اِبْنِ مَنْظور، ابوالفضل جمالالدین محمد بن مکرّم رُوَیْفِعی افریقی (محرم 630 - شعبان 711/ اکتبر 1232 - دسامبر 1311)، لغوی، ادیب و قاضی مصری، مؤلف لسان العرب. بیشتر مآخذ کهن او را ابن مکرم خواندهاند. کنیهٔ مشهور وی برگرفته از نام هفتمین جدش منظور ابن معافی است. ابن منظور نسب خود را با 18 واسطه به رویفع ابن ثابت انصاری (د 56ق)، صحابی پیامبر اکرم(ص) که از جانب معاویهٔ بن ابی سفیان در 46ق امارت طرابلس غرب را عهدهدار شد، رسانیده است ( لسان، 1/263-264). ذهبی ( معجم، 2/288) زادگاه وی را مصر نوشته است ، اما از منابع قدیم دربارهٔ مولد و سالهای نخستین زندگی او آگاهی دقیقی به دست نمیآید. وی در قاهره کاتب دیوان انشا بود و پس از آن منصب قضا را در طرابلس غرب به عهده گرفت (صفدی، الوافی، 5/55؛ ابن شاکر، فوات، 4/39). به گفتهٔ ابن حجر (6/15) و سیوطی (1/248؛ حسن، 467) از آنجا که وی عمر خود را به خدمت در دیوان انشا گذرانده و به گفتهٔ ابن شاکر ( عیون، 145) مدفن او در قرافه، نزدیکی قاهره، بوده است، میتوان گفت که وی در اثنای اقامت طولانیش در مصر به قضای طرابلس منصوب شده است. شدیاق (ص 80) نسبت «افریقی» را که منابع کهن به وی دادهاند، دلیل بر تونسی بودن او میداند. برخی نیز (زاوی، 301-302؛ حسن، 466-467) به استناد اینکه رویفع تا پایان عمر، امیر طرابلس بوده و خاندان ابن منظور، معروف به آل مکرم تا سدههای اخیر در آن ناحیه شهرت داشته است، زادگاه وی را طرابلس پنداشتهاند و بعید دانستهاند که او پیش از تصدی قضای طرابلس در قاهره به سر برده باشد؛ اما نظر به گزارشی که از صفدی و ابن شاکر نقل شد و با توجه به آنچه در پژوهش ابوالقاسم محمد کرو دربارهٔ مهاجرت نیای او نجیبالدین علی از تونس به مصر آمده است (نک: کیلانی، 169)، دلیلی قاطع بر ترجیح این نظر بر قول ذهبی که مصر را زادگاه او دانسته است، وجود ندارد (نیز نک: ابیاری، «ل، م»). مقریزی (2(1)/114) ابن منظور را از فقهای برجستهٔ شافعی شمرده است، در حالی که دیگران وی را شیعی دور از تعصب دانستهاند (صفدی، همانجا؛ ابن شاکر، فوات، همانجا). ابن مقیّر، عبدالرحمان بن طفیل، یوسف بن مخیلی و صابونی از مشایخ وی در روایت حدیثند (صفدی، ذهبی، همانجاها). نیز به گفتهٔ ذهبی (همانجا، نیز سیر، 23/12) وی حضوراً از مرتضی بن حاتم روایت کرده است، گرچه وی وفات ابن حاتم را در 634ق، یعنی در 4 سالگی ابن منظور، نوشته است. بسیاری هم از وی حدیث شنیدهاند که از آن جمله ذهبی و تقیالدین سبکی را میتوان نام برد (همو، معجم، 2/288-289؛ سیوطی، همانجا). وی از قریحهٔ شعری نیز بهره داشت. قطعاتی چند از سرودههای او را به نقل صفدی (همان، 5/55 -56) در دست داریم. آثار: ابن منظور نویسندهای پرکار بود و به سبب کتابت مدام در آخر عمر نابینا شد (همو، نکت، 276). صفدی ( الوافی، 5/57) از قول فرزند وی قطبالدین دست نوشتههای بازماندهٔ او را 500 جلد نوشته است (قس: سیوطی، همانجا). لسان العرب: مایهٔ عمدهٔ شهرت ابن منظور لغت نامهٔ بزرگ لسان العرب است. این کتاب از حیث تفصیل و کثرت مواد لغات و فراوانی شواهد و توجیهات زبانی در میان قاموسهای زبان عربی بیهمتاست (نک: درویش، 101؛ هیوود، .