بر لبانم سایه‌ای از پرسشی مرموز<br /> در دلم دردیست بی‌آرام و هستی‌سوز<br /> راز سرگردانی این روح عاصی را<br /> با تو خواهم در میان بگذاردن، امروز<br /> گرچه از درگاه خود می‌رانیم، اما<br /> تا من اینجا بنده، تو آنجا، خدا باشی<br /> سرگذشت تیرهٔ من، سرگذشتی نیست <br /> کز سرآغاز و سرانجامش جدا باشی<br /> نیمه‌شب گهواره‌ها آرام می‌جنبند<br /> بی‌خبر از کوچ دردآلود انسان‌ها

فایل(های) الحاقی

عصیان osyan.pdf 678 KB application/pdf