عباس نعلبندیان
میان صحنه خالی است و دورادور تا آنجا که بهچشم میآید، از درختهای قطور و تناوری که گوئی در میان زمین و آسمان معلقند، پوشده شده. مه متراکمی اطراف را گرفته که به هر چیز حالت چندگانگی میدهد؛ حالت اشباح. در میان صحنه، کندهٔ بسیار قطور درختی است که بر اثر مرور زمان، محل قطع آن سائیده و پر از پستی و بلندیهای کوچک شده است. بر روی این کنده، کتاب بسیار بزرگی است با برگهای فرسوده از ورقزدنهای بسیار برگهای کلفت زردرنگ. کف صحنه، یک سره با برگهای بسیار درشت درختان، پوشیدهشده هر یک از آدمها ـ بهجز پرسنده ـ کتابی در دست دارند. کتابها همه یکسانند. و در لحظات آخر، زمانیکه پرسنده را بیرون میبرند، کتابی نیز در دست او دیده میشود. در تمام مدت بازی، هیچکس بر زمین نمینشیند؛ حتی برای لحظهای.
فایل(های) الحاقی
صندلی کنار پنجره بگذاریم و بنشینیم و به شب دراز تاریک خاموش سرد بیابان نگاه کنیم | sandali kenare panjere.pdf | 287 KB | application/pdf |