(81 ابن منظور این اثیر را بر مبنای تهذیباللغهٔ ابومنصور ازهری (د 370ق)، المحکم و المحیط ابن سیده (د458ق)، الصحاح جوهری (د 393ق)، حواشی ابن بری (د 582ق) بر الصحاح و النهایهٔ فی غریب الحدیث و الاثر ابن اثر (د 606ق) تألیف کرده است (نک: لسان، مقدمه؛ نصار، 2/567 -570). ابن حجر (6/15)، سیوطی (همانجا) و زبیدی ( تاج العروس، مقدمه، 3) گویا بنابر آنکه ابن منظور در مواردی از جمهرهٔ ابن درید (د 321ق) نقل کرده است، جمهره را نیز از منابع لسان شمردهاند؛ اما به نظر میرسد که وی مستقیماً از جمهره بهره نبرده، بلکه منقولات او از ابن درید به طور غیر مستقیم و از منابع دیگر بوده است و از این رو شاید نتوان جمهره را از منابع لسان به شمار آورد (نک: نصار، 2/568 -569). از دیدگاه ابن منظور هیچیک از لغتنویسان پیشین دو جنبهٔ گردآوری و ساماندهی را یک جا به کمال نرساندهاند ( لسان، مقدمه). او ویژگی آثار لغوی دیگر را تأکید بر مآخذ و روایتهای شفاهی میدانست و تازگی کار خود را در تکیهٔ کامل بر کتب لغت میدید. ابن منظور به عقیدهٔ خویش توانسته است آراء پراکندهٔ لغویان مشرق و مغرب را گردآورد و جامعیتی به لسان دهد که گذشتگان به سبب عدم نقل تمام از سایر لغت نامهها، به آن نرسیده بودند (نک: همانجا؛ قس: حمزاوی، 113- 114، 141-146). با اینهمه به سبب آنکه منابع اصلی وی محدود به آثار یاد شده است، نمیتوان لسان او را لغت نامهٔ کامل زبان عربی دانست (نک: نصار، 2/571 -572). وی روی هم رفته، چنانکه خود میگوید (همانجا)، در نقل از منابع امین است، جز آنکه غالباً مأخذ قول را ذکر نکرده و گاهی در نقل از متن اصلی عبارتی را اندوخته است (نک: 2 ، EIحمزاوی، 108-109). همچنین کثرت لغات و شواهد و عدم تلفیق نقلهای گوناگون، در مواردی سخن او را به آشفتگی و تکرار کشانده است. در این کتاب، ابن منظور ریشههای لغات را به پیروی از جوهری بر پایهٔ نظام قافیهٔ ترتیب داده است. بر حسب این نظام، ملاکِ ترتیبِ الفبایی ریشهها در مرتبهٔ اول، حرف پایانی و سپس به ترتیب، حرف نخست و سرانجام حرف میانی است (دربارهٔ نظام قافیه، نک: هیوود، 71-74, .(79-80 لسان العرب نخست در بولاق (1299- 1308ق/1881- 1890م) در20 جلد با مقدمهٔ احمد فارس شدیاق و بعد ز آن بارها به چاپ رسیده است، از جمله در بیروت (1374- 1375ق/1955-1956م) در 15 جلد و نیز در همانجا (1389ق/1970م) در 3 جلد بزرگ زیر عنوان لسان العرب المحیط با پیوستی از اصطلاحات علمی جدید. در چاپ اخیر و برخی از چاپهای تازهتر، ریشهها را مطابق شیوهٔ رایج به ترتیب حروف نخستین آنها نظم دادهاند. از میان کارهایی که در نقد و اصلاح این اثر صورت گرفته است، دو کتاب با عناوین تصحیح لسان العرب از احمد تیمور (قاهره، 1334 و 1343ق) و تحقیقات و تنبیهات فی معجم لسان العرب از عبدالسلام هارون (بیروت، 1407ق/1987م) قابل ذکرند (دربارهٔ مقالات، نک: عبدالرحمان، 4/191-193). لسان العرب از آنجا که شامل انبوهی از شواهد شعری است، پیوسته مورد توجه محققان قرار داشته است. در حدود 1960م، حمیدالله همهٔ شواهد شعری آن را استخراج و برحسب قوافی منظم کرد و دست نویس مجموعهٔ آنها را به صورت نسخ تصویری در اختیار محققان فرانسوی