اِبْنِ مُقْری، ابومحمد اسماعیل بن ابی بکر بن عبدالله (754- 837ق/1353-1434م)، فقیه، ادیب و شاعر یمنی که در برخی منابع به مقری نیز شهرت دارد (نک: ابن قاضی شهبه، 4/109). اصل وی از شرجه در سواحل غربی یمن است. برخی وی را به قبیلهٔ بنی شاور، ساکن کوهستانهای شرق محالب در یمن، منتسب میدانند (ابن حجر، 8/309؛ سخاوی، 2/292). نسبت شرجی و شاوری او از همین جاست. از آنجا که وی در «ابیات حسین» (حسین از قبایل معروف یمن است) به دنیا آمده، به او نسبت حسینی نیز دادهاند (ابن قاضی شهبه، سخاوی، همانجاها). ابن مقری در زادگاه خود پرورش یافت و مقدمات علوم را در همانجا نزد کسانی چون کاهلی فراگرفت (ابن عماد، 7/220). در 781 یا 782ق زادگاه خویش را ترک گفت و در سردد به خدمت الملکالاشرف، سلطان رسولی یمن (حک 778-803ق/1376-1401م) درآمد و در همانجا به ادامهٔ تحصیل و نیز سرودن شعر پرداخت (ابن مقری، 53 - 54، 61 -62). وی ظاهراً پس از حجی که همراه الملکالاشرف گزارد، دربار وی را ترک گفت و به زبید رفت و نزد استادان بنامی چون جمالالدین ریمی، محمد بن زکریا و عبداللطیف شرجی دانش خود را کمال بخشید و به زودی در علوم مختلفی چون فقه، ادب و منطق بلند آوازه شد (همو، 62 -63؛ شوکانی، 1/142؛ سخاوی، همانجا). در 794ق/1392م الملک الاشرف بار دیگر او را به خدمت خود فراخواند و تدریس در مدرسهٔ مجاهدیهٔ تعز و نظامیه ´ زبید را به او سپرد و مقرری در خور توجهی نیز برای او تعیین کرد (نک: ابن مقری، 63 - 65). به گفتهٔ سخاوی، وی چندی عهدهدار حکومت محالب بود؛ زمانی نیز به سفارت قاهره منصوب شد، اما به طمع دستیابی به منصب قاضی القضاتی آن را نپذیرفت (2/292-293). با اینهمه ابن مقری خود در شرح حال خویش در عنوان الشرف اشارهای به این مناصب نکرده است. وی پس از مرگ الملک الاشرف در 803ق (نک: ابن مقری، 58) به خدمت فرزند و جانشین او الملک الناصر (حک 803 -829ق) درآمد و کتاب عنوان الشرف را به او تقدیم کرد (ابن قاضی شهبه، 4/110؛ سخاوی، 2/293). وی تا پایان عمر به احترام زیست و سرانجام در زبید درگذشت (ابن قاضی شهبه، همانجا). ابن مقری بخش مهمی از زندگی خود را صرف تألیف و تصنیف کرد (سخاوی، همانجا). بسیاری از این آثار امروزه به چاپ رسیده یا نسخ خطی آن موجود است. برخی از قصاید او نیز در ضمن دیگر کتب حفظ شده است (برای برخی از اشعار وی، نک: خزرجی 2/206-262؛ ابن عماد، 7/221)، اما به رغم ستایشهای مبالغه آمیزی که از هنر و به ویژه اشعار او شده (سخاوی، همانجا؛ شوکانی، 1/143)، سرودههای وی عموماً تبعیت از سبک مصنوع و پرتکلف آن روزگار است. آثار منثور او نیز بیشتر اختصار یا شرح آثار دیگران بوده است. آثار: الف - چاپی: 1. ارشاد الغاوی فی مسائل الحاوی. این کتاب که در فقه شافعی تألیف شده و مختصر الحاوی الصغیر قزوینی (د 665ق) است، سخت مورد توجه علمای شافعی بوده، از این رو شرحهای بسیاری بر آن نوشتهاند که شرح خود مؤلف از جملهٔ آنهاست (ابن حجر، ابن قاضی شهبه، همانجاها؛ قس: حاجی خلیفه، 1/69، که نام آن را الارشاد فی فروع الشافعیهٔ آورده است؛ شوکانی، همانجا). این اثر در 1302 و نیز در 1320ق در قاهره به چاپ رسیده است؛ 2. روض