از همان آغاز در بیشتر کشورهای اسلامی شهرت یافت و بسیاری از دانشمندان بخش شرقی سرزمینهای اسلامی به شرح آن پرداختند، چنانکه امروز نسخههای بسیاری از آن به جای مانده است. با اینهمه ابن حاجب صاحب مکتب نیست. او را باید همچون دیگر نحویان سدهٔ 6 ق به بعد، از شارحان و مفسران و مختصرنویسان نحو به شمار آورد. در روزگار او جدال میان دو مکتب بصره و کوفه فروکش کرده بود و کسی نسبت به این یا آن مکتب تعصبی به خرج نمیداد. به همین جهت ابن حاجب آسان میتوانست، معقولترین و مقبولترین نظرات را - خواه از این مکتب و خواه از آن - فراهم آورد و با هوشمندی و زبردستی، آن مجموعه را پیوستگی و انسجام بخشد و به مذاق دانش طلبان شیرین سازد. این شیوه، در الکافیهٔ او به نیکی آشکار است: المفصل زمخشری (که خود تلخیص گونهای از الکتاب سیبویه است) و تا حدی نیز الایضاح ابوعلی فارسی در این کتاب با عباراتی فشرده و در عین حال نسبتاً روشن، تنسیق و ترکیبی تازه یافته و مجموعهای پدید آوردهاند که نه به این مکتب متعلق است و نه به آن. تنها تغییری که در مجموع ساختمان دستوری کتاب ابن حاجب دیده میشود، این است که وی، صرف و نحو را که زمخشری در هم آمیخته بود، دوباره از هم جدا کرد و به شیوهٔ ابن جنی و مازنی بازگشت (فلیش، .(I/40 به درستی دانسته نیست چرا آثار او این گونه در کشورهای شرقی اسلامی، خاصه ایران شهرت یافت و چرا بزرگانی چون نصیرالدین طوسی و استرابادی و دیگران (نک: به شرح آن روی آوردهاند. برخی از معاصران کوشیدهاند آن را به فلسفهدانی و منطقشناسی مردم این آب و خاک نسبت دهند (نک: سالم مکرم، 62 -63). آثار: الف - نحو: 1. الامالی النحویهٔ، سلسلهٔ درسهای اوست که در قاهره، بیتالمقدس و دمشق املا میکرده است. الامالی به بخشهای متعددی تقسیم شده است: بخش اول نظریات نحوی او دربارهٔ برخی از آیات قرآن؛ بخش دوم شامل نصوصی از المفصل زمخشری و اظهارنظر دربارهٔ آنها؛ بخش سوم نظریات دربارهٔ مسائل مورد اختلاف میان سیبویه و مبرد، مباحثی از کافیه و ابیاتی از گذشتگان و معاصران؛ بخش چهارم در موضوعات گوناگون شعری و نحوی. این کتاب به کوشش هادی حسن حمودی با استفاده از دو نسخهٔ کهن با تاریخهای 681 -682ق در 1402ق/1982م در بیروت چاپ شده است (نک: حمودی، 16- 19). 2. الکافیهٔ، مقدمهٔ مختصری است در نحو و چنانکه گذشت بیشتر شهرت ابن حاجب مدیون همین اثر است. این کتاب نخستین بار در 1592 در رم و سپس در شهرهای دیگر مانند دهلی، کانپور، کلکته و قاهره به کرات به چاپ رسید .(GAL,S,I/531) بسیاری از دانشمندان بر الکافیهٔ به عربی و فارسی شرح نوشته و عدهای آن را مختصر کرده یا به نظم درآوردهاند. برخی از شرحهای عربی الکافیهٔ اینهاست: شرح خود مؤلف که نسخ خطی آن در بعضی کتابخانههای دنیا موجود است .