اِبْنِ ظَفَر، ابوعبدالله، محمدبن عبداللهبن محمد (497- 565ق/ 1104-1170م)، ادیب، لغوی، مفسّر و شاعر. تاریخ درگذشت او را 567 و 568ق و کُنیهٔ او را ابوجعفر (یاقوت، 19/48) و ابوهاشم (المکتبهٔ، 665) نیزگفتهاند. یاقوت (همانجا) و صفدی (1/141) زادگاه او را صقلیه، فاسی (2/344، 345) و سیوطی (1/142) مکه دانستهاند. ابن ظفر دوران کودکی را در مکه گذرانید (یاقوت، صفدی، همانجاها) و نسبت مکّی وی نیز از همین جاست. در کودکی موطن خود را ترک کرد و برای کسب دانش راهیِ مصر، مغرب و اندلس شد. در اسکندریه با ابوبکر طرطوشی و در اندلس با ابوبکر ابن عربی (ه م) و ابو مروان باجی و ابوالولید دبّاغ و ابن مَسرّه (ه م) ملاقات کرد (یاقوت، همانجا؛ فاسی، 2/346) و احتمالاً از محضر آنان بهره برد. وی مقامات حریری را نیز نزد حافظ ابوطاهر سلفی فراگرفته (ابن حجر، 5/372) و خود از راویان او بوده است ( المکتبهٔ، 667). ابن ظفر در ادبیات و تفسیر اطلاعات وسیع داشته و شاگردان بسیاری در این رشتهها تربیت کرده است. عمادالدین کاتب (3/49) وی را در تفسیر و ادبیات، امام عصر دانسته و گفته است که ضمن ملاقاتی با او در حماه، طالبان علم را شیفتهٔ وی یافته است. از میان شاگردان او میتوان از ابوالمحاسن عمر بن قرشی (فاسی، 2/344)، ابوالمواهب ابن بصری و موفق بن قدامه (ابن حجر، همانجا) نام برد. وی بیشتر عمرش را در سفر گذرانید، مدتی را در مهدیه سپری کرد و در آنجا شاهد جنگهای صلیبی و سقوط این شهر به دست صلیبیان بود. در 554ق/1159م به صقلیه رفت و در آنجا اثر معروف خود سُلوان المطاع را نوشت و به یکی از حکمرانان محلی تقدیم کرد. سپس به مصر بازگشت و پس از اقامتی کوتاه در آنجا به حلب رفت و در مدرسهٔ ابن ابی عصرون اقامت گزید و به تدریس پرداخت و تفسیر بزرگ خود را نوشت، اما در جریان منازعاتی که میان شیعیان و سنیان حلب رخ داد، بیشتر آثار و کتابهای او به یغما رفت (عمادالدین، 3/49؛ یاقوت، همانجا؛ سیوطی، 1/142؛ قفطی، 3/75). پس از این رخداد، اقامت در حلب را جایز ندانست و راهی حماهٔ شد و در آنجا ضمن پرداختن به کار تألیف (نک: سیوطی، همانجا) به تحصیل فقه شافعی نیز همت گماشت (فاسی، همانجا). در حماهٔ نورالدین محمود زنگی مقرری ماهانهٔ ناچیزی معادل 7 درهم برای وی معین کرد که کفایت زندگی او را نمیکرد و او ناچار در نهایت تنگدستی روزگار میگذرانید (قفطی، 3/75-76). چنانکه گویند از شدت نیاز دختر خود را به ازدواج با مردی در آورد که او را از حماه برده و در شهری دیگر به معرض فروش گذاشت (ابن خلکان، 4/397؛ صفدی، 1/141). این وضع تا پایان عمر ابن ظفر ادامه داشت. مرگ وی نیز در همان شهر روی داده است. آثار: آثاری که از ابن ظفر بر جای مانده، اینهاست: الف - چاپی 1. اَنباء نجباء الاَبناء، در موضوعات مختلف ادبی و شرح حال مشاهیر که با سیرهٔ حضرتمحمد(ص) آغاز میشود. این کتاب یک بار در 1315ق و بار دیگر