آفتاب
ورود | عضویت
سه شنبه ۴ مهر ۱۴۰۲ ۰۲:۱۴
  • اخبار
    • اخبار سیاسی
    • اخبار اقتصادی
    • اخبار فرهنگی
    • اخبار ورزشی
    • اخبار اجتماعی
    • اخبار فناوری
    • اخبار سلامت
    • اخبار ایران و جهان
    • پیشخوان روزنامه ها
  • دانش سرا
    • مقالات
    • کتاب الکترونیکی
    • دانستنی ها
    • لینک های مفید
    • فرهنگ فیلم
    • لغت نامه دهخدا
    • دائره المعارف
    • کتابهای منتشر شده
    • بانک های اطلاعاتی
  • چندرسانه ای
    • 60 ثانیه با اخبار
    • کیوسک آفتاب
    • فیلم
    • عکس
    • پادکست
    • اینفوگرافی
    • آفتاب پلاس
  • دیجیتال مارکتینگ
    • خدمات دیجیتال مارکتینگ
    • نیازمندیها
    • بانک مشاغل
    • وبگردی
    • بنر
    • مشاوره کسب و کار
    • رپورتاژ آگهی
    • کمپین
    • خدمات
    • سایتچین
  • گردشگری
    • مجله گردشگری آفتاب
    • گزارش لحظه ای جاده ها
    • نقشه ترافیک تهران
  • تفریح و سرگرمی
    • شبکه های اجتماعی
    • موسیقی
    • فیلم و سریال
    • تئاتر
    • آشپزی
    • کارت تبریک
    • فیلم های سینما
    • بازی های اینترنتی
    • شعر و ادب
    • گل و گیاه
    • ضرب‌المثل
    • فتوبلاگ
    • سخن بزرگان
    • تعبیر خواب
    • داستان سرا
    • فال و طالع بینی
    • چیستان
    • شخصیت‌ها
    • لطیفه

دائره المعارف بزرگ اسلامی

جلد یکم (آب - آل داوود)

جلد دوم (آل رشید - ابن ازرق)

جلد سوم (ابن ازرق - ابن سیرین)

جلد چهارم (ابن سینا - ابن میسر)

جلد پنجم (ابن میمون - ابوالعر قلانسی)

جلد ششم (ابوعزه - احمدبن عبدالملک بن شهید)

جلد هفتم (احمد بن علویه - ازبک خان)

جلد هشتم (ازبکستان - اشبیلیه)

جلد نهم (اشتب - البیره)

جلد دهم (البیری - باباطاهر)

جلد یازدهم (بابافرج تبریزی - برماوی)

جلد دوازدهم (برمکیان - بوسنوی)

