چراغ نفتی که سر تاقچه بود دود می‌زد، ولی دو نفر زنی که روی مخده نشسته بودند ملتفت نمی‌شدند. یکی از آنها که با چادر سیاه آن بالا نشسته بود به نظر می‌آمد که مهمان است، دستمال بزرگی در دست داشت که پی‌ در پی با آن دماغ می‌گرفت و سرش را می‌جنبانید. آن دیگری با چادر نماز تیره رنگ که روی صورتش کشیده بود ظاهراً گریه و ناله می‌کرد در باز شد هووی او با چشمهای پف‌آلود قلیان آورد جلو مهمان گذاشت و ... .

فایل(های) الحاقی

مرده خورها Mordeh-khorha.pdf 95 KB application/pdf