اَبوحَمْزهٔ خُراسانی (د 290ق / 903م)،از مشایخ صوفیه خراسان .آنچه از زندگانی وی در دست است این که او از محله مُلقاباد نیشابور برخاسته است (خلیفه نیشابوری ، 158؛سلمی ، 328؛ قشیری ، 27 ) وبه گفته خواجه عبدالله انصاری (ص 123) اصل اورا گوزگان نیز دانسته اند . وی در نیشابور پرورش یافته ، در همان دیار به کمال رسیده واحتمالا در همانجا درگدشته است (خلیفه نیشابوری ، 150 ؛ عطار ، 553).وی در ورع وپارسایی سرآمد بود ، تا آنجا که از خود وی حکایت کنند که سالهای متمادی تنها در میان گلیمی در احرام بوده وتنها سالی یکبار از احرام بیرون می آمده است (قشیری ، همانجا ؛ عطار ، 552؛ شعرانی ، 1/103؛مناوی ، 1/205-206).ابوحمزه از اقران جنید بود وبا ابوتراب نخشبی وابوسعید خرّاز مصاحبت داشت (سلمی ، انصاری ، قشیری ، همانجاها ؛ هجویری ، 184 ؛ عطار ، 551). اطلاعات اندکی که درباره او در دست است ، به سبب معاصر بودنش با صوفی دیگری که با وی کینه مشترک داشته (نک :ه د ، ابوحمزه بغدادی )، سخت مغشوش است (مانند داستان درچاه افتادن ویا همسفر بودن با ابوتراب نخشبی).گرچه در برخی از منابع به مصاحبت وی با مشایخ بغداد تصریح شده است (سلمی ، انصاری ، همانجاها ؛ جامی ، 70 ؛ ابن ملقن ، 155 ) ، اما از آنجا که خطیب در تاریخ بغداد ( جز در موردی که در ضمن شرح احوال ابوحمزه بغدادی نامی از وی برده است ، نکـ: 1/392) اشاراتی به احوال او ندارد ، به نظر نمی رسد که مدت مدیدی در بغداد اقامت گزیده باشد (نیز نکـ: ایرانیکا).وی صاحب وجد بود وسماع را جایز می شمرد (داراشکوه ،72 ). در شدت وجد بدان حد بودکه با شنیدن بیتی خویشتن داری از دست می داد وبیهوش می شد (ابن ملقن ، 156). وی معتقد بود که چون وجد غالب شود ، از اظهار آن ممانعت نمی توان کرد (سلمی ، 330-331؛ مناوی ، 1/205 ) داستان در چاه افتادن ابوحمزه که در غالب کتابهای طبقات صوفیه نقل شده وبه عنوان کرامتی از وی درمیان مردم رواج یافته ، حکایت از شدت توکل او دارد (مستملی ، 4/1761-1763؛ قشیری ، 87؛ هجویری ، همانجا ؛ انصاری ، 125 ؛ ابن جوزی ، 304 ؛ عطار ، 551-552).از ابوحمزه جز برخی علارات حکمت آمیز وصوفیانه که در کتب طبقات پراکنده است ، چیزی باقی نمانده است ، مضمون اغلب اقوال او موضوعاتی چون فتوت ، توکل ، رضا ، انس، غربت وعشق الهی است (نک: سلمی،328-320؛ قشیری،همانجا؛ هجویری، 184-185؛عطار،552-553؛ ابن ملقن،155-156؛مناوی، 1/205-206)که گاه بوی شطح نیز به خود میگیرد، چنانچه بهشت وآیهٔ کریمهٔ «کُلُوا وَ اشْرَبُوا هَنیا بِما اَسلَفْتُمْ» (الحاقه/69/24) را مکری بزرگ میداند که انسان را به اکل وشرب مشغول ومشعوف واز خدا باز میدارد (سلمی،329؛ ابن جوزی، 333).اگر چه چنان که گذشت ، اقوال او در تذکره ها و طبقاط صوفیه ضبط شده و مؤلفان احوال این طایفه نام وی را در زمرهٔ مشایخ فتیان قرار داده ند، اما در کتابهای صوفیه حتی در موضوعاتی که محور اصلی گفته های اوست، استنادی به کلام او نشده است وتنها در موضوع توکل در اینگونه کتابها داستان در چاه افتادن او را نقل کرده اند که در بسیاری از منابه آن را به ابوحمزهٔ بغدادی نسبت داده اند.سایر اخباری که دربارهٔاو آورده اند، از جمله دیدار او با حارث محاسبی( ابن جوزی،169-170؛ روز بهان، 202؛جامی،71)پیام ابوالحسین نوری در قضیهٔ قربوبعد(انصاری،159-160) ارتباط با احمد بن حنبل( شعرانی، همانجا؛ مناوی، 1/205) و بسیاری از روایات دیگری که دربارهٔ « ابو حمزهٔ صوفی» یا مطلق «ابوحمزه» نقل کرده اند (نک: سراج،57،153، جم؛ ابن جوزی، همانجا؛ روز بهان،25،31،جم؛ عطار،466،473)، متعلق به ابو حمزهٔ بغدادی است. مأخذ: ابن جوزی، عبدالرحمن بن علی، تبلیس ابلیس، بیرت، 1368ق؛ ابن ملقن، عمر بن علی، طبقات الاولیاء، به کوشش نورالدین شریبه، بیروت 1406ق/1986م؛ انطاری هروی، خواجه عبدالله، طبقات الصوفیه، به کوشش عبدالحی حبیبی، کابل، 1341ش؛ جامی، عبدالرحمن بن احمد، نفحات الانس، به کوشش مهدی توحیدی پور، تهران،1336ش؛ خطیب بغدادی؟ احمدابن علی، تاریخ بغداد، قاهره،1349ق؛ خلیفهٔ نیشابوری،اجمد بن محمد، ترجمه وتلخص تاریخ نیشابور حاکم نیشابوری، به کوشش بهمن کریمی، تهران،1339ش؛ دارا شکوه، محمد،سکینه الاولیاء، به کوشش تارا چند ومحمد رضا جلالی نائنی، تهران، مؤسسهٔ علمی، روز بهان بقلی، شرح شطیحات، به کوشش هانری کربن، تهران،1360ش؛ سراج، عبدالله بن علی، اللمع، به کوشش رنالدنیکلسون، لیدن، 1914م؛ سلمی، محمد بن حسین، طبقات صوفیه، به کوشش پدرسون،لیدن،1960م؛ شعرانی، عبدالوهاب بن احمد، الطبقات الکبری ، قاهره ، 1374ق/1954م؛ عطار ، فریدالدین ، تذکره الاولیاء ، به کوشش محمد استعلامی ، تهران ، 1346ش ؛ قشیری ، عبدالکریم بن هوازن ، الرساله القشیریه ، قاهره ، 1379ق / 1959 م ؛ مستملی ، اسماعیل بن محمد ، شرح التعرف لمذهب التصوف ، به کوشش محمد روشن ، تهران ، 1366ش ؛ مناوی ، عبدالرووف ، الکواکب الدریه ، به کوشش محمود ربیع ، قاهره ، مطبعه الازهر ؛ هجویری ، علی بن عثمان ، کشف المحجوب ، به کوشش ژوکوفسکی ، تهران ، 1979 م ؛ نیز: Iranica.مریم صادقی </p>