اِبْنِبُنان، ابوطاهر، محمدبنمحمدانباری، مشهور به ذوالریاستین (507 -596ق/1113-1200م)، وزیر، قاضی، ادیب و کاتب مصری. نیاکان وی از انبار بودهاند (قفطی، 3/209؛ منذری، 1/350)، اما در بعضی منابع نسبت وی به تصحیف به صورتهای ابیاری (دلجی، 118)، انماری (سیوطی، 1/212) و دیناری (زبیدی، 9/145) آمده است. شهرتش نیز به ابن بیان (دلجی، همانجا؛ ابن تغری بردی، 6/159) و کنیهاش به ابوحامد (غسانی، 257) تصحیف شده است. وی در قاهره زاده شد و همانجا ادب و حدیث آموخت. قرآن کریم را نزد ابوعباس بن حطیئه فراگرفت و از همو، و نیزاز پدرش ابوالفضل محمد، محمد بن هبهٔالله بن حسن بن عرس، مرشد بن یحیی بن قاسم مدینی و محمد بن حمزه بن احمد بن عرقی حدیث شنید (منذری، همانجا). کسان بسیاری از جمله ابوالفتوح بن حصری، مبارک بن انوشتکین جوهری عدل و رشید ابوالحسین عطار در قاهره و بغداد از او حدیث شنیدند (منذری، 1/351؛ ذهبی، سیر، 21/321؛ صفدی، 1/281). ابنبناندرزمانخلافت عاضد(آخرین خلیفهٔفاطمی مصر،د 567ق/ 1172م) ریاست «دیوان نظر» را داشت و هنگامی که صلاحالدین ایوبی عاضد را خلع کرد، ابن بنان نیز از سمت خود برکنار شد و چندی در تنیس، اسکندریه و شهرهای دیگر به مشاغل گوناگون دیوانی پرداخت تا آنکه به توصیهٔ قاضی فاضل، وزیر صلاحالدین، که از پیش به ابن بنان ارادت و دلبستگی فراوان داشت، با احترام و مقرری کافی خانهنشین شد (منذری، همانجا؛ ذهبی، سیر، 21/222؛ دلجی، همانجا؛ داوودی، 2/250). چندی بعد ابن بنان به یمن رفت و سیفالاسلام طغتکین بن ایوب برادر صلاحالدین، او را به وزارت برگزید (لطفی، 3/209). در 582ق/1186م، ابن بنان همراه با پیامی از طرف طغتکین به بغداد فرستاده شد و در آنجا مورد احترام بسیار قرار گرفت. ابن بنان در باب الازج بغداد به تعلیم قرآن و روایت سیرهٔ ابن هشام و صحاح جوهری پرداخت (ابن دبیثی، 69؛ قس: قفطی، همانجا). ابن دبیثی (همانجا) میگوید که در بغداد دیده است که مردم شعرهای ابن بنان را برمینوشتند. قفطی نیز ابن بنان را ملاقات کرده و از محضر او بهره برده است. چندی بعد ابن بنان به شام و سپس به قاهره بازگشت. در آنجا چنان دچار تنگدستی شد که در پرداخت وامهای سنگین خود درماند. به همین سبب از سوی حاکم در جامع ازهر زندانی گردید. در این دوران، اگر چه ابن بنان قاضی فاضل را همچون زمانی که از جملهٔ زیردستان وی بود به دیدهٔ حقارت مینگریست، با اینهمه قاضی فاضل از او حمایت کرد، ولی سرانجام یکی از وامدهندگان او را به باد دشنام و کتک گرفت و ابن بنان هنگام فرار از بالای جامع ازهر به پایین افتاد و پس از چند روز درگذشت و در قرافهٔ قاهره به خاک سپرده شد (ذهبی، سیر، همانجا؛ داوودی، 2/251). برخی منابع قدیم او را صاحب دو کتاب تفسیر القرآن و المنظوم و المنثور دانستهاند (ابن دبیثی، 69؛ صفدی، 1/281؛ کتبی، 3/260؛ داووی، همانجا). بغدادی (1/302) نیز از تفسیر ابن بنان نام برده است، ولی هیچ از این دو کتاب در دست نیست. ابن بنان، شعر نیز میسرود. پیش از این اشاره کردیم که ابن دبیثی، بغدادیان را دیده که شعر او را برمینوشتند. صفدی (همانجا) و عمادالدین کاتب نیز (نک: ابن سعید، 259) شعر وی را ستودهاند، عمادالدین در خریده نوشته است که او را در قاهره، زمانی که متولی قصر خلیفه بوده، دیده است. سپس عمادالدین به مراتب فضل و ارجمندی مقام و توانایی او در شعر اشاره کرده است. ابن سعید، علاوه بر روایت بالا، از ذیل خریدهٔ القصر نمونههایی از اشعار او را که در مدح صلاحالدین سروده، و نیز دو نمونهٔ کوتاه از رسائل او را آورده است (ص 259-261). از اینکه بگذریم، از آثار ابن بنان جز چند بیت که در منابع پراکنده است (قفطی، 210؛ صفدی، 1/282؛ کتبی، 3/260؛ داوودی، 2/251). چیزی در دست نیست. ابن بنان خطی خوش داشت و گاه به کار استنساخ کتاب نیز میپرداخت (منذری، 1/350). برخی از منابع، از گرایش او به تشیع سخن گفتهاند (صفدی، داوودی، همانجاها)، اما ابن ایاس (1(1)/253) به صراحت او را از بزرگان علمای شافعی دانسته است (همانجا).