نوشتهی وودی آلن<br /> ترجمهی بهروز تورانی
مهم نیست که مرگ، چه وقت و در کجا به سراغ من میآید. مهم این است که وقتی میآید، من آنجا نباشم.<br /> آدمهای نمایش: <br /> کلاینمن<br /> هانک<br /> ال<br /> سام<br /> هکر<br /> جان<br /> ویکتور<br /> آنا<br /> دکتر<br /> جینا<br /> یک مرد<br /> پاسبان<br /> بیل<br /> فرانک<br /> دان<br /> هیزی<br /> دستیار<br /> اسپیرو<br /> ایب<br /> دیوانه<br /> پرده بالا میرود<br /> (کلاینمن در رختخوابش خوابیده است. ساعت 2 بعد از نیمه شب است. ضربههایی به در میخورد. بالاخره کلاینمن با تلاش زیاد و به اجبار برمیخیزد)<br /> کلاینمن ها؟<br /> صداها بازکن! هی (مکث) یالله، میدونیم که اونجا هستی! بازکن! زودباش، بازکن!...<br /> کلاینمن ها؟ چی؟<br /> صداها زود باش، بازکن!<br /> کلاینمن چی؟ صبر کنید! (چراغ را روشن میکند) کیه؟<br /> صداها زود باش «کلاینمن» (مکث) عجله کن.<br /> کلاینمن «هکر»، این صدای «هکر». «هکر»؟<br /> صدا کلاینمن. باز میکنی یا نه؟!<br /> کلاینمن دارم میام، دارم میام. خواب بودم (مکث) صبرکن!<br /> (تلوتلو خوران و با گیجی و تلاش زیاد به ساعت نگاه میکند)<br /> خدای من، ساعت دو و نیمه... دارم میام، یک دقیقه صبر کن! (او در را باز میکند و شش مرد وارد میشوند)<br /> هانک بخاطر خدا، کلاینمن، مگه کری؟<br /> کلاینمن من خواب بودم. ساعت دو و نیمه، چه خبره؟
فایل(های) الحاقی
مرگ | marg.htm | 252 KB | text/plain |