به کوشش مصطفی قَبّانی در 1322ق در قاهره به چاپ رسیده است؛ 2. خَیْرُالبِشَر بخیر البَشَر، شامل پیشگوییهای مربوط به رسالت پیامبر اکرم(ص). این کتاب نخستین بار در 1280ق/1863م در قاهره به چاپ رسیده است؛ 3. سُلوان المُطاع فی عدوان الاَتْباع. این کتاب که در خلال اقامت کوتاه ابن ظفر در صقلیه نوشته شده به سبک کلیله و دمنه و مشتمل بر 5 «سُلوانه» در تفویض، صبر، تأسّی، رضا و زهد است. این اثر به 4 زبان ترجمه شده است: الف - به فارسی، با نام ریاض الملوک توسط شخصی به نام نظامالدین، برای شیخ اویس بهادرخان جلایری در بغداد. نسخهای از آن در کتابخانهٔ مجلس موجود است (نک: شورا، 6/190)؛ ب - به ترکی توسط قره خلیلزاده که در 1285ق در استانبول به چاپ رسیده است؛ ج - به ایتالیایی توسط آماری که در 1851م در فلورانس چاپ شده است؛ د - به انگلیسی در 1852م در لندن منتشر شده است. اصل کتاب نخستین بار در 1278ق/1861م در قاهره چاپ سنگی شده و از آن پس بارها در تونس و بیروت و قاهره به چاپ رسیده است. ب - خطی 1. ابهام الغواص فی ایهام الخواص، که ذیلی است بر درّهٔ العواص حریری و نسخههایی از آن در دارالکتب و آصفیه موجود است I/488) )؛ GAL,S. 2. زاد الملوک المظفری، منسوب به وی، مشتمل بر 3 بخش که به نام سلطان امیر حاج بن محمد بن قلاوون تألیف شده و نسخهای از آن در ازهریه موجود است (ازهریه، 3/48)؛ 3. شرح غریب المقامات یا التنقیب علی ما فی المقامات من الغریب، که شرحی است بر مقامات حریری. نسخههایی از آن در کتابخانههای بارودی در بیروت (معلوف، 134)، گارت (حتی، و موجود است؛ 4. ینبوع الحیاهٔ، در تفسیر که نسخههایی از مجلدات مختلف آن در آصفیه (1/403)، دارالکتبمصر، برلین وپاریس ( دوسلان، 141 -140 ؛ بلوشه، GAL,S,I/596 I/432; موجود است. ج - یافت نشده: ارجوزهٔ فی الفرائص؛ اسالیب الغایهٔ فی احکام آیهٔ؛ الاشتراک اللغوی و الاستنباط المعنوی؛ اکسیر کیمیاءِ التفسیر؛ الانباء عن الکتاب المسمی بالاحیاء؛ الاشارهٔ الی علم العبارهٔ (یاقوت، 19/48- 49؛ صفدی، 1/142)؛ البرهانیهٔ فی شرح اسماءِ الحسنی ( المکتبهٔ، 666)؛ التشحین فی اصولالدین؛ الجُنّهٔ من فرق اهل السّنهٔ (صفدی، همانجا)؛ الجودالواصب ( المکتبهٔ، 667)؛ الحُوَذُ الواقیهٔ و العُوَذُ الراقیهٔ (صفدی، همانجا)؛ ریاض الذکری؛ فوائد الوحی الموجز الی فرائد الوحی المعجز ( المکتبهٔ، 666)؛ القواعد و البیان فی النحو (یاقوت، 19/49)؛ کشف الکسف فی نقض الکتاب المسمّی بالکسف؛ مالک الاذکار فی مسالک الافکار (صفدی، همانجا)؛ المسنی فی الفقه علی مذهب مالک بن انس؛ معاتبهٔ الجری علی معاقبهٔ البری فی اعتقاد ابی حنیفهٔ و الاشعری ( المکتبهٔ، همانجا)؛ المعادات؛ مُلَح اللغهٔ، در کلمات مشترک اللفظ و مختلف المعنی؛ نصائح الذکری (صفدی، همانجا). ابیاتی از اشعار وی نیز در سلوان المطاع و دیگر مآخذ آمده است (برای نمونه نک: عمادالدین، 3/50 -57).