ابن عمید

اِبْن‌ِ عَمید، شهرت‌ دو تن‌ از وزیران‌ ادیب‌ آل‌ بویه‌ که‌ در سدهٔ 4ق‌/10م‌ نقش‌ سیاسی‌ و فرهنگی‌ مؤثری‌ در ایران‌ ایفا کردند. بزرگ‌ این‌ خاندان‌ «عمید»، ابوعبدالله‌ حسین‌ بن‌ محمد معروف‌ به‌ کُله‌، اصل‌ قمی‌ داشت‌ (ابوعلی‌ مسکویه‌، 1/278؛ ثعالبی‌، 3/184؛ ابوحیان‌، مثالب‌، 236) و مدتی‌ نیز در قزوین‌ مقیم‌ بود (رافعی‌، 3/404). گرچه‌ گفته‌ شده‌ او در آغاز مشاغل‌ حقیری‌ داشته‌ (نک: ابوحیان‌، همانجا)، ولی‌ به‌ هر صورت‌ می‌دانیم‌ که‌ در 321ق‌ در ری‌ وزارت‌ وشمگیر را برعهده‌ گرفته‌ (ابوعلی‌ مسکویه‌، همانجا؛ قس‌: مجمل‌ التواریخ‌، 390؛ ابن‌ اثیر، 8/268) و در 323ق‌ در دستگاه‌ مرداویج‌ در اصفهان‌ سمتی‌ مهم‌، احتمالاً وزارت‌، داشته‌ است‌ (ابوعلی‌ مسکویه‌، 1/310 به‌ بعد؛ قس‌: ابن‌ اثیر، 8/299). ابوعبدالله‌ پس‌ از کشته‌ شدن‌ مرداویج‌ در 323ق‌ نزد ماکان‌ بن‌ کاکی‌ (حک در جرجان‌ 324- 328ق‌) رفته‌، دبیری‌ او را برعهده‌ گرفت‌ (ثعالبی‌، همانجا). درپی‌ شکست‌ ماکان‌ به‌ دست‌ سامانیان‌ او نیز همراه‌ دیگر خواص‌ ماکان‌ به‌ بخارا برده‌ شد و در آنجا مورد عنایت‌ امیرسامانی‌ قرار گرفت‌ (همانجا، قس‌: ابوحیان‌، همان‌، 232). در زمان‌ امیر نوح‌ بن‌ نصر (حک 331-343ق‌) دیوان‌ رسائل‌ به‌ وی‌ سپرده‌ شد و لقب‌ عمید یافت‌ (ثعالبی‌، ابوحیان‌، همانجاها؛ ابن‌ خلکان‌، 5/103). عمید تا هنگام‌ وفات‌، به‌ عنوان‌ کاتبی‌ چیره‌دست‌، این‌ سمت‌ را دارا بود و رسایل‌ وی‌ به‌ سبب‌ اهمیتی‌ که‌ داشت‌، در خراسان‌ تدوین‌ یافته‌ بود (ثعالبی‌، 3/184- 185). برخی‌ پنداشته‌اند که‌ ابوعبدالله‌ عمید، نوادهٔ شخصی‌ به‌ نام‌ ابوالفضل‌ حسین‌ بن‌ حسن‌ عمید، از شیعیان‌ امامی‌ قم‌ (زنده‌ در میانهٔ سدهٔ 3ق‌) بوده‌ که‌ یاد او در روایتی‌ در تاریخی‌ قم‌ (قمی‌، 205) آمده‌ است‌ (مثلاً آقابزرگ‌، 269)، اما صرف‌نظر از احتمال‌ تحریف‌ این‌ نام‌ (قس‌: ابن‌ بابویه‌، 434، که‌ در همان‌ روایت‌ نام‌ مزبور را ابوالفضل‌ حسن‌ بن‌ حسین‌ علوی‌ ضبط کرده‌ است‌)، باید توجه‌ داشت‌ که‌ عمید لقب‌ خانوادگی‌ ابوعبدالله‌ نبوده‌ است‌. دو وزیر آل‌بویه‌، ابوالفضل‌ محمد و ابوالفتح‌ علی‌ فرزند و نوادهٔ اویند که‌ اینک‌ به‌ شرح‌ احوال‌ آن‌ دو می‌پردازیم‌: 1. ابوالفضل‌ محمدبن‌ حسین‌بن‌محمد (د 6صفر 360ق‌/9 دسامبر 971م‌)، وزیر رکن‌الدولهٔ دیلمی‌ و نویسنده‌ای‌ که‌ سبک‌ جدیدی‌ در نثر عربی‌ پدید آورد. در زمان‌ خود، او را به‌ طور مطلق‌ «استاد» یا «الاستاذالرئیس‌» می‌خواندند. از زندگی‌ او پیش‌ از 328ق‌ آگاهی‌ چندانی‌ در دست‌ نیست‌، ولی‌ به‌ هر روی‌ نمی‌توان‌ موقعیت‌ پدر را در دستگاه‌ آل‌ زیار، در رشد و پیشرفت‌ فرزند بی‌تأثیر دانست‌. از استادان‌ او در این‌ دوره‌ احمد بن‌ اسماعیل‌ بن‌ سمکه‌، ادیب‌ قمی‌ را می‌شناسیم‌ (طوسی‌، رجال‌، 455، الفهرست‌، 31؛ نجاشی‌، 97؛ قس‌: ابن‌ ندیم‌، 154، که‌ محمد بن‌ علی‌ بن‌ سمکه‌ را معلم‌ ابن‌ عمید دانسته‌ است‌). هنگامی‌ که‌ عمید در 323ق‌ بلاد جبل‌ را ترک‌ گفت‌، محمد در آنجا ماند و به‌ مرور مدارج‌ ترقی‌ را در دولت‌ تازه‌ تأسیس‌ آل‌ بویه‌ پیمود (ثعالبی‌، 3/185). از برخی‌ نوشته‌ها چنین‌ برمی‌آید که‌ ارتباط او با پدرش‌ منقطع‌ بوده‌ است‌ (نک: ابوحیان‌، مثالب‌، 232 به‌ بعد). در 328ق‌/940م‌ به‌ دنبال‌ درگذشت‌ ابوعبدالله‌ قمی‌، وزیر حسن‌ ابن‌ بویه‌ - که‌ بعدها رکن‌الدوله‌ لقب‌ یافت‌ - به‌ وزارت‌ برگزیده‌ شد (همدانی‌، 117؛ ابن‌ خلکان‌، 5/104؛ ابن‌ اثیر، 8/365). البته‌ طبیعی‌ است‌ که‌ ابن‌ عمید از آن‌ پس‌ در سالهای‌ پرحادثهٔ 328-337ق‌ اشتغالات‌ زیادی‌ داشته‌ باشد، اما ذکر فعالیتهای‌ او در منابع‌، به‌ طور مشخص‌ بعد از این‌ سالها دیده‌ می‌شود. در 337ق‌/948م‌ ابن‌ عمید با همراهی‌ علی‌ بن‌ کامه‌ به‌ فرمان‌ رکن‌الدین‌ به‌ آمل‌ رفت‌ و امام‌ علوی‌ الثائر بالله‌ را که‌ شهر را به‌ تصرف‌ خود درآورده‌ بود، شکست‌ داد و آمل‌ را بازپس‌ گرفت‌ (صابی‌، ابراهیم‌، «التاجی‌»، 39؛ ابن‌ اسفندیار، 299-300). در 339ق‌ وی‌ که‌ موظف‌ بود مرزبان‌ - امیری‌ از آل‌ مسافر - را تحت‌الحفظ از ری‌ به‌ اصفهان‌ و از آنجا به‌ قلعهٔ سمیرم‌ برده‌، زندانی‌ کند، توانست‌ توطئهٔ دیلمیان‌ برای‌ رهانیدن‌ او را خنثی‌ نماید (ابوعلی‌ مسکویه‌، 2/133- 135). در همین‌ سال‌، رکن‌الدوله‌ که‌ درپی‌ وفات‌ برادرش‌ عمادالدوله‌، برای‌ تحکیم‌ امارت‌ پسرش‌ عضدالدوله‌ به‌ فارس‌ رفته‌ بود، تصمیم‌ گرفت‌ ابن‌ عمید را در ارّجان‌ (شهری‌ مرزی‌ بین‌ فارس‌ و خوزستان‌) مستقر سازد، تا پشتوانه‌ای‌ برای‌ عضدالدوله‌ در شیراز باشد (همو، 2/137- 138)؛ ولی‌ چون‌ خبر هجوم‌ منصور بن‌ قراتکین‌ از خراسان‌ به‌ بلاد جبال‌ را دریافت‌، ابن‌ عمید را همراه‌ خود به‌ صحنهٔ نبرد برد و او در جریانات‌ مختلف‌ این‌ نبرد، نقش‌ سیاسی‌ مهمی‌ ایفا کرد (همو، 2/139-142؛ ابن‌ اثیر، 8/488- 489). گویا رکن‌الدوله‌ پس‌ از آن‌ واقعه‌ ابن‌ عمید را به‌ ارجان‌ بازگردانید، زیرا آنگاه‌ که‌ در 344ق‌/955م‌ محمد پسر ماکان‌ به‌ اصفهان‌ تاخت‌ و شهر را در اختیار گرفت‌، ابن‌ عمید از ارجان‌ به‌ اصفهان‌ آمد و آن‌ را بازستاند (ابوعلی‌ مسکویه‌، 2/159-161؛ گردیزی‌، 350؛ ابن‌ اثیر، 8/511). در 345ق‌ نیز شورش‌ بلکا برادر روزبهان‌ دیلمی‌ را در فارس‌ سرکوب‌ کرد و عضدالدوله‌ را به‌ تخت‌ بازگردانید (ابوعلی‌ مسکویه‌، 