یک روز صبح، ساعت نه، که روی تراس هتل ریویرای هاوانا، زیر آفتاب درخشان داشتیم صبحانه می‌خوردیم، موجی عظیم چندین اتومبیل را، که آن پائین در امتداد دیوار ساحلی، در حرکت بودند یا توی پیاده‌رو توقف کرده بودند، بلند کرد و یکی از آنها را با خود تا کنار هتل آورد. موج حالت انفجار دینامیت را داشت و همه آدم‌های آن بیست طبقه ساختمان را وحشت‌زده کرد و در شیشه‌ای بزرگ ورودی را به‌صورت گرد درآورد. انبوه جهانگردان سرسرای هتل با مبل‌ها، به هوا پرتاب شدند و عده‌ای از طوفان تگرگ شیشه زخم برداشتند. موج به یقین بسیار بزرگ بود، چون از روی خیابان دو طرفه میان دیوار ساحلی و هتل گذشت و، با آن قدرت، شیشه را از هم پاشید. داوطلبان بشاش کوبائی، به کمک افراد اداره آتش‌نشانی، آت و آشغال‌ها را در کمتر از شش ساعت جمع کردند و دروازه رو به دریا را گشودند و دروازه دیگری کار گذاشتند و همه چیز را به‌صورت اول درآوردند.

فایل(های) الحاقی

رؤیاهایم را می‌فروشم royahayam.pdf 204 KB application/pdf