ايرانيان از ديرباز به ورزش‌هاى جنگى و ميدانى علاقه‌اى مفرط داشتند، به‌حدى که اهميت آن‌را از اظهارنظرهاى مورخين يونان قديم در اين‌باره مى‌توان دريافت.


هرودوت ـ Herodotuse مى‌نويسد: ”ايرانيان به فرزندان خود از پنج‌سالگى تا بيست سالگى جز سه چيز نمى‌آموزند ـ اسب‌سواري، تيراندازي، راستگوئي“. استرابون ـ Strabon گذشته از آنکه به همين مورد اشاره مى‌کند، هدف‌هاى اخلاقى ورزش را در ميان ايرانيان خاطرنشان مى‌سازد و از نظم و هماهنگى اين ملت در اين قبيل امور سخن مى‌راند. گزنفون ـ Xenophon مى‌نويسد: ”به کودکان پارسى تا شانزده سالگى مى‌آموزند که چگونه تير و کمان و زوبين را به‌کار ببرند... اگر ايرانيان شکار را ورزشى عمومى ساخته‌اند... و با عمليات چابکانه، با استادى از پى صيد تاخت و تاز مى‌نمايند، بدان جهت است که هيچ وسيله‌اى را براى آماده شدن براى جنگ بهتر و مناسب‌تر از ورزش شکار نمى‌دانند“ پلوتارک ـ Plutarck مى‌نويسد: ”در ايران، رشادت و تناسب اندام از محاسن جوانان محسوب مى‌شود و ايرانيان سعى دارند به وسيله ورزش و حرکات مختلف ديگر بر زيبائى بدن خود بيفزايند“.


فردوسى در شاهنامه به اهميت ورزش‌هاى جنگى نزد ايرانيان اشاره کرده و فرمان اردشير اول ساسانى را در اين مورد چنين مى‌سرايد:


به درگاه چون گشت لشکر فزون فرستاد بر هر سوئى رهنمون
که تا هر کسى را که دارد پسر نماند که بالا کند بى‌هنر
سوارى بياموزد و رسم جنگ به گرز و کمان و به تير خدنگ
چو کودک ز کوشش به نيرو شدى به هر جستنى در بى آهو شدى
نوشتى عرض نام و ديوان اوى بياراستى کاخ و ايوان اوى
چو جنگ آمدى نو رسيده جوان برفتى ز درگاه با پهلوان


يکى از هدف‌هاى عالى ايرانيان از ورزش‌هاى جنگى و پهلواني، آماده ساختن خود براى کشتى‌گيرى و نبرد تن به تن بوده است، چنانکه گزنفون در اين‌باره مى‌نويسد: ”ايرانيان به‌علت علاقه به کشتى و نيرومندى همواره در ميدان‌هاى کارزار، به جنگ تن به تن روى مى‌آورند“. از جمله درآويختن رستن با ديو سفيد، کشتى گرفتن رستم و سهراب، جنگ بيژن و هومان، جنگ تن به تن بهرام چوبينه با کوت سردار رومى و کشتى‌ها و جنگ‌هاى تن به تنى که در داستان‌هاى دارا به نامه و سمک عيار و حسين کرد و ديگر داستان‌هاى عاميانه آمده، همه دلالت بر مقام مهم و اهميت فوق‌العادهٔ کسوت پهلوانى نزد ايرانيان دارد.