اِبْنِ نَظَر، ابوبکر احمدبن سلیمان بن عبداللـه بن احمد بن خضر ابن سلیمان سموئلی، عالم اباضی عُمان در سدۀ 5ق/11م. او در خاندانی اهل دانش از دودمان بنینظرزاده شد، نیای وی عبداللـه بن احمد، قاضی القضاﺓ دَما بود و تألیفاتی در فقه داشت. نیای بزرگش خضربن سلیمان نیز از عالمان بنام اباضی عمان بود (حارثی، 258، 279؛ رواحی، 4). وی در آغاز به فراگیری ادب اشتیاق داشت و به درس مبارک بن سلیمان مینشست. با استعداد و حافظۀ نیرومند خود توانست به هنگامی که هنوز نوجوان بود، در فنون ادب تبحر یابد و اشعاری عمدتاً در قالب غزل بسراید (همو، 4-5). آنگاه در پی یک تحول روحی، به علوم دینی روی آورد و به فراگیری عقاید و فقه پرداخت و به زودی گوی سبقت از همگنان ربود. او ذوق شاعری را به خدمت کلام و فقه گرفت، چندانکه قصیدههایش در زمان حیات وی خواهان بسیار یافت (همو، 5، 7). جامعیت او در ادب و علوم دینی چندان بود که ابن زکریا از عالمان اباضی، او را «اشعر العلماء و اعلم الشعراء» خواند (نک : همو، 3، 7). منظومههای ابن نظر را باید از پرمایهترین منابع برای مطالعه دربارۀ عقاید و فقه اباضی در سدۀ 5ق بهویژه در عمان دانست. این واقعیت که سرودههای وی ظرف کمتر از یک قرن نه تنها در میان اباضیان مشرق، بلکه حتی در مغرب نیز رواج یافت، نشان از جایگاه والای این اشعار دینی دارد. ابن نظر در دورهای میزیست که جامعۀ اباضی عمان وضع نابسامانی داشت. اگرچه گاه به گاه کسانی از اباضیان پیرامون شخصی گرد آمده، او را به امامت بر میداشتند، ولی بخش وسیعی از عمان زیر نفوذ حاکمان غیر اباضی، به خصوص سلاطین نبهانی بود (نک : ابن اثیر، 9/223، 455، 467-469، 502، 565؛ سلیل بن رزیق، 35؛ و چا والیری، 265-269؛ حارثی، 257-258). انعکاس ستمی که اباضیان را به قیامهای مکرر در این دوره بر میانگیخت، در جای جای سرودههای ابن نظر به چشم میخورد (مثلاً نک : ص 60، 166).ابن نظر سرانجام جان خود را بر سر مخالفت با بنی نبهان گذاشت. ماجرا این بودکه به دنبال ازدواج خواهرزادۀ وی با مردی از بنینظر، خردله بن سماعه حاکم نبهانی کس فرستاد تا به رسم معهود نیمی از مهر عروس را به باج ستاند، اما ابن نظر سر به مخالفت برداشت، پس به امر خردله او را به قتل رسانیدند (رواحی، 6-7). البته به نظر میرسد، این سرانجام مخالفتی باشد که ابن نظر از مدتها پیش با حاکم نبهانی داشته بوده است. به هر روی ابن نظر در 35 سالگی جان سپرد و خانۀ او به دستور حاکم غارت و کتابهایش سوزانده شد (همو، 7). آنچه از وی به یادگار ماند، بیشتر سرود های او بود که در زمان حیاتش انتشار یافته بود و از کتابهایش تنها پارهای پس از آتشسوزی، سالم بر جای ماند. مشهورترین اثر ابن نظر، الدعائم، درواقع مجموعهای از 28 منظومه است که 4 منظومۀ آن در اصول عقاید و باقی در موضوعات گوناگون فقهی است. بر پایۀ گزارش درجینی منظومههای الدعائم در اندک زمانی به مغرب (شمال آفریقا) راه یافت، چنانکه ابوعمار عبدالکافی (ﻫ م)، در سدۀ 6ق نسخهای از آن را به هنگام تحصیل در تونس با خود همراه داشته است (2/486). در عمان نیز چندی پس از قتل سراینده، محمدبن وصاف نزوی این منظومهها را گرد آورد و همو بود که نام الدعائم را بر آن نهاد (رواحی، 3، 8، به نقل از یحیی بن خلفان خروصی و جابربن عبداللـه ازکانی). نسخۀ ابن وصاف در اواخر سدۀ 6 یا اوایل سدۀ 7ق توسط ابوموسی عیسی بن زکریا به مغرب برده شد (نک : درجینی، 2/487؛ شماخی، 2/190) و شواهد مختلف نشان از آن دارد که این کتاب تا حدودی در سدۀ 7ق و بهطور گسترده در سدۀ 8ق و پس از آن، در مغرب رونق داشته و گاه به عنوان متن