2/166؛ ابن‌ اثیر، 8/516). سکوت‌ نسبی‌ که‌ در فاصلهٔ 346- 355ق‌/957-966م‌ دربارهٔ فعالیتهای‌ سیاسی‌ ابن‌ عمید در منابع‌ دیده‌ می‌شود، شاید به‌ سبب‌ استقرار آرام‌ او در ارجان‌ باشد. در این‌ برهه‌ گزارشهایی‌ از حضور او در ارجان‌ در دست‌ است‌ که‌ از آن‌ میان‌ می‌توان‌ به‌ ملاقات‌ ابن‌ جعابی‌ (ه م‌) با او در 348ق‌ (خطیب‌، بغدادی‌، 3/30) و ملاقات‌ متنبی‌ با او و مدح‌ وی‌ در 354ق‌ (متنبی‌، 2/161) اشاره‌ کرد. همچنین‌ از یک‌ سفر او به‌ بغداد در 348 یا 349ق‌ خبر داریم‌ (سمعانی‌، 3/286) که‌ می‌تواند انگیزهٔ آن‌ کمک‌ در حل‌ و فصل‌ مشکلات‌ آل‌ بویهٔ بغداد بوده‌ باشد. ظاهراً هدف‌ رکن‌الدوله‌ از مستقر کردن‌ ابن‌ عمید در فارس‌ افزون‌ بر مقاصد سیاسی‌، آموزش‌ و راهنمایی‌ عضدالدوله‌ بوده‌ است‌ (نک: ابوعلی‌ مسکویه‌، 2/282). لذا با اقتدار سیاسی‌ عضدالدوله‌، ابن‌ عمید که‌ مأموریت‌ خود را انجام‌ شده‌ می‌دید، درپی‌ تغییر رفتار عضدالدوله‌ نسبت‌ به‌ او، فارس‌ را ترک‌ گفت‌ و نزد رکن‌الدوله‌ به‌ ری‌ آمد (نک: همدانی‌، 205). هنوز چندی‌ از ورود او به‌ ری‌ نگذشته‌ بود که‌ در 355ق‌/966م‌ آنگاه‌ که‌ لشکر 20 هزار نفری‌ غازیان‌ خراسان‌ به‌ دستاویز جنگ‌ با مسیحیان‌ در مرزهای‌ شمال‌ غربی‌، در گذار از ری‌، شهر را به‌ آشوب‌ کشیدند، موفق‌ شد. فتنه‌ را فرونشاند (ابوعلی‌ مسکویه‌، 2/222- 228؛ ابن‌ اثیر، 8/569 -571). پس‌ از این‌ ماجرا رکن‌الدوله‌ ابن‌ عمید را به‌ همراه‌ ابراهیم‌ سلار به‌ آذربایجان‌ فرستاد تا آن‌ دیار را به‌ اطاعت‌ سلار درآورد. او پس‌ از موفقیت‌ در این‌ مأموریت‌ بی‌میل‌ نبود که‌ به‌ گونه‌ای‌ خود ولایت‌ آذربایجان‌ را در دست‌ گیرد، ولی‌ رکن‌الدوله‌ نپذیرفت‌ (ابن‌ علی‌ مسکویه‌، 2/229؛ ابن‌ اثیر، 8/571 -572). در اواخر 359ق‌ ابن‌ عمید برای‌ آخرین‌ نبرد خود، همراه‌ پسرش‌ ابوالفتح‌ به‌ سوی‌ حسنویه‌ کُرد رهسپار غرب‌ شد، ولی‌ به‌ سبب‌ ضعف‌ جسمی‌ وی‌ و خودسری‌ ابوالفتح‌ شکاف‌ عمیقی‌ در سیاست‌ لشکر پدید آمد و سرانجام‌ ابن‌ عمید پیش‌ از آنکه‌ درگیر نبرد شود، در همدان‌ درگذشت‌ (ابوعلی‌ مسکویه‌، 2/270-274؛ ابن‌ اثیر، 8/605 -606). در بارهٔ نحوهٔ سیاست‌ ابن‌ عمید گرچه‌ اطلاعات‌ قابل‌ ملاحظه‌ای‌ به‌ ما نرسیده‌، ولی‌ همین‌قدر می‌دانیم‌ که‌ او، به‌ رغم‌ بی‌نظمی‌ حاکم‌ بر تشکیلات‌ اولیهٔ دیلمیان‌، سعی‌ داشت‌ تا حد امکان‌ به‌ امور دیوانی‌ و لشکری‌ سامان‌ دهد (نک: ابوعلی‌ مسکویه‌، 2/279-282). هرچند شرایط سخت‌ در مواردی‌ ابن‌ عمید را به‌ اعمال‌ خشونت‌ وامی‌داشت‌ (مانند کشتن‌ فجیع‌ اسیران‌ قلعهٔ خَست‌: تنوخی‌، 4/97-101)، ولی‌ تا حد مقدور تلاش‌ داشت‌ که‌ از