قرار داد. سپس در 1407ق/1987م خلیل احمد عمایره فهرستی مفصّل از این کتاب در 7 جلد تدوین کرد و 3 جلد اول آن را به فهرست آیات، احادیث، روایات و اعلام و 4 جلد آخر را به شواهد شعری اختصاص داد. این کتاب در بیروت به چاپ رسیده است. دیگر آثار: ابن منظور به مختصر کردن کتابهای مفصل علاقه داشت (ابن حجر، همانجا). از سخن مبالغهآمیز صفدی ( الوافی، 5/56) که گفته است: «در میان کتب مفصل ادبی چیزی نمیشناسم که وی آن را مختصر نکرده باشد»، به فراوانی تلخیصهای او میتوان پیبرد. بجز لسان، آنچه از آثار وی نام بردهاند، در همین زمینه و به شرح زیر است: الف - چاپی: 1. سرور النفس بمدارک الحواس الخمس، گزیدهای از فصل الخطاب احمد بن یوسف تیفاشی است که در بیروت (1980م) به کوشش احسان عباس به چاپ رسیده است. جزء نخست این کتاب نیز با عنوان نثار الازهار فی اللیل و النهار و اطائب اوقات الاصائل و الاسحار... جداگانه در استانبول (1298ق) و بعد از آن با حواشی احمد عبدالفتاح تمام در بیروت (1988م) چاپ شده است؛ 2. مختار الاغانی فی الاِخبار و التهانی، گزیدهای از الاغانی ابوالفرج اصفهانی است. اینکتاب به کوشش جمعی از محققان درقاهره (1384- 1385ق/ 1964- 1965م) در 8 جلد و پس از آن در بیروت (1386-1387ق/ 1966-1967م) و دمشق (1971م) در 12 جلد به چاپ رسیده است. ابن منظور در این کتاب، فصلی دراز در استدراک اخبار ابونواس افزوده است که به گفتهٔ خود او ( مختار، 3/5) ابوالفرج آن را از قلم انداخته یا بعدها از نسخههای کتاب افتاده بوده است. چاپهای جداگانهای ازاین بخش درقاهره (1924م) باحواشی محمدعبدالرسول و در بغداد (1952م) به کوشش شکری محمد احمد صورت گرفته است؛ 3. مختصر تاریخ دمشق ابن عساکر، که در آن علاوه بر حذف بیشتر اسانید، به تلفیق اخبار پرداخته است. بخشهایی افتاده از نسخههای کتاب ابن عساکر را در این اثر میتوان یافت (نحاس، 9). چاپ این کتاب از 1404ق/1984م به کوشش عدهای از محققان در دمشق آغاز شده و تاکنون مجلداتی از آن انتشار یافته است. ب - خطی: 1. اختصار کتاب الحیوان جاحظ ( 2 ، ESCشم 901 )؛ 2. لطائف الذخیرهٔ، تلخیصی از الذخیرهٔ فی محاسن اهل الجزیرهٔ ابن بسام. نسخهای از آن در کتابخانهٔ بایزید استانبول موجود است (نک: تیمور، 19-20)؛ 3. مختار الطبقات الکبیر ابن سعد ازهری، نسخهای از آخرین جزء آن به خط ابن منظور در دارالکتب موجود است (نک: سید، 3/24)؛ 4. مختصر الجامع لمفردات الادویهٔ و الاغذیهٔ ابن بیطار. نسخهای از آن در دارالکتب موجود است (نک: همو، 3/29)؛ 5. مختصر ذیلتاریخبغداد، خلاصهٔذیل سمعانی بر تاریخ خطیببغدادی ( ورهووه، .(371 صفدی (همانجا) اختصار تاریخ بغداد و ذیل ابن نجار بر آن را به ابن منظور نسبت داده است؛ 6. مختصر نشوار المحاضرهٔ و اخبار المذاکرهٔ قاضی تنوخی، نسخهای از آن در آمبروزیانا موجود است (نک: نحاس، 15)؛ 7. المنتخب و المختار فی النوادر و الاشعار ( آربری، شم .(5032 در میان آثار دیگر او از اختصار زهرالا¸داب حصری، صفهٔ الصفوهٔ ابن جوزی، یتیمهٔ الدهر ثعالبی (صفدی، همانجا، نکت، 276) و نیز اختصار العقد الفرید ابن عبدربه (سیوطی، همانجا) یاد شده است که در فهرستهای موجود از آنها نشانی نیست.