داستان این فیلمنامه واقعی است و نویسنده در اواخر دههٔ چهل، طرحی از همین داستان را، در ورزشگاهی واقع در میدان خراسان تهران شاهد بوده است. این واقعه به اشکال دیگر در شهرهای مختلف چون دزفول و اراک نیز به وقوع پیوسته است.<br /> بیمارستان اول، روز<br /> نقره، زن افغانی در حال جان دادن است. به سختی نفس میکشد. جمعه، پسر کوچک او مضطرب است و او را باد میزند. گاهی توی دهان مادرش فوت میکند...
فایل(های) الحاقی
بایسیکل ران | bicycleran.pdf | 139 KB | application/pdf |