راهی‌ مسالمت‌آمیز مسائل‌ خود را حل‌ نماید (نک: ابوعلی‌ مسکویه‌، 2/280). به‌ گفتهٔ ابوعلی‌ مسکویه‌ در رساله‌هایی‌ چند به‌ ویژه‌ رساله‌اش‌ به‌ ابن‌ هندو، به‌ بیان‌ آراءِ سیاسی‌ خود پرداخته‌ است‌ (2/279). در واقع‌ گفته‌ شده‌ که‌ ابن‌ عمید با تحمل‌ فشار بی‌سامانی‌ آغازین‌ دولت‌ آل‌ بویه‌، موجب‌ شد تا شرایط مناسبی‌ برای‌ وزارت‌ شاگردش‌ صاحب‌ بن‌ عباد مهیا شود، ولی‌ به‌ اندازهٔ او مورد مهرآیندگان‌ قرار نگرفت‌ (نک: آمد روز، 355 ؛ کبیر، .(11 قطع‌ نظر از جهات‌ سیاسی‌، ابن‌ عمید از جهت‌ وسعت‌ دانش‌ نیز زبانزد بود. در منابع‌ عربی‌ بیش‌ از هر چیز ادب‌ ابن‌ عمید مورد تأکید قرار گرفته‌ است‌. چیره‌دستی‌ این‌ ادیب‌ ایرانی‌، در به‌ کارگیری‌ زبان‌ عربی‌، به‌ ویژه‌ در پرداختن‌ نثر، تا آن‌ اندازه‌ بود که‌ گفته‌ شده‌: «کتابت‌ با عبدالحمید آغاز گشت‌ و به‌ ابن‌ عمید انجام‌ یافت‌» (ثعالبی‌، 2/183؛ مافروخی‌، 107) و او را «جاحظ دوم‌» لقب‌ دادند (ابن‌ خلکان‌، 5/104). بلاغت‌ او همواره‌ در ادبیات‌ عربی‌ و فارسی‌ سده‌های‌ بعد ضرب‌المثل‌ بوده‌ است‌ (به‌ عنوان‌ نمونه‌، نک: ثعالبی‌، 3/183، 5/150؛ عمادالدین‌، 1/257؛ عتبی‌، 440؛ قلقشندی‌، 1/93؛ فسایی‌، 2/1016).ابن‌ عمید در کتابت‌ سبکی‌ خاص‌ داشت‌، به‌ کارگیری‌ سجع‌ و کاربرد وسیع‌ صنایع‌ بدیعی‌ را در نثر عربی‌ از ابتکارات‌ وی‌ باید دانست‌ (نک: فروخ‌، 2/500 -501؛ مجلهٔ المجمع‌ العلمی‌، 5/84). با توجه‌ به‌ اینکه‌ سبک‌ او تا مدتها در مشرق‌ و حتی‌ اندلس‌ الگوی‌ نویسندگان‌ بود (نک: قفطی‌، 422؛ مجلهٔ المجمع‌ العلمی‌، 12/38، 283، 35/30)، این‌ نقل‌ِ ابوحیان‌ توحیدی‌ را که‌ ابن‌ عمید نخستین‌ تباه‌ کنندهٔ زبان‌ است‌ ( الامتاع‌، 1/66)، باید ناشی‌ از بدبینی‌ ابوحیان‌ به‌ ابن‌ عمید دانست‌ که‌ او را به‌ نوشتن‌ کتاب‌ مثالب‌ الوزیرین‌ (معایب‌ دو وزیر: ابن‌ عمید و صاحب‌ بن‌ عباد) واداشته‌ است‌. به‌ گفتهٔ ابن‌ ندیم‌ (ص‌ 149) و ابوعلی‌ مسکویه‌ (2/277) رسایل‌ ابن‌ عمید در آن‌ روزگار در دیوانی‌ گردآوری‌ شده‌ بود. در حال‌ حاضر برخی‌ رسایل‌ منتسب‌ به‌ او در میان‌ مجموعه‌ های‌ خطی‌ هند و ترکیه‌ باقی‌ مانده‌ است‌ (نک: ؛ GAL,S,I/153 زرکلی‌، 6/98) و نسخه‌ای‌ نیز در دارالکتب‌ قاهره‌ وجود دارد که‌ عکسی‌ از آن‌ به‌ شماره‌ 478 در کتابخانهٔ مرکز موجود است‌ و در صحت‌ انتساب‌ آن‌ جای‌ تأمل‌ هست‌. همچنین‌ پاره‌هایی‌ دیگر از رساله‌های‌ او در جای‌ جای‌ کتب‌ ادب‌ چون‌ یتیمهٔ الدهر ثعالبی‌، زهر الا¸داب‌ حصری‌، معجم‌ الادباء یاقوت‌ و آثار ابوحیان‌ توحیدی‌ دیده‌ می‌شود. از نوشته‌های‌ او در ادب‌، ابن‌ ندیم‌ (همانجا) اثری‌ با عنوان‌ المذهب‌ فی‌ البلاغات‌ (قس‌: زرکلی‌، همانجا) را نام‌ برده‌ و ابوحیان‌ از کتابی‌ با عنوان‌ الخَلق‌ و الخُلق‌ یاد کرده‌ که‌ هنوز مسوده‌ بوده‌ و مؤلف‌ فرصت‌ پاکنویس‌ کردن‌ آن‌ را نیافته‌ بود (ابوحیان‌، مثالب‌، 2/277) و قطعاتی‌ از اشعار او بازمانده‌ است‌ (در مورد منابع‌ آن‌، نک: .