ِبْنِ وَهْب، ابومحمد عبداللـه بن وهب بن مسلم فِهری قرشی (125-197ق/743-813م)، فقیه و محدث مالکی مصر. انتساب او به فهر به سبب ولاء با این قبیله است (بخاری، 3(1)/218). ولادت او را در 124ق و وفاتش را در 196 یا 198ق نیز نوشتهاند (قاضی عیاض، ترتیب، 2/432؛ قس: ابن خلکان، 3/36). او در مصر چشم به جهان گشود و در حدود 17 سالگی به تحصیل علم پرداخت. در مدینه به خدمت مالک بن انس رسید و مدت 20 سال در صحبت وی بود و از او فقه آموخت. گفتهاند وی نخستینبار (144ق) در مراسم حج با مالک دیدار کرد (ابن عدی، 4/1520؛ ابواسحاق شیرازی، 150؛ قاضی عیاض، همان، 2/422). ابن وهب پیش از معاصر هموطن خود ابن قاسم (ﻫ م) عتقی نزد مالک تحصیل کرد و همین امر موجب تفاخر او بود (همان، 2/427). وی از محضر فقیهان دیگری چون لیث بن سعد و ابن دینار نیز فقه آموخت (ابواسحاق شیرازی، همانجا). علاوه بر روایت از استادن یاد شده، از محدثانی چون ابن جریح، ابن عیینه، ابن لهیعه، حمیدبن زیاد، سفیان ثوری و عبدالرحمن بن زیاد افریقی نیز حدیث شنید (ذهبی، 9/223-224؛ ابن حجر، 6/71). از جملۀ کسانی که از او حدیث شنیده اند، میتوان ابن مدینی، ابومصعب زهری، ابوصالح کاتب اللیث، ربیع بن سلیمان مرادی، سحنون بن سعید، عبدالرحمن بن مهدی. محمدبن عبداللـه بن عبدالحکم، یحیی بن عبداللـه بن بکیر، یحیی بن یحیی لیثی و برادرزادهاش احمدبن عبدالرحمن بن وهب را نام برد (ابن ابی حاتم، 2(2)/189؛ قاضی عیاض، همان، 2/421؛ ذهبی، 9/224؛ ابن حجر، 6/71-72). از نظر اعتبار در نقل حدیث، رجال شناسانی چون ابن سعد (7/518)، عجلی (ص 283)، یحیی بن معین و ابوزرعه (ابن ابی حاتم، 2(2)/190) او را ثقه دانستهاند، با اینهمه در منابع گاه از تساهل او در نقل سخن رفته است (نک : بسوی، 2/183؛ ابن عدی، 4/1518). این در حالی است که تصریح شده، وی از نخستین کسانی بوده که بین «حدّثنی» و «حدّثنا» و بین «اخبرنا» و «حدّثنا» فرق مینهاده و در روایت نحوۀ اخذ خود از شیوخ را با دقت بیان میکرده است (نک : ترمذی، 5/752؛ قاضی عیاض، همان، 2/430؛ قس: ابن ابی حاتم، 2(2)/189). منابع بر کثیر الحدیث بودن او تأکید نموده و یاداور شدهاند که وی 000‘100 حدیث روایت کرده بوده است (همانجا؛ ابن خلاد، 622؛ قاضی عیاض، همان، 2/424). بخش قابل توجهی از این احادیث هماکنون در جای جای کتب گوناگون حدیث ضبط شده و شماری از آنها را روایات وی نیز که جنبۀ تاریخی دارد، در منابع مهمی چون سیرۀ ابن هشام (1/6، جم( ــ که بهطور مستقیم از او نقل کرده ــ ، فتوح مصر ابن عبدالحکم (ص 2، 3، جم(، انساب الاشراف بلاذری (1/12، جم(، تاریخ ابوزرعۀ دمشقی (1/146، جم(، اخبار القضاه وکیع (1/143، جم( و منابع متأخرتر نقل شده است. ابن وهب در قرائت نیز دستی داشت و قرائت نافع را به طریق عرض از او فرا گرفته بود. ابوطاهر ابن سرح، اسماعیل بن ابی اویس و یونس بن عبدالاعلی علاوه بر حدیث، در قرائت نیز از او روایت کردهاند (ابن جزری، 1/463). در شرح احوال ابن وهب از زهد او بسیار گفت و گو شده و ابونعیم اصفهانی در حلیه الاولیاء فصلی را بدو اختصاص داده است. دربارۀ شدت زهد او گفته شده که چون قضای مصر از سوی خلیفه به وی پیشنهاد شد، از پذیرفتن آن سرباز زد و در توضیح علت امتناع خود، یادآور شد که عالمان با پیامبران و قضات با سلاطین محشور خواهند شد (نک : ابونعیم، 8/324 به بعد؛ قاضی عیاض، همان، 2/431؛ ابن خلکان، 3/37). در داستانی که دربارۀ وفات او نقل کردهاند، مرگش را بر اثر شنیدن هول و هراس روز رستاخیز دانستهاند (همانجاها). ابن وهب در 72 سالگی در مصر از دنیا رفت و عبّاد، والی مصر، بر پیکر او نماز خواند (قاضی عیاض، همان، 2/432). ابن خلکان (3/36) از قول قضاعی آورده است که در مجرّ بنی مسکین قبری کوچک و فرسوده و کهن معروف به قبر عبداللـه وجود داشته که وی احتمال میداده، قبر ابن وهب بوده باشد. به هر روی هماکنون در قرافۀ قاهره مقبرهای به نام ابن وهب وجود دارد (EI2). آثار: قاضی عیاض ضمن اشاره به کثرت و اهمیت تألیفات ابن وهب، شماری از آنها را نام برده است (همان، 2/432-433). آثار بازماندۀ او اینهاست: 1. الجامع، در حدیث که بخشی از آن بر روی پاپیروس باقی مانده و داویدویل این نسخه را در سالهای 1939-1948م با برخی حواشی در قاهره به چاپ رسانده است. الجامع مشتمل بر این مباحث است: کتاب انساب، کتاب سکوت، کتاب خاتم، احادیث مربوط به جنگ حنین و دعایی از ابن عباس (در مورد بخشهای دیگر این کتاب، نک : EI2؛ برای اسناد روایت آن، نک : قاضی عیاض، الغنیه، 163)؛ 2. مسند ابن وهب، که بخشی از آن به صورت خطی در کتابخانۀ ظاهریۀ دمشق نگهداری میشود (فهرس، 211)؛ 3. نسخهای مشتمل بر احادیث ابن وهب به روایت ابوصالح عبداللـه ابن صالح که در دارالکتب مصر موجود است (GAS, I/466). همچنین باید روایت ابن وهب از موطأ مالک را یاد کرد که در طی قرون متمادی 2/433؛ رعینی، 43؛ ابن غازی، 129؛ رودانی، 39؛ زرقانی، 1/5؛ قس: طبری، 24، جم( و نیز گفته شده که نسخههایی از آن در کتابخانههای قیروان و فیض اللـه استانبول نگهداری میشود (نک : GAS, I/460؛ عبدالباقی، «ای»؛ قس: GAL, S, I/298). ابن وهب تفسیری نیز داشته که ثعلبی در الکشف والبیان از آن یاد کرده است (نک : GAS, I/466؛ حاجی خلیفه، 1/440). همچنین کتابی از ابن بشکوال در دست است که در آن از استادانی یاد شده که ابن وهب از آنان روایت کرده است و نسخۀ خطی آن در یک کتابخانۀ شخصی در رباط دیده شده است (GAS، همانجا؛ زرکلی، 4/144).