(GAL,I/368) این کتاب یک بار در استانبول چاپ شده است؛ شرح رضیالدین استرابادی که در 683ق/1284م انجام یافته و ظاهراً بهترین شرح است. این شرح در تهران، بولاق، استانبول و قاهره به چاپ رسیده است؛ شرح ابن جماعهٔ که در 1408ق/1987م در قاهره به کوشش محمد عبدالنبی عبدالمجید چاپ و منتشر شده است؛ شرح عبدالرحمان جامی (د 898ق/1493م) که آن را برای پسرش ضیاءالدین نوشته و نام آن را الفوائد الضیائیهٔ یا فوائد الوافیهٔ بحل مشکلات الکافیهٔ نهاده است. این شرح بارها به چاپ رسیده است. از دیگر شارحان الکافیهٔ میتوان از بدرالدین ابن مالک (د 686ق/ 1287م) و خواجه نصیرالدین طوسی (د 672ق/1273م) نام برد. برای دیگر شرحهای عربی الکافیهٔ میتوان به بروکلمان 535) مراجعه کرد. شرحهای فارسی الکافیهٔ اینهاست: حل ترکیب کافیهٔ، تألیف برهانالدین ابن شهاب الدین عبدالله جانی، لکهنو، 1884م؛ لامع الغموض، نگارش ابن عبدالنبی بن علی احمد نگری، هند، 1881م و کانپور، 1896م؛ شرح محمد سعدی جعفری که در 1103ق/ 1692م انجام یافته است. برای دیگر شرحهای فارسی الکافیهٔ میتوان به بروکلمان (همانجا) مراجعه کرد. دیگر آثار نحوی ابن حاجب؛ 3. الوافیهٔ؛ 4. رسالهٔ فی العشر، در باب استعمال و تغییرات کلمهٔ « عشر » با دو صفت « اول » و « آخر» ( دانشنامه ) ؛ 5. المقصد الجلیل فی علم الخلیل، منظومهای است در علم عروض (حاجی خلیفه، 2/1134، 1539، 1806؛ .(GAL,S,I/537 این منظومه همراه با ترجمهٔ آلمانی آن توسط فریتاگ در کتاب « شرح عروضعربی1 » وی در 1830م در بن به چاپ رسیده است( دانشنامه)؛6. القصیدهٔ الموشحهٔ بالاسماء المؤنثهٔ، یا رسالهٔ فی المؤنثات السماعیهٔ که در آن اسامی مؤنثی را که خالی از علامت تأنیثند، برشمرده است ، GAL,S) همانجا). این منظومه بارها چاپ شده است و از آن جمله در ثلاثهٔ کتب فی الاضداد، بیروت، 1912م، نیز در 1914م به کوشش هافنر و شیخو ضمن «ده رسالهٔ قدیمی در نحو عربی» ( دانشنامه ) و دائرهٔ المعارف بستانی ( بستانی ف، 2/426) چاپ شده است؛ 7. شرح المقدمهٔ الجزولیهٔ )؛ GAL,S,I/539) 8. ایضاح، یا شرح المفضل زمخشری .(GAL,I/347) علاوه بر اینها میتوان به فهرست کتابخانههای ایران و چند جای دیگر نیز مراجعه کرد: کاشان مدرسهٔ سلطانی ( فهرست، 30)، ملک (1/447)، مرعشی (شم 5326)، ملی (شم 1314/ع)، شورا (شم 1630)، مرکزی (شم 1441) و نیز کتابخانهٔ موزهعراق(نقشبندی،30)،کتابخانهٔاوقافبغداد(طلس،شم050 ،16)و کتابخانهٔ احمدیه تونس (منصور، 238- 239). ب - صرف: الشافیهٔ، مقدمهٔ مختصری در صرف. نسخ خطی این کتاب نیز در کتابخانههای سراسر دنیا موجود است (نک: .