(GAS,II/635 ابن‌ عمید علاوه‌ بر ادب‌ در فلسفه‌، ریاضیات‌، نجوم‌ و برخی‌ شاخه‌ های‌ علوم‌ طبیعی‌ نیز آگاهی‌ داشت‌ (ابوحیان‌، همان‌، 241؛ ابوعلی‌ مسکویه‌، 2/277- 278؛ زوتر، و از دانش‌ خود در طراحی‌ ادوات‌ جنگی‌ و جز آن‌ استفادهٔ عملی‌ زیادی‌ برده‌ است‌ (نک: ابوعلی‌ مسکویه‌، 2/278؛ همدانی‌، 207). از تألیفات‌ وی‌ در زمینه‌های‌ یاد شده‌ رسالهٔ المسائل‌ الطبیعیهٔ، نسخهٔ خطی‌ کتابخانهٔ موزهٔ بغداد GAS,) و رسالهٔ فی‌ الحمرهٔ الحادثهٔ فی‌ الجوّ، نسخهٔ خطی‌ لیدن‌ ( ورهووه‌، 296 )، در باب‌ هواشناسی‌ حفظ شده‌ است‌. ابوریحان‌ نیز اثر دیگری‌ را از او با عنوان‌ کتاب‌ فی‌ بناء المدن‌، در زمین‌شناسی‌ یاد کرده‌ است‌ (نک: ، GAS همانجا). جز آنچه‌ ذکر شد، برخی‌ نظرات‌ ابن‌ عمید در پاره‌ای‌ موضوعات‌ علوم‌ طبیعی‌ در کتب‌ آیندگان‌ مورد توجه‌ قرار گرفته‌ است‌ (مثلاً نک: ابوریحان‌، الجماهر، 259). شایان‌ ذکر است‌ که‌ ابن‌ عمید به‌رغم‌ اینکه‌ در دورهٔ تصدی‌ وزارت‌ اشتغالات‌ سیاسی‌ بسیار داشته‌، توانسته‌ بود محیطی‌ ایجاد کند که‌ عالمانی‌ از هر رشته‌ را به‌ کار راغب‌ سازد. به‌ عنوان‌ نمونه‌ ابویوسف‌ رازی‌ بخشی‌ از کتاب‌ هندسهٔ اقلیدس‌ را برای‌ ابن‌ عمید به‌ عربی‌ برگرداند (ابن‌ ندیم‌، 326). همچنین‌ باید گفت‌ به‌ تشویق‌ ابن‌ عمید بود که‌ حسن‌ بن‌ محمد قمی‌ بر آن‌ شد تا تاریخ‌ قم‌ و دیوان‌ شعر ابوجعفر عطار را گردآورد (نک: قمی‌، 11). فراتر از این‌، ابن‌ عمید در ری‌ رصد خانه‌ای‌ ساخت‌ که‌ ابوالفضل‌ هروی‌ و ابوجعفر خازن‌ در آن‌ به‌ رصد پرداختند (ابوریحان‌، تحدید، 69 -70، القانون‌، 1/364؛ ساییلی‌، .(103-104 همچنین‌ او بود که‌ نوشته‌های‌ تدوین‌ نشدهٔ الحاوی‌ را به‌ بهای‌ گزاف‌ از خواهر رازی‌ خریداری‌ کرده‌، جمعی‌ از شاگردان‌ رازی‌ را بر آن‌ داشت‌ تا کتاب‌ را تدوین‌ کردند (نک: ابن‌ ابی‌ اصیبعه‌، 1/314). وی‌ همچنین‌ نوشته‌های‌ کهن‌ یونانی‌ را که‌ در سور اصفهان‌ یافته‌ شده‌ بود، برای‌ استفادهٔ اهل‌ آن‌ به‌ بغداد فرستاد (ابن‌ ندیم‌، 302) و بعضی‌ از نویسندگان‌ را به‌ استنساخ‌ کتب‌ پیشین‌ گمارد تا آنها را از تلف‌ شدن‌ باز دارد (نک: ابوحیان‌، مثالب‌، 229). او کتابخانه‌ای‌ وسیع‌ داشت‌ که‌ عالم‌ نامدار ابوعلی‌ مسکویه‌ رازی‌ کتابدار آن‌ بود (نک: ابوعلی‌ مسکویه‌، 2/224). 