وقتی کاپیتان اپیوان به خیابان می‌آمد، تمام زن‌ها سرشان را بر می‌گرداندند. او که به راستی نمونهٔ یک سرباز خوش آهنگ سواره نظام بود، از این بابت همیشه خودنمایی می‌کرد و در خیابان خرامان خرامان راه می‌رفت. مغرور بود و همیشه به ران‌ها، کمر و سبیلش رسیدگی می‌کرد، وانگهی او بهترین کمر، سبیل و ران را داشت. سبیل بور و کلفتش به زمختی مثل یک رشته پشم گندم رنگ، پشت لبش نمایان بود، اما با ظرافت و دقت گلوله شده بود و از دو طرف دهانش مانند دو فوارهٔ کرکی کاملا” با ابهت پایین آمده بود. کمر باریکش که به نظر می‌رسید در نیم تنهٔ زنانه پیچیده باشد، در بالا به سینه‌ای پهن، مردانه، برجسته و قوسی شکل متصل می‌شد...

فایل(های) الحاقی

تخت شمارهٔ بیست و نه takhte shomare29.pdf 111 KB application/pdf