صحنه:<br /> خیابانی در اواخر شب. روبهرو دهانهٔ پاساژی که در تاریک و روشن انتهای آن کرکرهٔ بستهٔ مغازهای به چشم میخورد. چپ و راست، کرکرهٔ بستهٔ مغازهها، تابلوها و نئونها که هرازگاه نوری که تداعیکنندهٔ گذر اتومبیلهاست بر آنها میتابد.<br /> نوازنده و پسرک وارد میشوند، در حین عبور نوازده با انگشت تلنگری به سر پسرک میزند، پسرک قهقهه سر داده و میگریزد. نوازنده دوباره مینوازد و هر دو خارج میشوند. لحظهای بعد پیرمردی که ساک کوچکی در بغل دارد، از تاریکی پاساژ بیرون آمده و مسیر رفتن آنها رامینگرد...
فایل(های) الحاقی
سی اسفند سال کبیسه | 30 esfande sale kabise.pdf | 158 KB | application/pdf |