سراب<br /> صبح می‌خندد و باغ از نفس گرم بهار<br /> می‌گشاید مژه و می‌شکند مستی خواب<br /> آسمان تافته در برکه و زین تابش گرم<br /> آتش‌انگیخته در سینه افسرده آب<br /> آفتاب از پس البرز نهفته‌ست و ازو<br /> آتشین نیزه برآورده سر از سینه کوه<br /> صبح می‌آید ازین آتش جوشنده به تاب<br /> باغ می‌گیرد ازین شعله گل‌گونه شکوه<br /> آه دیری‌ست که من مانده‌ام از خواب به دور

فایل(های) الحاقی

چکامه‌های گزیده chakame haye goziedeh.pdf 295 KB application/pdf
چکامه‌های گزیده chakame haye goziedeh2.pdf 441 KB application/pdf
چکامه‌های گزیده chakame haye goziedeh3.pdf 242 KB application/pdf