نگاهى به تاريخ سياسى کشور آرژانتین چین مکزیک آفریقای جنوبی اتریش کوبا لهستان نروژ مالزی فنلاند لیبی شیلی مجارستان لائوس ایسلند الجزایر پاکستان اندونزی جمهوری چک تایلند برمه (میانمار) بحرین بنگلادش سنگاپور عمان فیلیپین قبرس قزاقستان قطر کره شمالی ویتنام رومانی کرواسی هلند آنگولا اوگاندا تونس جمهوری آفریقای مرکزی زامبیا بسيارى از کاوشگران اروپايى در قرن شانزدهم براى شناسايى و کشف مناطق جديد عازم سواحل آمريکاى جنوبى شدند. اين ماجراجويان پس از رسيدن به مصب رودخانه ريودلاپلاتا آزادمندانه به جستجوى ذخاير نقره و فلزات گرانبهاى منطقه پرداختند. در ميان اين افراد، کاوشگرى بنام آمريکو و سپوس (Americo) که به اتفاق ساير همراهان خود با پرچم دولت پرتعال به دريانوردى مىپرداخت، از همه حريصتر بود. وى توانست در سال ۱۵۰۲ به مصب رودخانه ريود لاپلاتا برسد اما در سال ۱۵۱۶ خوان ديازدسوليس (Juandiaz de Solis) از جمله کاشفان اسپانيايى که بعدها به دست سرخپوستان به قتل رسيد مدعى تصاحب تمام منطقه براى دولت اسپانيا شد. با اين که فرديناند ماژالان (Fernando de Magallanes) جهانگرد مشهور نيز چند سال بعد از مصب رودخانه ريودلاپلاتا عبور کرد، ولى تا زمانى که سباستيان کابوت ايتاليايى (Sebastian Caboto) که در خدمت دولت اسپانيا قرار داشت، نخستين شهرک مهاجرنشين را در نزديکى روزاريو تأسيس نمود، اين منطقه از آمريکاى جنوبى هنوز از تعرض جدى اروپاييان بدور مانده بود. ده سال بعد پدرودمندوزا (Pedro de Mendoza) دومين مهاجرنشين را در نزديکى بندر سانتاماريا بوئنوس آيرس بنا نهاد، ولى به علت مقاومت سرخپوستان و بوميان محلى و کشتار گسترده مفيد پوستان، اقامت دائمى مهاجرين در آن غير ممکن شد بگونهاى که حتى استقرار عدهاى از مهاجران در نزديکى بوئنوس آيرس نيز نتوانست به عنوان هسته اوليه مهاجرتهاى بعدى و تسلط اسپانيايىها بر منطقه، به شمار رود. بنابراين بسيارى از مهاجرين اوليه بتوسط جنگجويان سرخپوست قتل عام شدند و جان بدر بردگان نيز براثر گرسنگى و بيمارى به هلاکت رسيدند و گلهها و اسبهايى که از اسپانيا با خود آورده بودند نيز در دشتهاى پامپا پراکنده و نابود گرديد. به همين خاطر مهاجمين و مهاجرين بعدى کار تسلط بر آمريکاى جنوبى را از سرزمينهاى دور شمالىشرقى آغاز کردند چرا که سرخپوستان و بوميان اين مناطق بسيار آرامتر و صلحجوتر از سرخپوستان منطقه مرکزى آرژانتين بودند و به سرعت جذب روشهاى زندگى سفيدپوستان مىشدند. مهاجمين اسپانيايى قبلاً در پرو، بوليوى و پاراگوئه مهاجرنشينهايى تأسيس کرده بودند. بنابراين پس از گذشت چند سال تصميم گرفتند تا نسبت به تشکيل مستعمرات جديد در ساير نواحى آمريکاى جنوبى نيز اقدام نمايند. آنها با استفاده از راههايى که اقوام متمدن اينکا (Inca) ساخته بودند، از کوههاى آند گذشته و شهرهاى سانتياگو دلاسترو، توکومان و کوردوبا را تأسيس کردند و آسانسيون پايتخت فعلى پاراگوئه را مرکز مستعمراتى خود در جنوب قاره آمريکا قرار دادند. در سال ۱۸۵۰ خوانگارى (Juan de Garay) به همراه ده اسپانيايى ديگر و هفتاد و پنج مرد مسلح بومى از همين مرکز استعمارى عازم جنوب شد و پس از طى صدها کيلومتر راه به مقصد تأسيس نخستين مهاجرنشين دائمى وارد بوئنوس آيرس گرديد. در طول يکصد سال بعد آرژانتين بخشى از قلمرو و اسپانيا در آمريکاى جنوبى محسوب و بدست