درسی تدریس میشده است (نک : درجینی، همانجا؛ شماخی، 2/193-194، 196؛ نیز شروح در سطور بعد). تا آنجا که به گفتۀ شماخی وجود الدعائم مانع از آن بود که دیگر منظومههای فقهی، رونقی یابند (2/201). همپای مغرب در عمان، وطن ابن نظر، نیز الدعائم در طی قرون مورد توجه بوده و وجود شروحی از رقیشی و منصور بن محمد شاهدی بر این مدعاست. مهمترین شروحی که بر الدعائم نوشته شده، اینهاست: 1. شرح محمدبن وصاف نزوی با عنوان الحلّ و الاصابه در دو جلد (حارثی، 278) که ریو (ص 209) احتمال داده، نسخۀ شمارۀ 328 در موزۀ بریتانیا، جزء دوم همین شرح باشد. نسخهای از شرح ابن وصاف در حدود پایان سدۀ 6ق به مغرب راه یافت و ابونصر ملوشائی در آن تصحیحاتی انجام داد (شماخی، 2/190؛ درجینی، همانجا). هرچند شیوۀ ابن وصاف در این شرح گاه مورد انتقاد برخی قرار گرفته است (مثلاً نک : رواحی، 8)، ولی شماری از شارحان بعدی آن را الگوی کار خود قرار دادهاند (نک : سطور بعد)؛ 2. شرح احمدبن عبداللـه رقیشی از کوی با عنوان مصباح الظلام در دو جلد (حارثی، 279) که به گفتۀ یحیی بن خلفان خروصی، کوشی در تکمیل شرح ابن وصاف بوده است (رواحی، 3). حارثی شرح رقیشی بر قصیدۀ لامیۀ الدعائم را در دست داشته و بخشهایی از آن را نقل کرده است (ص 121، 191)؛ 3. شرح ابوالقاسم برادی بر پارهای از الدعائم با عنوان شقاءالحائم (شماخی، 2/210؛ حارثی، همانجا)؛ 4. شرح منصوربن محمدبن ناصر بر قصیدۀ لامیۀ آن در باب حج که خروصی آن را وصف کرده است (رواحی، 3-4)؛ 5. شرح ابوزکریا یحیی بن ابی العز شماخی در دو جلد که در آن از شیوۀ ابن وصاف پیروی کرده است (شماخی، 2/193)؛ 6. شرح احمدبن سعید شماخی با عنوان اعراب مشکل الدعائم (همو، 2/202؛ برای اطلاع بیشتر دربارۀ شروح، نک : شماخی، 2/193-194؛ فان اس، 62). در موزۀ بریتانیا نسخهای با عنوان دیوان ابن نظر وجود دارد که همان متن الدعائم است، ولی منظومههای آن به شیوۀ دواوین به ترتیب الفبایی تنظیم شده است و 25 منظومه را در بردارد (نک : ریو، شم 327). متن الدعائم بارها از جمله در 1400ق/1980م به کوشش محمود عسیران، به چاپ رسیده بود. از دیگر آثار اوست: 1. سلک الجمان فی سیراهل عمان، که اصل آن در 2 مجلد بوده و گویا تنها 9 جزوۀ نیم سوختۀ آن از حریق به درآمده بوده است؛ 2. مرآﺓ البصر فی مجمع المختلف من الاثر، در 4 مجلد که دست کم قطعهای از آن پس از آتشسوزی دیده شده است؛ 3. الوصید فی ذم التقلید، در 2 مجلد؛ 4. قصیده ای در ولایت و برائت؛ 5. قصیده ای در ضاد و ظاء در حدود 200 بیت که نشانی از آن در دست نیست (نک : حارثی، 279؛ رواحی، 5، 7). جمعی از محققان معاصر چون لویتسکی، حارثی و دیگران ابن نظر را از رجال سدۀ 6ق/12م شمردهاند (نک : EI2؛ حارثی، 278؛ فان اس، همانجا). ولی جابربن عبداللـه ازکانی نویسندۀ عمانی که در مصباح الاحادیث خود اطلاعات باارزشی دربارۀ زندگی ابن نظر به دست داده، تصریح نموده که وی در سدۀ 5ق میزیسته است (نک : رواحی، 7) و پارهای شواهد پذیرش این نظر را مرجح میسازد: چنانکه اگر جد سوم ابن نظر، خضر بن سلیمان را از رجال نیمۀ اول سدۀ 4ق بدانیم (نک : حارثی، 256)، براساس توالی نسلها میتوان زندگی ابن نظر را در نیمۀ دوم سدۀ 5ق تخمین زد. همچنین بر پایۀ سخن مؤلف بهجه الابصار، اباضیان عمان بیدرنگ پس از کشته شدن خردله قاتل ابن نظر، محمدبن غسان نامی را به امامت برداشتند (رواحی، 8-9) منابع دیگر نیز از بیعت اباضیان عمان با شخصی به نام محمدبن ابی غسان در حدود 513ق/1119م سخن گفته اند (نک : حارثی، 258)، در این صورت وفات ابن نظر را میبایست چندی پیش از 513ق دانست.