پیش در آمد<br /> روزی روزگاری<br /> یک بهار‌خواب در شب <br /> مردی کنار بهار‌خواب ایستاده و در حال تیز کردن یک تیغ صورت تراشی‌ست. مرد از میان شیشه‌های پنجره به آسمان نگاه می‌کند و می‌بیند که... <br /> توده ابری کوچک به طرف قرص کامل ماه حرکت می‌کند. <br /> سپس سر یک زن جوان، چشم‌های او کاملاً باز است. لبه‌ی تیغ صورت تراشی به طرف یکی از چشمان او حرکت می‌کند. <br /> توده ابر کوچک از روی ماه می‌گذرد. لبه‌ٔ تیغ صورت تراشی، کُره‌ٔ چشم زن جوان را می‌بُرد و از هم می‌شکافد. <br /> پایان پیش در آمد.<br /> هشت سال بعد<br /> یک خیابان خلوت. باران می‌بارد.<br /> شخصی با لباسی یک دست به رنگ خاکستری تیره، در حال راندن یک دوچرخه دیده می‌شود. سر، پشت و پهلوهایش با تکه پارچه‌هایی از کتان سفید تزئین شده‌اند. یک جعبه‌ٔ مکعب مستطیل که خط‌های مورب سیاه و سفید دارد، با تسمه‌ای چرمی به سینه‌اش بسته شده است. این شخص بدون این که دسته‌ٔ دوچرخه را نگه داشته باشد به شکلی مکانیکی پدال می‌زند و دستانش را روی زانوهایش گذاشته است. <br /> این شخص از پشت، در یک نمای متوسط تا ران‌ دیده می‌شود. این نما روی دورنمایی از خیابان سوپر ایمپوز می‌شود در حالی که او در آن، پشت به دوربین در حال دوچرخه‌سواری‌ست. <br /> او به طرف دوربین حرکت می‌کند تا جعبه به نمای بسته می‌رسد...

فایل(های) الحاقی

سگ آندلسی sage andelosi.htm 43 KB text/plain