2. ابوالفتح‌ علی‌ بن‌ محمد بن‌ حسین‌ (337-366ق‌/947-977م‌)، وزیر رکن‌الدوله‌ و مؤیدالدوله‌، ملقب‌ به‌ ذوالکفایتین‌ که‌ او نیز گاه‌ چون‌ پدر «استاد» خوانده‌ می‌شد. تولد او را در قم‌ گفته‌اند (ثعالبی‌، 3/215). وی‌ در محضر پدرش‌ و استادانی‌ چون‌ ابوالحسین‌ ابن‌ فارس‌ ادب‌ آموخت‌ و کاتبی‌ زبردست‌ شد (یاقوت‌، 13/192). از فعالیتهای‌ سیاسی‌ - نظامی‌ او نخستین‌ بار در وقایع‌ سال‌ 358ق‌/969م‌ یاد شده‌ است‌ که‌ از طرف‌ رکن‌الدوله‌ برای‌ سرکوب‌ شورش‌ مردم‌ قزوین‌ بدانجا رفت‌ و پس‌ از فرونشاندن‌ آشوب‌ مبلغی‌ کلان‌ از آنان‌ دریافت‌ نمود که‌ خود نام‌ آن‌ را «مال‌ التأدیب‌» نهاد (رافعی‌، 3/404؛ مستوفی‌، 791-792). در 359ق‌/970م‌ در رکاب‌ پدر به‌ جنگ‌ با حسنویه‌ کُرد رفت‌ و با مرگ‌ پدر در همدان‌، جانشین‌ او گردید و با دریافت‌ مالی‌ از حسنویه‌ با او از در صلح‌ درآمد (نک: ابوعلی‌ مسکویه‌، 2/273-274؛ ابن‌ اثیر، 8/606) و پس‌ از بازگشت‌ به‌ ری‌ از سوی‌ رکن‌الدوله‌ به‌ جای‌ پدر به‌ وزارت‌ نصب‌ شد (ابوعلی‌ مسکویه‌، 2/273، 301؛ همدانی‌، 205؛ ابن‌ اثیر، همانجا). در تاریخی‌ که‌ به‌ دقت‌ دانسته‌ نیست‌، از نبردی‌ بین‌ ابوالفتح‌ وکردها یاد شده‌ که‌ در آن‌ وی‌ با دیسم‌ پسر دایی‌ حسنویه‌ جنگید و او را شکست‌ قطعی‌ داد (ابن‌ اثیر، 8/705). در 364ق‌ درپی‌ تقاضای‌ بختیار، از امیران‌ آل‌ بویهٔ عراق‌، رکن‌الدوله‌ ابوالفتح‌ را با لشکری‌ انبوه‌ به‌ همراه‌ عضدالدوله‌ برای‌ حمایت‌ از او در برابر ترکان‌ گسیل‌ داشت‌ (ابوعلی‌ مسکویه‌، 2/321 به‌ بعد؛ همدانی‌، 218؛ گردیزی‌، 203)؛ اما عضدالدوله‌ پس‌ از حل‌ و فصل‌ مسائل‌ عراق‌، با گرفتن‌ تأیید خلیفه‌، بختیار را دستگیر کرده‌، خود زمام‌ امور را در دست‌ گرفت‌. سپس‌ ابن‌ عمید را که‌ انتظار می‌رفت‌ به‌ وزارت‌ عراق‌ گزیده‌ شود، برای‌ جلب‌ موافقت‌ رکن‌الدوله‌ به‌ ری‌ فرستاد، ولی‌ برخورد شدید رکن‌الدوله‌، عضدالدوله‌ را بر آن‌ داشت‌ که‌ عراق‌ را ترک‌ کند و به‌ فارس‌ رود (ابوعلی‌ مسکویه‌، 2/342-352؛ ابن‌ اثیر، 8/648 -654).گویا ابوالفتح‌ مدتی‌ پس‌ از آن‌ در عراق‌ ماند و روابط نزدیکی‌ با خلیفه‌، بختیار و ابن‌ بقیه‌ (ه م‌) برقرار نمود و مال‌ و موقعیت‌ خوبی‌ به‌ دست‌ آورد (صابی‌، محمد، «الربیع‌»، 340؛ همدانی‌، 223-224؛ قس‌: ابوعلی‌ مسکویه‌، 3/354). او در مدت‌ درنگ‌ خود در بغداد توانست‌ از خلیفه‌ طائع‌ لقب‌ «ذوالکفایتین‌» و آنیهٔ «ابوالفتح‌» را دریافت‌ دارد (صابی‌، محمد، همانجا؛ همدانی‌، 229؛ گردیزی‌، 205؛ یاقوت‌، 13/193-194). گردیزی‌ در همان‌ سال‌ 364ق‌ از کوشش‌ دو وزیر آل‌ بویه‌ و سامانی‌، ابوالفتح‌ و عتبی‌، یاد می‌کند که‌ به‌ صلح‌ میان‌ دو دولت‌ انجامید (205، قس‌: 360). در 365ق‌ ابن‌ عمید در تلاش‌ دیگری‌ برای‌ بهبود بخشیدن‌ به‌ روابط خاندان‌ بویه‌ و از میان‌ برداشتن‌ کدورتها ترتیبی‌ داد تا رکن‌الدوله‌، عضدالدوله‌ و دیگر امیران‌ در اصفهان‌ گرد هم‌آیند. در همین‌ جریان‌ بود که‌ رکن‌الدوله‌ متصرفات‌ خود را بین‌ پسرانش‌ تقسیم‌ نمود و عضدالدوله‌ را بر دیگر برادران‌ ریاست‌ داد (ابوعلی‌ مسکویه‌، 2/361-364؛ همدانی‌، 228؛ابن‌اثیر، 8/669ق‌). در 366ق‌ به‌دنبال‌ وفات‌رکن‌الدوله‌، مؤیدالدوله‌ از اصفهان‌ به‌ ری‌ آمده‌، از طرف‌ عضدالدوله‌ بر مسند امارت‌ نشست‌ و ابوالفتح‌ را در وزارت‌ ابقا کرد (همدانی‌، 229)، اما صاحب‌ بن‌ عباد که‌ به‌ عنوان‌ دبیر خاص‌ او از اصفهان‌ به‌ ری‌ آمده‌ بود، مورد سوءظن‌ ابن‌ عمید قرار داشت‌، لذا با شورانیدن‌ نظامیان‌ بر ضد او مؤید الدوله‌ را واداشت‌ تا صاحب‌ را به‌ اصفهان‌ باز گرداند (ثعالبی‌، 3/221؛ یاقوت‌، 13/194). این‌ حرکت‌ ابوالفتح‌ در کنار اقدامات‌ ناخوشایند پیشین‌ و نفوذِ تحمل‌ ناپذیر او در سران‌ لشکر و کشور، مؤیدالدوله‌ را بر آن‌ داشت‌ تا با کسب‌ موافقت‌ عضدالدوله‌، ابن‌ عمید را از میان‌ بردارد. در پی‌ دستور مؤیدالدوله‌ او را دستگیر کرده‌، مورد شکنجه‌ قرار دادند و به‌ قتل‌ رسانیدند. احتمال‌ دارد که‌ علت‌ شکنجه‌، بازجویی‌ از ابن‌ عمید در مورد اموال‌ پنهان‌ خانوادگی‌ بوده‌ باشد که‌ نتیجه‌ای‌ نبخشید (نک: ابوحیان‌، مثالب‌، 349-359؛ صابی‌، محمد، الهفوات‌، 50 -51؛ ثعالبی‌، 3/222؛ همدانی‌، 229-230؛ یاقوت‌، 13/194- 195، 215-227؛ ابن‌ اثیر، 8/675 -676). ابوالفتح‌ به‌ سبب‌ جوانی‌ در سیاست‌ بی‌پروایی‌ و ناپختگی‌ خاصی‌ داشت‌ و در دوران‌ حیات‌ پدر همواره‌ به‌ سبب‌ رفتار نامناسب‌ خود با سران‌ و مردم‌ مورد انتقاد او قرار می‌گرفت‌ (به‌ عنوان‌ نمونه‌، نک: ابوعلی‌ مسکویه‌، 2/271-273؛ رافعی‌، 3/404- 405؛ مافروخی‌، 46). شاید ابوالفتح‌ اگر عمرش‌ وفا می‌کرد، می‌توانست‌ در سیاست‌ و ادب‌ دنباله‌رو پدر باشد (برای‌ مراجع‌ برخی‌ از اشعار بازماندهٔ او، نک: .(GAS,II/635

درباره ما

  • درباره آفتاب
  • قوانین و مقررات
  • سیاست حفظ حریم خصوصی
  • راهنمای آفتاب
  • نقشه سایت

تماس با ما

+۹۸ ۲۱ ۸۸۰۰ ۰۵۳۴

تلگرام آفتاب

اینستاگرام آفتاب

+۹۸ ۲۱ ۸۸۰۰ ۷۱ ۳۲

ایران، تهران، امیرآباد شمالی خیابان هفتم کوچه سوم پلاک ۳

پشتیبانی آفتاب

همکاری در کسب و کار

  • آگهی رایگان
  • تبلیغات در آفتاب
  • مشاوره کسب و کار

خبرنامه

برای عضویت در خبرنامه پست الکترونیک خود را وارد نمایید
عضویت
کلیه حقوق این سایت برای شرکت شبکه ی اینترنتی آفتاب محفوظ است.