اِبْنِ طَراوه، ابوالحسین، سلیمان بن محمد بن طراوه (ح 438- 528ق/1406-1134م)، ادیب ونحوی عصرملوکالطوائف و مرابطون در اندلس. از جزئیات زندگی وی چندان اطلاعی در دست نیست. میدانیم که وی اهل مالقه بوده است (بلفیقی، 64) و نسبتش ظاهراً به سبا از نوادگان قحطان میرسد (نک: ضبی، 290؛ سیوطی، 1/602). پس از فراگیری مقدمات علوم، نزد استادان بنامی چون ابوالحجاج اعلم و ابومروان ابن سراح به تکمیل آموختههای خود در نحو پرداخت و به ویژه مدتی در ملازمت اعلم به سر برد (ابن ابار، 2/705؛ یمانی، 135؛ صفدی، 15/422). الکتاب سیبویه را یک بار نزد اعلم و بار دیگر نزد ابن سراج خواند (ابن ابار، همانجا) و چون در نحو و ادب به کمال رسید (ضبی، همانجا)، به سنت اهل اندلس لقب «استاد» یافت (عمادالدین، 3/571). گویند در حفظ الکتاب و آگاهی از دقایق آن همتایی نداشته است (ضبی، همانجا؛ قس: ابن ابار، همانجا). وی مدتی نیز نزد ابوالولید باجی (ه م) به فراگیری فقه و اصول پرداخت (سیوطی، همانجا؛ قس: بنا، 22- 25)، امّا نه تنها در این باب دانش قابل ذکری کسب نکرد، که فقیهان اندلسی را نیز به باد انتقاد گرفت و در شعری، مال پرستی و رشوهخواری آنان را هجو گفت (سیوطی، همانجا). ابن طراوه سفر بسیار میکرد و در شهرهای مختلف اندلس به تدریس و اشاعهٔ آراء خود میپرداخت (ابن ابار، همانجا). بسیاری از دانشمندان و ادیبان معروف نیز علم نحو، خاصه الکتاب را نزد وی آموختهاند. از آن جمله میتوان از قاسم بن دحمان، ابوالقاسم سهیلی، ابوبکر بن سمحون، قاضی عیاض و ابومحمد عبدری نام برد (سلفی، 62؛ ابن دحیه، 217، 231؛ ابن ابار، سیوطی، همانجاها؛ قس: بنا، 26-31). وی به بارگاه امیران و سلاطین اندلس نیز راه یافته و معتصم ابن صمادح (حک 444-480ق) امیرالمریه و علی بن یوسف بن تاشفین (حک 500 -537ق) را مدح گفته است (ابن سعید، 2/208؛ قس: بنا، 42-43). با آنکه زندگی ابن طراوه اغلب در آسایش و شادکامی سپری شده (بنا، 20-21، 38؛ قس: ابن ظافر، 382؛ ابن سعید، 2/208-209؛ مقری، 3/384- 385)، اما چنین مینماید که وی در اواخر عمر طولانی خود (عمادالدین، همانجا) به سختی و مشقت دچار آمده است، چه خود در الافصاح از تیرهروزی خویش سخن گفته و از مصایب روزگار شکوه کرده است (بنا، 21). ابن طراوه را صاحب مکتبی مستقل در نحو شمردهاند (ابن قاضی شهبه، 127؛ بنا، 26). آراء وی در مواردی با آراء جمهور نحویان متفاوت بوده است (سیوطی، همانجا). تعریف اصطلاحات و بیان دلالتهای آنها، ایجاد تقسیمات جدید از جمله در زمان و مکان و ذکر تفاوتهای متشابهات از ویژگیهای مکتب نحوی اوست (بنا، 68 -71). اساس کار او را بازگشت به مکتب سیبویه و انتقاد از نوآوریهای ابوعلی فارسی و ابن جنی تشکیل میدهد. وی گویی واقعیات نحوی زبان را بر مثالهای معقد و فرضی نحویان ترجیح میداده است. از این رو، دربارهٔ یکی از مثالهای نحوی ابوعلی فارسی، با پوزخندی زهرآگین و استفاده از الفاظ قرآنی گوید «اگر جن و انس فراهم آیند... چیزی از این کلام در نخواهند یافت» (بنا، 61، به نقل از افصاح ). آراء و نظریات خاص وی در تألیفات نحویان پس از او بسیار نقل شده است (نک: همو، 71-100). شاید دلیری او در انتقاد از مردی چون ابوعلی فارسی و ستایشهای گاه به گاه نسبت به آراء سیبویه سبب شده باشد که داوریهایی متفاوت و گاه متضاد در حق او کنند: ابن سمحون شاگرد و ستایندهٔ او سرسخت ابن طراوه او را داناترین نحوی روزگار دانسته (یمانی، 135؛ سیوطی، همانجا)، حال آنکه ابن خروف او را نادان و خودپسند خوانده است (سیوطی، همانجا). ابن طراوه در شعر و رسالهنگاری نیز دستی داشته است (ابن ابار، یمانی، سیوطی، همانجاها). ابیاتی از سرودههای وی را منابع نقل کردهاند. یکی از رسالههای نحوی او را نیز که خطاب به ابوالحسن ابن باذش نوشته شده، ابن قاضی شهبه نقل کرده است (بنا، 50 -51). آثار: الف - خطی: الافصاح ببعض ماجاء من الخطأ فی الایضاح، در نقد الایضاح ابوعلی فارسی. مؤلف در این کتاب به بیان نارساییهای الایضاح پرداخته و آثاری چون الکتاب سیبویه، الجمل زجاجی (ه م) و الکافی ابن نحاس (ه م) را برای مبتدیان سودمندتر از آن دانسته است (همو، 17، 56 -57). وی چنانکه اشاره شد، اصولاً از توجه همگانی به آثار ابوعلی فارسی و شاگردش ابن جنی (ه م) انتقاد میکند و مختصرات دیگران را برای آموزش نحو ترجیح میدهد (همو، 17). نسخهای از این کتاب به شمارهٔ 1830 در اسکوریال موجود است ( 2 ESC) و بنا (ص 51، حاشیهٔ 5) اظهار میدارد که به پژوهش آن پرداخته است. ب - منسوب: 1. المقدمات الی علم الکتاب و شرح المشکلات علی توالی الابواب که آن را به اختصار المقدمات علی کتاب سیبویه نیز خواندهاند (بنا، 46-47؛ قس: ابن ابار، سیوطی، همانجاها). 2. ترشیح المقتدی (یمانی، سیوطی، همانجاها)، که آن را خلاصهای از المقدمات دانستهاند (حاجی خلیفه، 1/399). 3. مقالهٔ فی الاسم و المسمی (سیوطی، همانجا).