نايبالسلطنه مقيم پرو اداره و کنترل مىگشت. دولت استعمارى اسپانيا به منظور جلوگيرى از نفوذ و دستاندازى ساير استعمارگران اروپايى برآرژانتين و ديگر مستعمرات خود از انجام هرگونه مبادلات تجارى مستقيم بين کشورهاى اروپايى و مستعمرات بشدت جلوگيرى مىنمود. جنگهاى اواخر قرن هفدهم اسپانيا و بريتانيا و برخوردهاى نظامى ديگر تضعيف دولت اسپانيا و افزايش نفوذ بريتانيا را برآبهاى جهان فراهم ساخت. بريتانيا به منظور برقرارى روابط تجارى و بازاريابى و همچنين پايان بخشيدن به اقتدار و سلطه اسپانيا در آمريکاى جنوبى مصمم شد تا بوئنوس آيرس و بندر آن را به اشغال خود درآورد. حمله نيروهاى انگليسى در سالهاى ۱۸۰۶ و ۱۸۰۷ برغم موافقيت ظاهرى سربازان انگليسى در ورود به اين شهر لکن به علت مقاومت مردم که آن با محاصره شهر انگليسىها را ناگزير به عقبنشينى کردند، با شکست مواجه شد. جنگ و مبارزه مردم بوئنوس آيرس با مهاجمين انگليسى که ظاهراً به نشانه حمايت از سلطهگران اسپانيايى صورت پذيرفت، مىتواند بعنوان نخستين علائم اشتياق عمومى در جهت دستيابى به آزادى و استقلال ملى اين کشور تلقى گردد. متعاقباً حمله ناپلئون به اسپانيا در سال ۱۸۰۸ به شدت باعث تضعيف سلطه و نفوذ اسپانيا بر مستعمرات خود شد. مردم ناراضى آرژانتين با استفاده از اين فرصت اقدام به تشکيل مجامع مختلف کردند و پس از انتخاب اعضاء شوراى فرماندهي، آنها را عهدهدار اداره منطقه خود نمودند. همين شوراى ملى در ۲۵ مه ۱۸۱۰ به رهبرى ژنرال کورنليو ساودرا (Cornelio Saavedra) به عنوان حکومت وظيفه کنترل و اداره آرژانتين را به عهده گرفت و پس از پيروزى بر نيروهاى اسپانيايى در جنگ سويىپاچا (Suipacha) در ۷ نوامبر ۱۸۱۰ به سلطه طولانى آن کشور بر آرژانتين خاتمه بخشيد (با اين حال استقلال رسمى کشور در ۹ ژوئيه ۱۸۱۶ اعلام گردد). آرژانتين سالهاى پس از استقلال درگير مسائل و مشکلات داخلى خود بود. رهبران کشور از افزايش قدرت حکومت در بوئنوس آيرس نگران بودند و تهديد مىکردند که در صورت ادامه اين وضع اعلام استقلال خواهند کرد. چوپانان و دامداران نواحى اطراف شهرها و روستاها با بازرگانان و بورژواهاى مقيم شهرها در تضاد بودند. از همه مهمتر خطر تسلط مجدد اسپانيايىها بود که هنوز در شيلى پرو بسر مىبردند. در حالى که شوراى فرماندهى در بوئنوس آيرس سرگرم حل و فصل مسائل مختلف و مقابله با آشوبهاى عمومى بود، يک ژنرال آرژانتينى بنام خوزه دسن مارتين (Jose de San martin) که سالهاى در جنگلهاى اسپانيا و فرانسه شرکت کرده و کاملاً به فنون جنگهاى جديد آشنايى داشت، در استان مندوزا از استانهاى غربى کشور ارتشى را تحت عنوان ارتش آزاديبخش آند تشکيل داد. سن مارتين اعتقاد داشت که براى کسب استقلال واقعى و حکومت خودمختار بايد اسپانيايىها را از تمامى قاره آمريکا بيرون ريخت، او در اجراى اين سياست در ژانويه ۱۸۱۷ با ارتش پنجهزار نفرى خود عازم شيلى گرديد و موفق شد تا با کمک مبارزين شيليايي، اسپانيايىهاى مقيم آن کشور را شکست دهد. سن مارتين پس از اين پيروزى متوجه نواحى ليما و پرو شد و با استفاده از يک ناوگان دريايى که فرماندهى آن را خود به عهده داشت، اين سرزمينها را نيز آزاد ساخت. سن مارتين اندکى بعد به آرژانتين مراجعت کرد و مبارزه عليه اسپانيايىها در شمال آمريکاى لاتين را به سيمون بوليوار محول نمود. چاپ دانلود صفحه افزودن به علاقمندیها