(GAL,I/370 این اثر بارها در کلکته، قسطنطنیه، کانپور، قاهره و جز آن چاپ شده است. بر الشافیهٔ نیز همانند الکافیهٔ شرحهایی نوشته شده است، از آن جمله: شرح خود مؤلف ؛ GAL,S,I/535) نیز نک: شورا، شم 1640) که نسخهای نیز در کتابخانهٔ امیرالمؤمنین(ع) در نجف (حسینی، 39) نگهداری میشود؛ همچنین شرح رضیالدین استرابادی است که بارها به چاپ رسیده است و چاپ تازهٔ آن به کوشش محمد نورالحسن و دیگران همراه شرح شواهد عبدالقادر بغدادی در بیروت (1395ق/ 1975م) انجام شده است. ج - فقه: 1. المختصر فی الفروغ یا جامع الامهات، مختصری است در فقهمالکی که بر اساسجواهر ابنشاس نگارش ؛ GAL,I/373)ù—ê‘þ حجی، 198) و ظاهراً ابن حاجب آن را به نظم درآورده است (ابن کثیر، 13/188)، نسخ خطی و شروح آن در کتابخانههای مختلف نگهداری میشود (نک: )؛ GAL,S,I/538 2. عقیدهٔ (همان، ؛ I/539 دانشنامه ). د اصول: منتهی السؤال و الامل فی علمی الاصول و الجدل، که ظاهراً مختصر فوائد الاحکام سیف الدین آمدی است (نک: ابن کثیر، همانجا؛ دمشقی، 2/4). این کتاب ، در 1326ق در استانبول به چاپ رسیده است. مؤلف خود این کتاب را در دو اثر ذیل مختصر کرده است: عیون الادلهٔ و مختصر المنتهی فی الاصول (نک: .(GAL,S,I/537 این اثر در 1316- 1319ق در بولاق و در 1326ق در قاهره به چاپ رسیده است. در فهرست کتابخانههای مختلف و فهرستهای کتب چاپی به نام آثاری از ابن حاجب برمیخوریم که بروکلمان به آنها اشاره نکرده است. این آثار عبارتند از: 1. تعلیل الاعراب الشافیهٔ فی حل الترکیب الکافیهٔ، لکهنو، 1261ق (نک: مشار، 196)؛ 2. الافصاح فی اعراب الکافیهٔ ( آلوارت، ؛ IV/78 هوپ وود، که مختصری است در اعراب سورهٔ فاتحه و کتاب الکافیهٔ؛ 3. معرب الکافیهٔ («تورکیه2»، )؛ V/124 4. کافیهٔ ذوی الادب فی علم کلام العرب (ورهووه، )؛ VII/146 5. رسالهٔ فی مقدمتی الاعراب و التصریف («تورکیه،» )؛ III/82 6. شرح صغیر قصیدهٔ ابوعبدالله محمد معروف به ابوالجیش اندلسی، موجود در کتابخانهٔ وزیری یزد (وزیری، 4/1316)؛ 7. الوافیهٔ شرح الکافیهٔ، در کتابخانهٔ اوقاف موصل (احمد، 5/238)؛ موزهٔ مولانا (گلپینارلی، )؛ III/376 همچنین الوافیهٔ یا نظم الکافیهٔ، در توپکاپی )؛ TS,IV/87) الوافیهٔ علی الکافیهٔ در کتابخانهٔ جامع صنعاء (رقیحی، 3/1559). اینکه آیا این 3 کتاب که با نام «وافیهٔ» آغاز شدهاند، یک کتاب است یا 3 کتاب مختلف، نیاز به بررسی نسخههای موجود دارد؛ 8. شرح منتهی السؤال فی علمی الاصول و الجدل (همو، 2/823). از آثار منسوب به ابن حاجب میتوان از شرح مختصر الایضاح ابوعلی فارسی موسوم به المکنفی للمبتدی (حاجی خلیفه، 1/212). معجم الشیوخ (همو، 2/1735)، جمال العرب فی علم الادب (همو، 1/593) و شرح الکتاب سیبویه (همو، 2/1427) نام برد. ادفوی نیز به شرح او بر مقدمهٔ زمخشری اشاره کرده است (ص 354).