همانطور که ذکر شد هدف از انتخاب چهار منطقه در نواحى ساحلى جنوب و جنوب‌شرقى بعنوان مناطق مخصوص اقتصادى نزديکى آنها به هنگ‌کنگ و تايوان و آماديگ نسبى اين مناطق نسبت به پذيرش تغييرات اجتماعى و اقتصادى جديد بود.


رهبران چين تمايل داشتند به چينى‌هاى اين مناطق ثابت کنند که در زير سايهٔ کمونيسم نيز مى‌توان جامعه‌اى باساختار اقتصادى و اجتماعى نه چندان متفاوت با آن مناطق به وجود آورد.


چهار منطقه مذکور جزء شهرهاى کوجک و شهرک‌هاى کم اهميت کشور محسوب شده و از زمان‌هاى گذشته تا ابتداى دهه ۸۰ نه جمعيت اين شهرها در مجموع روند تغييرات اجتماعى و سياسى کشور نقش خصاى ايفاء کرده بودند و نه آنکه در مجموع صنعت و اقتصاد کشور تأثير بسزايى داشته‌اند. لذا برهم خوردن نظم اقتصادى اين مناطق تأثير محسوسى در کل اقتصاد کشور نمى‌توانست بهمراه داشته باشد.


جمعيت اندک اين مناطق و واقع شدن آنها در نواحى کناره‌اى کشور اين مزيت را داشت که تحولات و تغييرات اجتماعى ناشى از سياست درهاى باز و اصلاح اقتصادى را در خود محدود و متمرکز نموده و تأثير جدى بر ساختار اجتماعى کل کشور بر جاى نمى‌گذارد. از ابداى امر نيز گمان مى‌رفت که شهرهاى کوجک مذکور بهترين انتخاب نيستند. اما رهبران کشور براى عدم انتخاب شانگ‌هاى ياتين جيندلائل قانوع کننده‌اى داشتند.


از سال ۱۹۸۷، خى‌‌نان (Hainan) به عنوان پنجمين منطقه مخصوص اقتصادى اعلام گرديد انتظار نمى‌رفت ايده خى‌نان با همان استقبالى که در مورد شن‌جن يا شيامن و جود داشت روبرو گردد. در واقع خى‌نان نه از مزيت جمعيتى و صنعتى (نظير آنچه در شانگ‌هاى ياتين‌جين وجود دارد) و نه از مزيت نزديکى به هنگ‌کنگ و تايوان برخوردار بود. خاى‌نان جزيره بزرگى درجنوب چين در مجاورت ويتنام مى‌باشد. ظاهراً آنچه که رهبران چين را به برگزيدن اين جزيره به عنوان ناحيه خاص اقتصادى و صنعتى تشويق مى‌کرد تا حد قابل توجهى ناشى از خوش‌بينى نسبت به سرازير شدن سرمايه‌هاى خارجى بدانجا و به منظور رفع فقر مالى اين منطقه بود. در حقيقت در اواسط دهه هشتاد يعنى در دورانى که اقتصاد چين از بالاترين سرعت رشد برخوردار بود و سرمايه‌داران خارجى با ولع بسيار به چين هجوم مى‌اورند و بى‌ثباتى اجتماعى را آشکار نساخته بود، و نيز در ساليانى که تغييرات سياسى اروپاى شرقى براى هيچکس قابل تصور نبود، رهبران چين با خوش‌بينى مى‌پنداشتند که اعلام هر نقطه‌اى از خاک چين بعنوان ناحيه خاص اقتصادى با استقبال خارجيان روبرو خواهد گرديد و قهراً رونق اقتصادى و تحول سريع آن منطقه را به همراه خواهد داشت. اما در نهايت شکست ايده تبديل خاى نان به منطقه مخصوص اقتصادى و عدم استقابل سرمايه‌گذاران خارجى از آن، رهبران کشور را با واقعيت‌هاى جديد آشنا ساخت. پس از اين بود که دستگاه رهبرى چين به اين نتيجه رسيد که ايجاد مناطق مخصوص صنعتى و اقتصادى در نواحى فوق بهترين انتخاب ممکن نبوده است و در صورت صرف اين بودجه‌ها در مناطقى مستعدتر و داراى بنيهٔ صنعتى قويتر نظر شانگ‌هاى دست آوردهاى اقتصادى بيشترى مى‌توانست عايد گردد.


حاصل اين تحولات مواقت با اجريا طرح توسعه و بازکردن درهاى ناحيه پودونگ (Pudang) در شانگهاى بود که در اواخر سال ۱۹۸۹ به تصويب نهايى رسيد. در اين زمان رهبران چين پس از گذشت ۱۰ سال از شروع سياست درهاى باز و تمرين اقتصاد غير کمونيستى در مناطق مخصوص اقتصادي، در هر دو زمينه اقتصادى و اجتماعى به اطمينان خاطر نسبى دست يافته بودند و لذا در اين زمان انتخاب شانگهاى اقدامى مناسب بنظر مى‌رسيد.


براى ساليان طولانى شانگهاى با کمتر از يکصدم جمعيت کشور بيش از ۲۰ درصد کل درآمد دولت را تأمين مى‌نمود و در واقع ستون اصلى اقتصاد چين محسوب مى‌گرديد درحاليکه در دهسال گذشته شانگهاى از اصلاحات اقتصادى بهره چندانى نبرده بود.


نقاط قوت ديگرى که موجب گرديده شانگهاى براى اين منظور مورد توجه قرار گيرد عبارتند از:


۱. بنيه صنعتى و اقتصادى قوى (مقام اول در کل کشور) که براى سرمايه‌گذارى خارجى امرى ضروريست.


۲. سطح بالايى آگاهى‌هاى عمومى و کيفيت خيلى خوب نيروى انسانى در مقايسه با ساير نقاط کشور (مقام اول در کشور)


۳. وجود بش از ۱۰۰۰ انستيتو تحقيقاتى و ۵۵ دانشگاه در شانگهاى باعث شده از بالاترين سطح علمى و تکنولوژيک در کل کشور برخوردار باشد.


۴. وضعيت جغرافيايى مناسب و قرار گرفتن آن در کنار رود يانگ زه و نيز گسترش راه‌ها ارتباطى زميني، هوايى و دريايى آن در کنار بافت جمعيتى يکدست و يکپارچه.


۵. ساختار بنيادى اجتماعى و شهرى شانگهاى اجازه شکل گرفتن سريع هر گونه تحول صنعتى و اقتصادى را در شانگ‌هاى فراهم آورده است. به اين ترتيب پنجمين و ششمين منطقه مخصوص اقتصادى تأسيس گرديد و ميرود که شاهد تجارب جديدى براى چين باشد.