الطالب، که در غالب منابع با نام الروض آمده، مختصر الروضهٔ تألیف نووی در فروع فقه شافعی است (ابن قاضی شهبه، همانجا؛ حاجی خلیفه، 1/919). این کتاب در 1313ق به همراه شرح زکریا انصاری ( اسنی المطالب ) در 4 مجلد در قاهره به چاپ رسیده است؛ 3. دیوان، که در اواخر عمر شاعر گردآوری شده (سرکیس، 1/248) و در 1305ق در بمبئی به چاپ رسیده است. از این کتاب با عنوان مجموع شرفالدین ابی الذبیح... المقری نیز یاد شده است («کاتالوگ1»، 349 )؛ 4. عنوان الشرف الوافی. مطالب این کتاب که موضوع اصلی آن فقه است، به گونهای مرتب شده که از اتصال حروف و کلماتی که در 4 ستون عمودی (دو ستون در آغاز و پایان و دو ستون نیز در میانهٔ سطور) از هر صفحهٔ آن آمده، رسالههایی در 4 علم دیگر یعنی عروض، تاریخ، نحو و قوافی فراهم میآید. گویند ابن مقری این کتاب را در رقابت با فیروزآبادی (د 817ق)، صاحب قامون، تألیف کرده که در آن هنگام قاضی القضاهٔ یمن بود و مقام و منصب او طبعاً نظر کسانی چون ابن مقری را به خود جلب کرده بود (ابن قاضی شهبه، سخاوی، همانجاها). سبک این کتاب که تألیف آن در زمان الملک الاشرف آغاز شد (ابن مقری، 1-2) و در آغاز حکومت فرزند او الملک الناصر به پایان رسید (همو، 61، 69 -70)، سبب شد که آثاری به تقلید از آن پدید آید. ازآن جمله میتوان به النفحهٔ المسکیهٔ و التحفهٔ المکیهٔ سیوطی (نک: سیوطی، 1/444) و تألیفی از ابن کمیل دمیاطی (نک: حاجی خلیفه، 2/1176) و نیز تحفهٔ السنیهٔ عبدالله افندی وصاف که به ضمیمهٔ عنوان الشرف (ص 71-77) منتشر شده، اشاره کرد. عنوان الشرف بارها به چاپرسیدهاست: قاهره (1272 و 1318ق)،حیدرآباددکن (1272ق)، حلب و کلکته(1294ق). نسخههای مستقلی از برخی رسالههای این کتاب نیز با نامهای مختلف در دست است. مثلاً رسالهٔ ابن مقری که در حقیقت بخش تاریخ این کتاب است و در آن از تاریخ سلسلهٔ بنی رسول سخن رفته (نک: ازهریه، 5/450)، نیز المجموع فی العربیهٔ، که همان رسالهٔ نحو این کتاب است و ابن مقری خود آن را به این نام خوانده است (ص 60؛ نک: فهرس المخطوطات العربیهٔ، 332). ب - خطی: 1. بدیعیهٔ، در مدح الملک الناصر که شاعر آن را در معارضه با بدیعیهٔ صفیالدین موصلی سروده است (ابن حجر، همانجا؛ سخاوی، 2/293). نسخههای فراوانی از این قصیده با شرح آن به قلم خود ابن مقری، در کتابخانههای لندن، پاریس، لایپزیگ، قاهره، صنعا، موصل، استانبول و تهران موجود است (نک: صنعا، 4/1685؛ خدیویه، 7(2)/562؛ احمد، 7/190؛ کوپریلی، 2/61 -62؛ .(GAL,S,II/254 ابن مقری در مقدمهٔ شرح اشاره میکند که قصیده را به فرمان الملکالناصر سروده و در آن از صنایع بدیعی هیچ فرونگذاشته است (ملی، 9/426- 427)؛ 2. جدول فی المیراث الشرعی (نک: ازهریه، 2/664)؛ 3. الرکاز المخمس فیما قیل من الا´وجه فی الماءِ المشمس. نسخههایی از آن در دارالکتب موجود است ، GAL,S) همانجا؛ خدیویه، 3/60)؛ 4. عقیدهٔ اسماعیل المقری، در اصول دین. نسخهای از این رساله در دانشگاه ملک سعود ریاض موجود است ( فهرس مخطوطات جامعهٔ، 5/150- 151). نسخههای مستقلی از برخی قصیدههای او نیز با نامهای مختلف در کتابخانههای جهان موجود است (نک: .(GAL,S,II/254-255